در سومین سالروز شهادت سردار دلها حاج قاسم سلیمانی در حاشیه مراسم در اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان تاکستان که با همکاری بسیج هنرمندان شهرستان برگزارشد . خوشنویسی هنرمند بسیجی علی اکبر رحمانی #جان_فدا

نمایشگاه کاریکاتور با موضوع صهیونیسم در حاشیه مراسم بسیج هنرمندان شهرستان تاکستان

از قدیم گفته اند: خاک سرداست، اما خاک تو سرد نیست گرم گرم است،داغ رفتنت هنوز تازه است حاج قاسم... داغ تو سرد نمی‌شود...💔 #جان_فدا #حاج_قاسم

«دشمن به خیال خویش آسوده شده غافل که به جنگ صد سلیمانی رفت» اجرای گروه سرود ابن الرضا علیه السلام سازمان بسیج هنرمندان استان قزوین در برنامه محوری سومین سالروز شهادت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی شهر قروین

«ای نشستگان در پیشگاه خدا برای عبادت ، به حال ما ایستادگان در مقابل دشمنان خدا دعا کنید » شهید سردار حاج قاسم سلیمانی «دشمن به خیال خویش آسوده شده غافل که به جنگ صد سلیمانی رفت» اجرای گروه سرود ابن الرضا علیه السلام سازمان بسیج هنرمندان استان قزوین در برنامه محوری سومین سالروز شهادت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی شهر قروین

مردی بدون تبلیغات مثل موشک نشست یکباره کمر کوه را شکست، خبر چون مسلسل نشانه رفت به ما دل ما را به داغ، بست، خبر خبر این بود: آسمانی شد یکه سردار ما سلیمانی فاتح قلبهای آزاده آن یل سرفراز ایرانی حاج قاسم به یاد کرب و بلا اربا اربا شده ست در میدان عطر عباس ع تا شود تکثیر باز افتاده دست در میدان شد علمدار در مسیر حرم پرچم قدس بود بر دوشش داشت هر دم بهانه ی میدان تا شهادت کشد در آغوشش حاج قاسم که قاف، اول اوست مثل عنقا پرید و غوغا کرد با کلید شهادتش سردار قفلهای بزرگ را وا کرد حاج قاسم بدون بُرج بلند بر لب شهر عاشقانه، شکفت حاج قاسم بدون تبلیغات در دل مردم زمانه شکفت چون بنفشه فروتنی می کرد در گلستان همیشه پنهان بود مثل سروی ستبر در میدان وقت حمله ولی نمایان بود گر چه تقسیم شد تن پاکش اسمش اما عزیزتر شده است در هزاران هزار ایرانی نام سردار ،ضرب در شده است قهرمان مرد، پهلوان سردار روی سینه، مدال خدمت داشت بود محبوب مردم وطنش رنگ تدبیر در شجاعت داشت خون او مشت زد به آمریکا مکتبی را گذاشت در اسلام بر روانش هزار بار درود بر مقامش هزار بار سلام شاعرهنرمند بسیجی سید محمد حسین ابوترابی #جان_فدا

انعکاس محفل شعر خاتم سلیمانی۲ در صداوسیمای مرکز قزوین

یا حضرت ام البنین«س» «دوّمین فاطمه برای علی» مظهر عشق و شور و شیدایی آیه آیه نجابت مُنزَل قطره ایم و تو مثل دریایی خوش بحالت چه عالمی داری ای نماد مکارم الاخلاق یکه تازی به سمت چشمه نور تو و سنخیت نم باران زن ولی محکم وغیور و صبور کوه در محضرت کم آورده... روح صدها حماسه در سینه مهرت افتاده بر دل مولا مادری کرده ای برای حسین یار و همراه زینب کبریٰ نوش جانت قدح قدح کوثر... چار نخل کنار شط زخمی چارپاره شروع دیوانت چار جام جهان نمای علی شده« ام الشهید» عنوانت شاعر فصل سرخ عاشورا ادب و شوکتت زبانزد شد نام خود را ندیده میگیری قصه عشق را تو ازحفظی چون برای حسین می میری عشق یعنی جداشدن ازخود ای غریب غروب های بقیع سر چندین مزار غمگینی خبر بوریا و تشت و تنور می کند بر دل تو سنگینی گرد حسرت گرفته جانت را... لفظ نامادری برای تو نیست گفته وقتی حسن به تو مادر غرق احساس ناب آیینه افتخاری برای قرص قمر آسمان داده ای به دستانش رنگ رخساره را که میبینی بر دلم حسرتی که بوده و هست مهر کربُبَلای من با تو می شود بار این سفر رابست؟ دلِ تنگ و شکسته ای دارم.... شاعر هنرمند بسیجی #طیبه_بهبودی

عقیق سرخ در سینه هامان زخم صد ها بغض پنهانی ست از جمعه شب هایی که چشمم خیس و بارانی ست ای روزهای اول دی ماه شاهد باش حال و هوایم مثل یک دریای طوفانی ست این خانه مردش را سحر گم کرد در میدان این خانه سردارش فقط قاسم سلیمانی ست یادم نرفته اشک های گرم مردم را قطعا پس از این روزهای سخت آسانی ست دست و سر و پایش کجا جا مانده بود این بار او که برای عده ای بابای پنهانی ست یادم نرفته آن عقیق سرخ و ُ دستش را دست علمدارِ همان پیر خراسانی ست هر وقت او فرمان دهد ، ما مرد میدانیم آماده فتح ایم و پرچم دا ر قا آنی ست از نسل هابیل ایم و با قابیل می جنگیم هم نسل شمشیریم و این آغاز برانی ست صد بار نامت را شبی تکرار خواهم کرد تا انتقام سخت تو این گام پایانی ست شاعر هنرمند بسیجی #نفیسه_علیپور

خدمت برادر بسیجی میلاد حبیبی مسئول و همچنین بسیجیان عزیز هنرمند کانون بسیج هنرمندان شهرستان البرز بابت کسب عنوان موفق ترین رده در سطح سپاه استان قزوین در جشنواره مالک اشتر تبریک عرض می نماییم سازمان بسیج هنرمندان استان قزوین

تقدیم به روح بلندو آسمانی سردار دلها... حتی "سپهبد"هم کنار نام تو کم بود... دنیاسراسر غرق در اندوه وماتم بود..‌. بعدازتوقلب آسمان لرزید،بعدازتو... بر شانه های شهر،بار غصه وغم بود... بامانگفتی کی گرفتی اذن رفتن را...؟ درد دلت باحضرت زینب(س)چه مبهم بود! دریا شدیم ورفتنت رابدرقه کردیم... توزنده ای اما،و این برما مسلم بود... از رفتنت خون شد دل بی طاقت دنیا..‌. آری،گواه حرفم این سیل دمادم بود... ازبغض وخشم ملت بیدارفهمیدم... برانتقامی سخت ازدشمن مصمم بود... شاعر هنرمند بسیجی خواهر مرضیه قدیری