eitaa logo
شهید علی تاج احمدی
98 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
647 ویدیو
21 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هر که عبادت خالصانه خود را به سوی خدا بالا فرستد، خداوند برترین مصلحت او را بر او فرو خواهد طراحی عکس نوشته
36.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پادکست 🎙 کاش ، در این رمضان لایق دیدار شوم سحری با نظر لطف تو بیدار شوم 💚 کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان تا که همسفره تو لحظه ی افطار شوم 💚 گوینده : فاطمه سادات موسوی
40.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیدار از خانواده شهیدان شجاعی و مصاحبه ی کوتاه در رابطه با ماه مبارک رمضان و عید نوروز و خاطرات ایام نوروز
34.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راهی دیار عاشقی می شویم...!! جایی که معشوق و عاشق را می توان حس کرد..❤️ پایم را بر روی خاکی گذاشتم که روزی شهیدان عاشقانه در آن برای آینده سرزمینشان به شهادت رسیدند...❤️‍🩹 شلمچه را همچون سرزمین عاشقانی دیدم که برای عشق به اعتقاداتشان «اسلام اصیل» و ایران عزیز جان خود را فدا کردند...🥀 شرکت دختران دهه هشتادی کانون بسیج هنرمندان رضوان در راهیان نور اسفندماه ۱۴۰۲ ‌─•─•⇝❁♡•🦋•♡❁⇜•─•─ ˹ https://eitaa.com/rezvan_kanoon ˼ ─•─•⇝❁♡•🦋•♡❁⇜•─•─
9.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷آنجائی که یاد شهادت، یاد و ذکر شهیدان، تمجید از عظمت شهیدان وجود دارد، هر انسانی، هر دلی احساس عظمت و استغنای از غیر خدا میکند.  🔰آیین غبار روبی و عطرافشانی گلزار مطهر شهدای قزوین 🏠مکان: آستان مقدس امامزاده حسین-گلزار شهدای قزوین 📆زمان: آخرین پنج شنبه سال ۱۴۰۲... ۲۴ اسفند ماه ‌─•─•⇝❁♡•🦋•♡❁⇜•─•─ ˹ https://eitaa.com/rezvan_kanoon ˼ ─•─•⇝❁♡•🦋•♡❁⇜•─•─
«هوالجمیل» هفت سین هفت سین را چیدوجای سکه را خالی گذاشت در کنار آینه گلدان پوشالی گذاشت لحظه ی تحویل بود و ساعتش خوابیده بود سال هم مبنای اورا بربد اقبالی گذاشت تا بگیرد خانه اش بوی بهار تازه را دست کودک را به دستان گل قالی گذاشت در جوابش گفت نه اما نگاه مبهمش بر لبانش تا همیشه حسرت لالی گذاشت تا نباشد پیشِ اهل خانه ی خود شرمگین آبرویش را گرو دکان بقالی گذاشت ناگهان مهمان حول حالنا وقت ورود بر لبان اهل خانه طرح خوشحالی گذاشت شاعر هنرمند بسیجی:اسماعیل سکاک
«هوالجمیل» وان یکاد خانه را تکاندیم از حجم توده های گرد تا نسیم فروردیـن مژده ی بهار آورد کارهای روزانه عاشقانه شد تقسیم نقش و پرده سهم زن ، فرش و شیشه سهم مرد دخترم غذا می پخت، آش و لوبیا می پخت با مهارتش اهل خانه را کمک می کرد گوشه ی اتاق آری ، جای میز و گلدان بود رنگ وان یکاد از شوق زیر نور می شد زرد خانه تا نظافت شد وقت استراحت شد دست و پا ولی می کرد، چند روز با هم درد ساعت از شتاب افتاد، آب از آسیاب افتاد با رسیدنِ مهمان گرم شد اتاق سرد لحظه ی تکامل شد ، فصل رویش گل شد از تنش بهار آرام خستگی بدر می کرد هم بهار جانان شد هم بهار قرآن شد با ترّنم آیات روزه دار شادی کرد شاعر هنرمند بسیجی:اسماعیل سکاک