eitaa logo
شهد وصال
200 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
91 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم 📝شرح فعالیت گروه 1⃣مهدویت در نهج البلاغه 2⃣مسیر یاری 3⃣زیبایی‌های حکومت امام زمان(عج) 4⃣فرازی از زیارت جامعه کبیره 5⃣چگونه به خدا و امام زمان مقرب شویم؟ 6⃣سرچشمه زلال معارف 7⃣مهدویت در کلام امام رضا(ع) @safiresolh313
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀♦️ از نگاه علی بن ابیطالب علیه الاسلام👇👇 🔸 و آن زمان که فرا برسد، مرگ ناگهانی و مرگ.های دردناک جهان را درگیر خود خواهد کرد 🔸 روزی که جای مثبت ها و منفی ها در اذهان تغییر میکند... 🔺 چگونه است؟ احوالات و اوضاع مردم در آن زمان به چه شکل است و بنی آدم درگیر چه چیزهایی خواهد شد؟ به بهانه میلاد مولا علی(ع) همین را از نگاه او مرور خواهیم کرد. او درباره آخرالزمان به چند ضد ارزش اشاره می‌کند که در جوامع فراگیر می‌شود: 1️⃣ گناه و ظاهرسازی زیاد می‌شود؛ 2️⃣ حرمت‌ها شکسته می‌شود؛ 3️⃣ روابط نامشروع به صورت آشکار انجام می‌شود؛ 4️⃣ (خوردن) اموال یتیمان را حلال می‌دانند؛ 5️⃣ رباخواری شیوع پیدا می‌کند؛ 6️⃣ در ترازوها و اندازه‌ها کم‌ گذاشته می‌شود؛ 7️⃣ شراب را با نام‌های دیگری چون آبجو حلال می‌شمارند؛ 8️⃣ رشوه به عنوان هدیه پذیرفته می‌شود؛ 9️⃣ در اموال خیانت کرده و نامش را امانت می‌گذارند؛ 🔟 مردها خود را به شکل زن‌ها و زنان خود را به شمایل مردها در می‌آورند؛ 1️⃣1️⃣ نماز با ضوابط و حدود آن انجام نمی‌شود؛ 2️⃣1️⃣ هدف خدایی در حج مردم نیست. در عمده موارد فوق مسخ شدن ارزش ها و تغییر جای ارزش و ضدارزش به خوبی دیده میشود. 🔺 در واقع جوامع به سمتی می‌روند که هر چه در گذشته از نظر آنها نکته ای مثبت قلمداد میشده رنگ می‌بازد و هرچه که ننگ محسوب می‌شده حالا به عنوان یک ارزش یا به اصطلاح "زرنگی" خودش را عیان می‌کند. او می‌گوید زمانی که جامعه به چنین نقطه ای رسید پیامدهایی خواهد داشت که به شرح زیر است: در آن زمان هلال ماه(شوال) در دو شب دیده می‌شود و گاه در هیچ شبی دیده نمی‌شود، به گونه‌ای که روز اول ماه رمضان را روزه نمی‌گیرند و در روز عید فطر روزه می‌گیرند. در آن زمان از این‌ که خداوند بطور ناگهانی آنها را عذاب کند، باید ترسید، زیرا به دنبال این گناهان مرگ‌های دردناک مردم را فرا می‌گیرد، تا جایی که هنگام صبح فردی سالم بوده، اما هنگام شب در گورستان دفن شده است و یا شب سالم است، اما آن را به صبح نمی‌رساند. 🔺 حضرت امیر پیامد تغییر ارزش ها و ضد ارزش‌ها را در یک نمونه مرگ و میرهایی ناگهانی و مشکوک می‌داند که جهان را فرا می‌گیرد. مرگ و میرهایی که بدون تشبیه نمونه هایش را در جهان امروز می‌توان به خوبی دید. بیماری هایی که بنی آدم باید ساعت ها درباره منشا آن، راه های مقابله با آن و هزار و یک چیز دیگر پیرامونش فکر کند. (بماند که میتواند آن را مدیریت کند یا نه!) برای مدیریت چنین زمانه چه باید کرد؟ شاید هزار و یک پاسخ بتوان برای آنچه گفته شد پیدا کرد اما یکی از مهم‌ترین پاسخ ها که می‌توان از متن روایت استخراج کرد به این شرح است: اگر ما با زمانه ای رو به رو می‌شویم که در آن ارزش ها و ضد ارزش‌ها جایشان عوض شده و متاثر از این تغییر این بلایا رخ می‌دهد، پس شاید ساده ترین پاسخ این باشد که بنی آدم باید برای نجات از همین‌ مواردی که ذکر شد دوباره به اصل خود برگردد. یعنی دوباره تلاش کند تا یک بار به دور از جاهلیتی که در جهان پمپاژ می‌شود به این فکر کند که ارزش چیست و ضد ارزش کدام است؟! 🔺 زمانی که بنی آدم به این سوال پاسخ درستی بدهد و وقتی که برای برگشتن به ارزش ها و کنار زدن ضد ارزش ها تلاش کند، جهان از نا به سامانی فاصله خواهد گرفت. کسی چه میداند، شاید یکی از وظایفی که بر دوش منتظران است همین باشد که برای آمدنِ او زمینه را فراهم کنند و شاید فراهم کردن زمینه برای ظهور، نبرد با نظمی باشد که می‌کوشد جاهلیت مدرن را به جهان پمپاژ کرده و جای ضد ارزش ها را تغییر دهد. ما در این نبرد به بیداری فکرها نیاز داریم. زمانی که فکرها بیدار شوند؛ و زمانی که انسان بتواند به دور از غفلتِ پمپاژ شده توسط مدیا، به مسائل پیرامونش نگاه کند، خورشید بر جهان تاریک خواهد تابید. قطعا و یقینا چنین روزی دور نخواهد بود... 💛⃟📒← 💛⃟📒← ــ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ـ ـ 💛⃟📒← http://eitaa.com/joinchat/4034986085C7a82d98680
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ مادر امام زمان کيست؟ ❇️ پاسخ : (نرجس خاتون) مادر امام عصر (عليه السلام) يکى از ملکه هاى وجاهت وزيبايى است که از نسل حواريون عيسى بن مريم بوده است. قدرت الهى آن بانوى مکرمه را براى همسرى حضرت عسکرى (عليه السلام) از روم به سامرا فرستاده تا گوهر تابناک وجود مهدويت در آن رحم پاک پرورش يابد. وى دختر بزرگترين قياصر روم واز خاندان شمعون، وصى بلا فصل حضرت مسيح است. واما ماجرا از اين قرار است که: (بشر بن سليمان برده فروش، از فرزندان ابو ايوب انصارى واز شيعيان با اخلاص حضرت امام هادى وامام حسن عسکرى عليهما السلام بود ودر سامره افتخار همسايگرى حضرت عسکرى (عليه السلام) را داشت. او گفت که روزى کافور - يکى از خدمتگزاران امام هادى (عليه السلام) - به خانه ام آمد وگفت: امام با شما کار دارد، وقتى من به خدمت حضرت رسيدم، چنين فرمود: اى بشر تو از اولاد انصار هستى که در زمان ورود حضرت رسول اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) به يارى آن جناب به پا خاستند، ودوستى شما نسبت به ما اهل بيت مسلم است، بنابراين به شما اطمينان زيادى دارم ومى خواهم به تو افتخارى بدهم. رازى را با تو در ميان مى گذارم که نزدت محفوظ بماند. سپس نامه پاکيزه اى به خط وزبان رومى مرقوم فرموده وسر آن نامه را با خاتم مبارکش مهر کرد، وکيسه زردى که در آن 225 اشرفى بود بيرون آورد وفرمود: اين کيسه را بگير وبه بغداد برو، وصبح فلان روز سر پل فرات مى روى، در اين حال کشتى مى آيد، در آن اسيران زيادى خواهى ديد که بيشتر آنان مشتريان فرستادگان اشراف بنى عباس خواهند بود وکمى از جوانان عرب مى باشند. در چنين وقتى متوجه شخصى به نام عمر بن زيد برده فروش باش که کنيزى با چنين وصفى خواهى ديد که دو لباس حرير پوشيده وخود را از دسترس مشتريان حفظ مى کند. در اين حال صداى ناله اى به زبان رومى از پس پرده رقيق ونازکى خواهى شنيد که بر هتک احترام خود مى نالد، در اين حال يک مشترى مى آيد ومى گويد عفت اين کنيزک مرا به خود جلب کرده او را به سيصد دينار به من بفروش. کنيزک به زبان عربى مى گويد اگر تو حضرت سليمان باشى وحشمت وجلال او را داشته باشى من به تو رغبت نخواهم کرد ومالت را بيهوده وبيجا خرج نکن. فروشنده مى گويد پس چاره چيست؟ من چاره اى جز فروش شما ندارم. کنيزک مى گويد: اين قدر شتاب نکن، بگذار خريدارى پيدا شود که قلب من به او آرام بگيرد. در اين هنگام نزد فروشنده رفته وبگو من نامه اى دارم که يکى از بزرگان به خط وزبان رومى نوشته وآنچه که بايد بنويسد در آن نامه درج است، نامه را به کنيزک نشان بده تا درباره نويسنده آن بينديشد، اگر او به نويسنده نامه تمايل پيدا کرد وشما هم اگر راضى شدى من به وکالت او اين کنيزک را مى خرم. بشر بن سليمان گويد: من به فرموده حضرت امام على النقى عمل کردم وبه همانجا رفتم وآنچه امام فرموده بود من ديدم ونامه را به آن کنيزک دادم، چون نگاه وى به نامه حضرت افتاد به شدت گريه کرد ونگاه (به عمر بن زيد) کرد وگفت: مرا به صاحب اين نامه بفروش، وقسم ياد نمود که در غير اين صورت خودم را هلاک خواهم کرد. من در تعيين قيمت با فروشنده گفتگوى زيادى کردم تا به همان مبلغى که امام داده بود راضى شد، من هم پول را تسليم کردم وبا کنيزک که خندان وشادان بود به محلى که قبلا در بغداد تهيه کرده بودم، در آمديم. پس از ورود، ديدم نامه را با کمال بى قرارى از جيب خود درآورد وبوسيد وروى ديدگان ومژگان خود نهاد وبر بدن وصورت خود ماليد. گفتم: خيلى شگفت است که شما نامه اى را مى بوسى که نويسنده آن را نمى شناسى. گفت: آنچه مى گويم بشنو، تا علت آن را دريابى: من ملکه دختر يشوعا، پسر قيصر روم هستم، مادرم از فرزندان حواريين است واز نظر نسب، نسبت به حضرت عيسى دارم، بگذار داستان عجيب خودم را برايت نقل کنم. جد من قيصر ميخواست مرا در سن سيزده سالگى براى برادرزاده اش تزويج کند. سيصد نفر از رهبانان وقسيسين نصارى از دودمان حواريين عيسى بن مريم وهفتصد نفر از رجال واشراف وچهار هزار نفر از امرا وفرماندهان وسران لشگر وبزرگان مملکت را جمع نمود، آنگاه تختى آراسته به انواع جواهرات را روى چهل پايه نصب کرد، وقتى که پسر برادرش را روى آن نشانيد صليبها را بيرون آورد واسقفها پيش روى او قرار گرفتند وانجيلها را گشودند، ناگهان صليبها از بلندى روى زمين ريخت وپايه هاى تخت درهم شکست. پسرعمويم با حالت بيهوشى از بالاى تخت بر روى زمين درافتاده ورنگ صورت اسقفها دگرگون گشت وبه شدت لرزيد. بزرگ اسقفها چون چنين ديد، به جدم گفت: پادشاها! ما را از مشاهدى اين اوضاع منحوس، که علامت بزرگى مربوط به زوال دين مسيح ومذهب پادشاهى است، معاف بدار. جدم در حالى که اوضاع را به فال بد گرفت، به اسقفها دستور داد تا پايه هاى تخت را استوار کنند ودوباره صليبها را برافرازند وگفت: پسر بدبخت برادرم را بياوريد تا هر طور هست اين دختر را به وى تزويج نمايم تا شايد که اين وصلت مبارک 👇
نحوست آن از بين برود. وقتى که دستور ثانوى او را عمل کردند، هر چه که در دفعه اول ديده بودند تجديد شد، مردم پراکنده گشتند وجدم با حالت اندوه به حرمسرا رفت وپرده ها بيفتاد. همان شب در عالم خواب ديدم مثل اينکه حضرت عيسى وشمعون وصى او وگروهى از حواريين در قصر جدم قيصر اجتماع کرده اند ودر جاى تخت منبرى که نور از آن مى درخشيد قرار داد. طولى نکشيد که (محمد) (صلى الله عليه وآله وسلم) پيغمبر خاتم وداماد وجانشين او وجمعى از فرزندان او وارد قصر شدند. حضرت عيسى به استقبال شتافت وبا حضرت (محمد) معانقه کرد وحضرت فرمود: يا روح الله! من به خواستگارى دختر وصى شما شمعون براى فرزندم آمده ام، ودر اين هنگام اشاره به امام حسن عسکرى (عليه السلام) نمود، حضرت عيسى نگاهى به شمعون کرده وگفت: شرافت به سوى تو روى آورده است، با اين وصلت با ميمنت موافقت کن، او هم گفت: موافقم. آنگاه ديد که حضرت محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) بالاى منبر رفت وخطبه اى بيان فرمود ومرا براى فرزندش تزويج کرد، سپس حضرت عيسى وحواريون را گواه گرفت، وقتى که از خواب بيدار شدم از ترس جان خود، خواب را براى پدرم وجدم نقل نکردم وپيوسته آن را در صندوقچه قلبم نهفته وپوشيده مى داشتم. از آن شب به بعد قلبم از فرط محبت به امام عسکرى (عليه السلام) موج مى زند تا به جايى که از خوراک بازماندم، وکم کم رنجور ولاغر شدم، وبه شدت بيمار گرديدم. جدم تمام پزشکان را احضار کرد وهمه از مداواى من عاجز گرديدند، وقتى از مداوا مايوس شدند جدم گفت: اى نور ديده! شما هر خواهشى دارى به من بگو تا حاجتت را برآورم. گفتم: پدر جان! اگر در به روى اسيران مسلمين بگشايى وقيد وبند از آنان بردارى واز زندان آزاد گردانى اميد است که عيسى ومادرش مرا شفا دهند. پدرم درخواست مرا پذيرفت ومن نيز به ظاهر اظهار شفا وبهبودى کردم وکمى غذا خوردم، پدرم خيلى خوشحال شد واز آن روز به بعد، نسبت به اسيران مسلمين احترام شديد انجام مى داد. در حدود چهارده شب از اين ماجرا گذشت. باز در خواب ديدم که دختر پيغمبر اسلام، حضرت فاطمه (سلام الله عليها) به همراهى حضرت مريم وحوريان بهشتى به عيادت من آمدند، حضرت مريم به من توجه کرد وفرمود: اين بانوى بانوان جهان، ومادر شوهر تو است. من فورى دامن مبارک حضرت زهرا را گرفتم وبسيار گريستم واز اين که امام حسن عسکرى (عليه السلام) به ديدن من نيامده خدمت حضرت زهرا (سلام الله عليها) شکايت کردم، فرمود: او به عيادت تو نخواهد آمد، زيرا تو به خداوند متعال مشرکى ودر مذهب نصارا زندگى مى کنى، اگر مى خواهى خداوند وعيسى ومريم از تو خشنود باشند وميل دارى فرزندم به ديدنت بيايد، شهادت به يگانگى خداوند ونبوت پدرم که خاتم الانبيا است بده، من هم حسب الامر حضرت فاطمه (سلام الله عليها) آنچه فرموده بود گفتم، حضرت مرا در آغوش گرفت واين باعث بر بهبودى من شد، آنگاه فرمود: اکنون به انتظار فرزندم حضرت امام حسن عسکرى (عليه السلام) باش که او را به نزدت خواهم فرستاد. وقتى از خواب بيدار شدم، شوق زيادى در تمام اعماق وجودم راه يافت ومشتاق ملاقات آن حضرت بودم تا اينکه شب بعد امام را در خواب ديدم، در حالى که از گذشته شکوه مى نمودم، گفتم: اى محبوبم، من که خود را در راه محبت تو تلف کردم، فرمود: نيامدن من علتى جز مذهب تو نداشت، ولى حالا که اسلام آورده اى، هر شب به ديدنت مى آيم تا آنکه کم کم وصال واقعى پيش آيد، از آن شب تا حال پيوسته در عالم خواب خدمت آن حضرت بودم. (بشر بن سليمان) پرسيد چگونه در ميان اسيران افتادى؟ گفت: در يکى از شبها در عالم خواب حضرت عسکرى را ديدم فرمود: فلان روز جدت قيصر، لشگرى به جنگ مسلمانان مى فرستد، تو مى توانى به طور ناشناس در لباس خدمتگزاران همراه با عده اى از کنيزان که از فلان راه مى روند به آنها ملحق شوى. من به فرموده حضرت عمل کردم، وپيش قراولان اسلام با خبر شدند وما را اسير گرفتند وکار من به اينجا کشيد که ديدى، ولى تا به حال به کسى نگفتم که نوه پادشاه روم هستم. تا اينکه پيرمردى که در تقسيم غنايم جنگى سهم او شده بودم، نامم را پرسيد، من اظهار نکردم وگفتم: نرجس. گفت: نام کنيزان؟ (بشر) گفت چه بسيار جاى تعجب است که تو رومى هستى وزبانت عربى است؟ گفتم: جدم در تربيت من جهدى بليغ وسعى بسيارى داشت، وزنى را که چندين زبان مى دانست، براى من تهيه کرده بود واز صبح وشام نزد من مى آمد وزبان عربى به من مى آموخت، روى همين اصل است که مى توانم عربى حرف بزنم. (بشر) مى گويد: وقتى او را به سامره خدمت امام على النقى (عليه السلام) بردم، حضرت از وى پرسيد: عزت اسلام وذلت نصارى وشرف خاندان پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) را چگونه ديدى؟ گفت: در موردى که شما از من داناتريد چه بگويم. فرمود: مى خواهم ده هزار دينار ويا مژده مسرت انگيزى به تو بدهم، کدام يک را انتخاب مى کنى؟ عرض کرد: فرزندى به من بدهيد، فرمود: 👇👇👇
تو را مژده به فرزندى مى دهم که شرق وغرب عالم را مالک مى شود وجهان را پر از عدل وداد خواهد کرد پس از آنکه پر از ظلم وجور شده باشد. عرض کرد: اين فرزند از چه شوهرى خواهد بود؟ فرمود: از آن کس که پيغمبر اسلام در فلان شب در فلان ماه وفلان سال رومى تو را براى او خواستگارى نمود، در آن عيسى بن مريم ووصى او تو را به چه کسى تزويج کردند؟ گفت: به فرزند دلبند شما، فرمود او را مى شناسى؟ عرض کرد: از شبى که به دست حضرت فاطمه (عليها السلام) اسلام آوردم، ديگر شبى نبود که او به ديدن من نيامده باشد. آنگاه حضرت امام على النقى (عليه السلام) به (کافور) خادم فرمود: خواهرم حکيمه را بگو نزد من بيايد، وقتى که آن بانوى محترم آمد فرمود: خواهرم اين همان زنى است که گفته بودم، حکيمه خاتون آن بانو را مدتى در آغوش خود گرفت واز ديدارش شادمان گرديد، آنگاه حضرت فرمود: اى عمه او را به خانه خود ببر وفرايض مذهبى واعمال مستحبه را به وى ياد بده که او همسر فرزندم حسن ومادر قائم آل محمد (عليه السلام) است).(7) واما اسامى مختلفى براى مادر گرامى امام زمان (عجل الله فرجه) ذکر شده که محمد بن على بن حمزه، ضمن نقل حديثى از امام عسکرى (عليه السلام) در اين رابطه مى گويد: مادرش (مادر حضرت حجت) مليکه بود که او را در بعضى روزها سوسن، ودر بعضى از ايام ريحانه مى گفتند وصيقل ونرجس نيز از نامهاى او بود.(8) البته در بعضى احاديث (صقيل) نيز وارد شده است. 💛⃟📒← 💛⃟📒← ــ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ـ ـ 💛⃟📒← http://eitaa.com/joinchat/4034986085C7a82d98680
🔴 منتظران واقعی هم درجه امام علی علیه السلام در قیامت 🔹 بهترین هدیه و بشارت مولود کعبه امیر المومنین علیه سلام به همه ی مهدی باوران و شیعیان در دوران غیبت.... 🌕 مي فرمايد: «أَلَا فَمَنْ ثَبَتَ مِنْهُمْ عَلَي دِينِهِ [وَ] لَمْ يَقْسُ قَلْبُهُ لِطُولِ أَمَدِ غَيْبَةِ إِمَامِهِ فَهُوَ مَعِي فِي دَرَجَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ 🔺 هر كه در دوران غیبت در دينش استوار باشد و قلبش به واسطه ی طول غیبت امامش قسی نشود،او در قیامت با من و هم درجه ی من خواهد بود... 🔹 اگر هیچ ثواب و بشارتی بجز این کلام مولا نبود سزاوار و شایسته بود که در تمام لحظات عمر، اصل عبادتمان را ذکر و معرفت امام زمانمان قرار دهیم 🌺 گوارای وجودتان باد محبت و عشق به مولا علی علیه السلام 💛⃟📒← 💛⃟📒← ــ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ـ ـ 💛⃟📒← http://eitaa.com/joinchat/4034986085C7a82d98680
15.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚فقط حیدر امیرالمومنین است💚 علیه السلام 💚«ذكرُ عليٍ عبادَةٌ»💚 🎙سخنرانی بسیار شنیدنی از حاج آقا کاشانی 💛⃟📒← 💛⃟📒← ــ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ـ ـ 💛⃟📒← http://eitaa.com/joinchat/4034986085C7a82d98680
شهد وصال
4⃣1⃣بخش چهاردهم ✅(خصوصيات خاص ياوران ظهور) با مقدمه ای که در بخش های قبل بیان شد قصد داريم در ادامه به بيان خصوصيات يا صفات خاص ياوران امام زمان ارواحنافداه با تكيه بر ويژگي هاي هشت گانه بيان شده در دعاي عهد بپردازيم. در بخشی از اين دعا امده است: 👈اللّهُمَّ اجْعَلْنا مِنْ ۱) أَنْصارِهِ ۲) وَأَعْوانِهِ ۳) وَالذَّابِّينَ عَنْهُ ۴)وَالمُسارِعِينَ إِلَيْهِ فِي قَضاء حَوائِجِهِ ۵) وَالمُمْتَثِلِينَ لاَوامِرِهِ ۶) وَالمُحامِينَ عَنْهُ ۷)وَالسَّابِقِينَ إِلى إِرادَتِهِ ۸) وَالمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ ⚜همانطوری که ملاحظه می کنید امام صادق علیه السلام به ما یاد می دهند که از خدا اینچنین بخواهید که خدایا این هشت صفت را در من ایجاد کن. به عبارتی ایشان غیر مستقیم می خواهند به ما بفهمانند کسی که با امام زمانش عهد می بندد زمانی می تواند بر عهد خود باقی بماند که دارای این صفات باشد. اولين صفت و ويژگي که در دعای عهد اشاره شده "انصار" است. ▫️اللّهُمَّ اجْعَلْنا مِنْ أَنْصارِهِ. خدایا من را جزء انصار امام زمان علیه السلام قرار بده. انصار کسانی هستند که همه ی فعالیت هایشان را به سمت و سوی ظهور جهت داده اند. این که در پایان زیارت آل یاسین می گوییم "و نصرتی معده لکم" یعنی همه نوع از فعالیت هایم را که به نحوی در جهت ولایت موثر است به سوی ظهور شما جهت داده ام، چیدمان زندگی ام در جهت یاوری شماست. 📌..... 💛⃟📒← 💛⃟📒← ــ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ـ ـ 💛⃟📒← http://eitaa.com/joinchat/4034986085C7a82d98680
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5909190003551896505.mp3
1.84M
🎙الگوی رفتاری حضرت امیر المومنین علی علیه السلام در برخورد با جوانان 💛⃟📒← 💛⃟📒← ــ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ـ ـ 💛⃟📒← http://eitaa.com/joinchat/4034986085C7a82d98680
19.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 فقط‌حیدرامیرالمؤمنین‌است خاطرعاطر معرفت‌امام‌حاضر ــــ💐 اللَّهُمَّ عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 💐ـــــ 💝 شماهم دیگران را در کسب بیشترمعرفت‌مهدوی،مهمان‌کنید👌 💛⃟📒← 💛⃟📒← ــ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ـ ـ 💛⃟📒← http://eitaa.com/joinchat/4034986085C7a82d98680
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا