- یک شب میان صحنِ نجف داد میزنم :
گشتم نبود بهتر از اینجا؛ نگرد نیست (:
خورشید پیش گنبدِ این شاه، زرد نیست
هرکس که خاک پای علی نیست ، مرد نیست
شاھنجف!"
کیست این آقا که جبرائیل شاگردش بُوَد در پناهش آسمان قصد اقامت می کند
کیست این آقا که حتی دست خالی هم شود
باز هم بر سائل و مسکین عنایت می کند
شاھنجف!"
خوش آن مُردن که بَر بالینِ خویشَت بینَم و باشد اَجَل دَر قَبضِ جان ، تَن مُضطرب ، مَن دَر تماشایت...
لحظه ی آخرمان اول مجنونی ماست
"یرنی" لذت مرگ است به لبخند علی ..
#شاھ_نجف
#فمنیمتیرنی
شاھنجف!"
کیست این آقا که حتی دست خالی هم شود باز هم بر سائل و مسکین عنایت می کند
کیست این آقا که رزق و روزی هر سال را
با کرامت بین خلق الله قسمت می کند