♥️شـهیـد احـمـد مَــشـلَــب♥️
پیشِ رسول و آل رسولِ خدا چنین ،
عمامهی سیاهِ سرش روسفید شد :))!
#جامانده
#سیدشهید
╭─✨🌸─↷
│ 𝐉𝐨𝐢𝐧➴
╰─➛ @shahed_moshaleb
- حزب الله زنده است .
* اگه خواستید بزارید توی پروفایل تون
#حزبالله #سیدحسننصرالله #شهیدسیدحسننصرالله
╭─✨🌸─↷
│ 𝐉𝐨𝐢𝐧➴
╰─➛ @shahed_moshaleb
12.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
- سید از میدون غرق خون اومده ؛ 💔 '
#سیدحسننصرالله #شهیدسیدحسننصرالله #مهدیرسولی
╭─✨🌸─↷
│ 𝐉𝐨𝐢𝐧➴
╰─➛ @shahed_moshaleb
♥️شـهیـد احـمـد مَــشـلَــب♥️
- سید از میدون غرق خون اومده ؛ 💔 ' #سیدحسننصرالله #شهیدسیدحسننصرالله #مهدیرسولی ╭─✨🌸─↷ │
فقط غم این تیکه...
حاج قاسم برات مهمون اومده..-!🥺😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋ساعت بوقتِ امام رضاجانم💔
🥺🕊دلتنگتوبودن،
عجبحسقشنگیست:)💛"
🕊آقایامامرضاجااانم🥺
💚#اَلسَّلامُعَلَیکَیاسُلطانشَمسَالشُموسعَلیبنِمُوسَی
#الرِّضَاالمُرتَضی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ شرمنده شدم !!😭
ماجرای توسل به امام زمان(عجالله)
🎙استاد عالی
🤲🌱 #اَللھُمَّعَجِّللِوَلیِڪَالفَࢪَج 🤲🌱
╭─✨🌸─↷
│ 𝐉𝐨𝐢𝐧➴
╰─➛ @shahed_moshaleb
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
☘🌸☘🌸☘🌸
🌸☘🌸☘🌸
☘🌸☘🌸
🌸☘🌸
☘🌸
🌸
رمانناحله🌿
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_بیستودوم
خسته و کلافه از رخ دادن اتفاقای عجیب اطرافم چشام و بستم
یه حمد خوندم و خیلی سریع خوابم برد
صبح با نوازش دست بابا رو صورتم پاشدم
+فاطمه جان عزیزم پا نمیشی نمازت قضا شدا؟
تو رخت خواب یه غلتی زدم و از جام پا شدم
بعد وضو جانمازمو باز کردمو ایستادم برا نماز !
بعد اینکه نمازم تموم شد از رو آویز فرم مدرسمو پوشیدم کولمو برداشتمو رفتم پایین .
نگا به ساعت انداختم . یه ربع به هفت بود
نشستم پیش مامان و بابا رو میز واسه صبحانه !
یه سلام گرم بهشون کردم و شروع کردم به برداشتن لقمه برا خودم .
متوجه نگاه سنگین مامان شدم .
سعی کردم بهش بی توجه باشه که گفت :
+این چه رفتاری بود دیشب از خودت نشون دادی دختر ؟ نمیگن دختره ادب نداره ؟ خانوادش بلد نبودن تربیتش کنن؟
سعی کردم مسئله رو خیلی عادی جلوه بدم
_وا چیکار کردم مگه !! یکم سرم درد میکرد.
تازشم خودتون باید درک کنین دیگه .
امسال سالِ خیلی مهمیه برا من. الان که وقتِ فکر کردن به حواشی نیست .
با این حرفم بابا روم زوم شد و
+از کی مصطفی واسه شما شده حواشی؟
تا خواستم چیزی بگم مامان شروع کرد
+خاک بر سرم نکنه این حرفا رو به خود پسره هم گفتی که اونجور یخ بود دیشب؟.
لقممو تو گلوم فرو بردم و :
_نه بابا پسره خودش ردیه !به من چه .
خیلی مظلوم به مامان نگاه کردم و ادامه دادم
_مامان من که گفتم ...
خدایی نمیتونم اونو ....
با شنیدن صدای بوق سرویسم حرفم نیمه کاره موند
از جام پاشدم . لپ بابا رو ماچ کردمو ازشون خداحافظی کردم
از خونه بیرون رفتم کفشمو از جا کفشی گرفتم و ....
_
#غزاله_میرزاپور
#فاطمه_زهرا_درزی
🌸
☘🌸
🌸☘🌸
☘🌸☘🌸
🌸☘🌸☘🌸
☘🌸☘🌸☘🌸
🌸☘🌸☘🌸☘🌸