سلام؛خوبین؟سلامتین؟نماز و دعا هاتون قبول باشه😍😎💚
سوال قرآنی امشب از صفحه ۱۶ قرآن کریم🌱💚:
"در آیه ۱۰۲ صفحه ۱۶ چه اتفاقاتی افتاده است؟بطور خلاصه قرآن درباره چه موضوعی بهث کرده است؟!🌝
🔴 خب نهایت سه نفر که جواب دادند تایم مسابقه تموم میشه❗
جوابو به این آیدی بفرستین:
@QASEMI313
#پیامبرخداﷺ:
بهترین شما کسیست که#قرآن را بیاموزد و آموزش دهد..
♥️شـهیـد احـمـد مَــشـلَــب♥️
#پیامبرخداﷺ: بهترین شما کسیست که#قرآن را بیاموزد و آموزش دهد..
سلام علیکم..
عزیزان پیامبرخدا فرمودع قرآن بیاموز و آموزش بده!
الان یکی فکرمیکنه به کی آموزش بدم؟!
براچی یادبگیرم؟!
یادبگیرم کچی بشه؟!
همه این سوالا تو ذهن میاد!!!
ولی مگه مدرسه نمیری؟؟
حتما یه رفیق پایه کنارت هست چرا همیشه باید درمورد چیزای متفرقه صحبت کنی باهاش؟!
یبارشو یه زنگتو بزار مختص قرآن معنیشو که خوندی یادگرفتی به رفیقت یادش بده سخن خدارو بهش بگو..خیلیا خبرندارن در قرآن چه چیزا گفته شده حتی داریم که ادعا مذهبی بودن هم کردن ولی یکبار هم قرآنو ختم نکردن!
بیاید مثل اونا نباشیم..
روزانه گفته شده یک صفحه قرآن بخونید..یه صفحه یه ربع زیاد بگیم نیم ساعت زمان میبره بشین بخون یه خط یه خط بخون بامعنی..سختته باگوشی بخونی صفحه مورد نظرو از قرآن خونتون بازکن بخون..اینجوری هم حافظت بازمیشه برا درس هم به رفیقات نکته مهم که یادگرفتی از یه صفحه قرآن یادمیدی یا مدرسه نمیری بشین کنار مادرت پدرت بهشون بگو فرزندت همسرت مطمئن باش خوشحال هم میشن!
اینجوری بایه تیرچندتا نشونه روزدی مؤمن..
هم یه صفحه قرآن بامعنی خوندی هم حافظتو اماده درس کردی،خودت چیزی یادگرفتی و به رفیقت و خونوادت یاد،دادی که یعنی به حرف پیامبرت هم گوش دادی..ثوابش هم که جدا..
پس غافل نشیم ازاین ثواب وکارمهم..
جالبیش اینه میشینیم توخونه هیچکار نمیکنیم موقع نمازامون شهادت میخوایم!
نه حاجی ازاین خبرا نیست!
الکی به کسی#شهادت نمیدن باید بجنگی..همیشه جنگ به اسلحه دست گرفتن نیست..همین که وصیتی ازشهید یادبگیری عمل کنی بهش به چندنفرم یادبدی..یه صفحه قرآن بخونی هم خداتو بیشتربشناسی هم به چندنفرم یادبدی..ثواب اینکاراتم هدیه به ظهورصاحب الزمان کن اینجوری برای ظهور هم کاری کردی..همین کارای کوچیک جمع میشن اخرش امضای شهادتو پای اعمالت خدامیزنه..
پس حواسمونو جمع کنیم خودمونو مشغول کاراو مشکلات دنیوی نکنیم که امیرالمؤمنین فرمودند که مشکلات و...دنیا مثل خواب شب میمونه..
امیدوارم حرفام تلنگری باشه براتون!
شبتون شهدایی،یاحق..✨
15.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
●
پیام مجاهدان حزبالله به خانوادههای شهدای لبنان
🍃مجاهدان حزبالله لبنان امروز سهشنبه پیامی به خانوادههای شهدای این کشور فرستادند و تأکید کردند که تا پیروزی، به مسیر جهاد ادامه خواهند داد.🍃
●
╭─✨🌸─↷
│ 𝐉𝐨𝐢𝐧➴
╰─➛ @shahed_moshaleb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«حضرت صاحب الزمان(عج الله)
خدا به شما صبر دهد،
زیرا او منتظر ماست
نه اینکه ما منتظر او باشیم.
هنگامی میشود گفت منتظریم
که خود را اصلاح کنیم.
ولی اگر خود را اصلاح نکنیم
هیچ گاه ظهور نخواهد کرد»
#بࢪادرشهیدم
#شهیداحمدمحمدمَشلَب
╭─✨🌸─↷
│ 𝐉𝐨𝐢𝐧➴
╰─➛ @shahed_moshaleb
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸
🌸🌱🌸
🌱🌸
🌸
#رمان_سـربـاز☘
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_نهم
نگرانی توی صورتش معلوم بود.زهره خانوم از آشپزخونه اومد و گفت:
-معلوم هست کجایی تو؟چرا اینقدر دیر کردی؟
فاطمه با حالت معصومانه ای گفت:
_ببخشید خب..دیگه تکرار نمیشه.
امیررضا از اتاق بیرون اومد و گفت:
-نخیر آبجی کوچیکه..الان این لوس بازیا جواب نمیده.باید تنبیه بشی.
رو به مادرش گفت:
_مامان یه هفته ظرفهارو بشوره،خوبه؟
فاطمه مثلا با التماس گفت:
-نه مامان،خواهش میکنم.ظرف چیدن تو ماشین ظرف شویی کار خیلی سختیه.
زهره خانوم و حاج محمود و امیررضا خندیدن.
بعد از شام به اتاقش رفت.
تمام شب بیدار بود و #ازخدامیخواست کمکش کنه.نمیخواست خانواده شو نگران کنه.ناراحتی هاشو میریخت تو خودش.
روز بعد طبق معمول به دانشگاه رفت. هنوز هم امیدوار بود پویان اشتباه کرده باشه.میخواست یکبار دیگه ازش بپرسه تا مطمئن بشه.ولی پویان دانشگاه نرفته بود و فاطمه تو نگرانی موند.
پویان خیلی دوست داشت بره دانشگاه تا روزهای آخر بیشتر مریم رو ببینه ولی حالا که فاطمه از علاقه ش به مریم خبر داشت،نگران بود که مریم هم متوجه این موضوع بشه.
تصمیم گرفت دیگه دانشگاه نره.
پدر و مادرش هم مهمانی خداحافظی گرفته بودن.بیشتر وقتش رو با افشین بود و بقیه مواقع مشغول جمع کردن وسایلش و با خانواده ش بود.
چند روز گذشت.
دو روز به رفتنش مونده بود.برای اینکه آخرین بار مریم رو ببینه به دانشگاه رفت.دوستان نزدیک ترش میدونستن که برای همیشه داره از ایران میره،وقتی دیدنش خوشحال شدن و دورش جمع شدن.ولی چشمان پویان مدام دنبال مریم و فاطمه میگشت.
بالاخره بعد از دو ساعت فاطمه رو دید،
ولی مریم همراهش نبود.
بهانه ای آورد،از دوستانش جدا شد و سمت فاطمه رفت.
اما یاد ناراحتی فاطمه افتاد و منصرف شد.برگشت که بره ولی فاطمه متوجه ش شد.
-جناب سلطانی
پویان شرمنده برگشت سمت فاطمه. فاطمه گفت:_سلام
-سلام
-برای خداحافظی با بچه ها اومدید دانشگاه؟
-بله.
فاطمه متوجه شد که برای دیدن مریم اومده ولی نمیدونه چجوری بگه.گفت:
_من و دوستم کلاس جداگانه داشتیم. چند دقیقه دیگه کلاسش تموم میشه، اینجا باهم قرار گذاشتیم.
مدتی ساکت بودن.هیچ کدوم به اون یکی نگاه نمیکردن.فاطمه گفت:
_آقای سلطانی،حرفهای اون روزتون درمورد دوست تون،شوخی بود دیگه؟.. آره؟
فاطمه بغض داشت.پویان خیلی ناراحت شد.برگشت بره که فاطمه گفت:
_آقای سلطانی.
پویان ایستاد.
-من کار اشتباهی نکردم و عذرخواهی نمیکنم.اون به #حجاب و #ایمان من توهین کرد.تا آخرش پای ایمانم میمونم، هرچی که بشه..فقط اینکه خانواده مو ناراحت کنن برام سخته.
پویان ساکت بود.
نمیدونست چی بگه.شرمنده بود.فاطمه از حالت های پویان مطمئن شد که اون حرفها حقیقت بوده، و افشین واقعا همچین آدمی هست.دیگه چیزی نگفت.
مریم رو دید که نزدیک میشد.گفت:
-خانم مروت دارن میان.
پویان سرشو بلند کرد.وقتی مریم رو دید هول شد...
دومین اثــر از؛
#بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
🌸
🌱🌸
🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸
🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
#اعمال_قبل_ازخواب
✓ وضو گرفتن قبل از خواب
✓ آیت الکرسی
✓ تسبیحات حضرت زهرا(سلام الله)
✓ سه بار سوره توحید.
✓ ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻲ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﻭَﺍﻝِ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍوِّ علی جمیع ﺍﻻَﻧْﺒِﻴﺎﺀِ ﻭَﺍﻟﻤُﺮْﺳَﻠﻴﻦ.َ
✓ ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﻏْﻔِﺮْ ﻟِﻠْﻤُﺆْﻣِﻨﻴﻦَ ﻭَﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨﺎﺕِ.
✓ ﺳُﺒْﺤﺎﻥَ ﺍﻟﻠّﻪِ ﻭَ ﺍﻟْﺤَﻤْﺪُ ﻟِﻠّﻪِ ﻭَ ﻻﺍِﻟﻪَﺍِﻻَّ ﺍﻟﻠّﻪُ ﻭَ ﺍﻟﻠّﻪُ ﺍَﻛْﺒَﺮُ.
✓ سوره فلق وناس وتکاثر
✓ آیه آخر سوره مبارکه کهف جهت بیدار شدن برای نماز شب و نماز صبح
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا
✓ سه مرتبه ؛
یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ
✓ شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
✓ لاحول ولاقوه الا بالله
╭─✨🌸─↷
│ 𝐉𝐨𝐢𝐧➴
╰─➛ @shahed_moshaleb