داستان طناب و کوهنورد
کوهنورد میخواست از بلندترین کوه بالا برود. ولی از آنجا که افتخار کار را فقط برای خود میخواست تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود. چند قدم مانده به قله پایش لیز خورد، ودر حالی که به سرعت سقوط میکرد از کوه پرتاب شد...
داستان طناب و کوهنورد
چکیده
کوهنورد می خواست از بلندترین کوه بالا برود. ولی از آنجا که افتخار کار را فقط برای خود می خواست تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود. چند قدم مانده به قله پایش لیز خورد، ودر حالی که به سرعت سقوط می کرد از کوه پرتاب شد...
تعداد کلمات: 266 / تخمین زمان مطالعه: 1 دقیقه.
کوهنورد می خواست از بلندترین کوه بالا برود. او پس از سال ها آماده سازی، ماجراجویی خود را آغاز کرد؛ ولی از آنجا که افتخار کار را فقط برای خود می خواست تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود.
شب بلندی های کوه را تماما در برگرفت. مرد هیچ چیز نمی دید. همه جا سیاه بود و ابر روی ماه و ستاره ها را پوشانده بود. همانطور که از کوه بالا می رفت چند قدم مانده به قله پایش لیز خورد، ودر حالی که به سرعت سقوط می کرد از کوه پرتاب شد. در حال سقوط فقط لکه های سیاهی را در مقابل چشمانش می دید و احساس وحشتناک مکیده شدنش توسط زمین را با تمام وجود حس میکرد.
همچنان سقوط می کرد و به این فکر می کرد که چقدر مرگ به او نزدیک است. ناگهان احساس کرد طناب به دور کمرش محکم شده است. بدنش میان آسمان و زمین معلق بود و فقط تکه طنابی او را نگه داشته بود. در این لحظات تنها چیزی که به ذهنش می رسید این بود: «خدایا کمکم کن.»
ناگهان صدایی پر طنین جواب داد: «چه می خواهی؟»
_ «خدایا نجاتم بده.»
_ «واقعا باور داری که من می توانم تو را نجات دهم؟»
_«البته که باور دارم.»
_«پس طنابی را که به کمرت بسته شده است را پاره کن!»
یک لحظه سکوت... مرد با خود فکر کرد:" اگر طناب را پاره کنم حتما خواهم مرد." پس تصمیم گرفت طناب را با تمام نیرو بچسبد.
گروه نجات می گویند: "روز بعد یک کوهنورد یخ زده را مرده پیداکردند. بدنش از یک طناب آویزان بود و با دست هایش محکم طناب را گرفته بود. او فقط یک متر با زمین فاصله داشت!."
✍آدمها دو جور زندگی میکنن :
۱_ غرورشون رو زیر پاشون میذارن و با انسانها زندگی میکنن
۲_ انسانها رو زیر پاشون میذارن و با غرورشون زندگی میکنن
عوض شدن رفتار آدما رو پای مغرور
شدنشون نذاریم گاهی وقتا آدما به یه
جایی میرسن که واقعا حوصله خودشونم ندارن
"آدمهای خوب را پیدا کنیدو بدها را رها"
اما باید اینگونه باشد،
"خوبی را در آدمها پیدا کنید و
بدی آنها را نایده بگیرید"
هیچکس "کامل" نیست...
کانال شاهدان دیار بزرگان جهت زنده نگه داشتن یاد و خاطره درگذشتگان این دیار تاسیس شده
https://eitaa.com/diarbozorgan
سلام
باعرض خسته نباشید خدمت همشهریان گرامی به اطلاع میرساند که قهوه سرای دکتر تغییر مکان داده و به جنب پارکینگ راننده گان انتقال پیدا کرده است
آماده پذیرایی و خدمت رسانی به همه عزیزان هستیم
🏴🏴صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا
اسم زهرا آبروی عالم است
اسم زهرا چون نگین خاتم است
به مناسبت فرا رسیدن ایام شهادت
حضرت فاطمه زهرا (س)
مراسم روضه ی خانگی به مدت پنج روز
از تاریخ یک شنبه ۱۰ آذر ماه با روضه خوانی و سخنرانی حاج آقا رحیمی از حاجی آباد ساعت ۳ بعد از ظهر
🏴🏴🏴
آدرس:بعد از فلکه اصلی،خیابان آبشار
منزل مرحوم حاج حسن آقا جعفری
🏴🏴🏴
اللهم صل علی فاطمه وابیها و بعلها
وبنیها وسر المستودع فیها بعد ما احاط
به علمک....یا زهرا(س)
🍃🍃⚫️⚫️⚫️🍃🍃🍃
سلام✋
صبحت بخیـر☕️
امروزت پراز زیبایی🌸🍃
روزت پرانرژی و نشاط
چهرهات شـاد و خنـدان🙂
لبت پراز تبسـم
قلبت پراز نورالهی
زندگیات پراز سلامتی و عافیت
صبحت سرشار از خیر و برکت
.
حال دلت که خوب باشد
همه دنیا به نظرت زیباست
حال دلت که خوب باشد
حتی میشوی همبازی بچهها
و چقدر لذت دارد که
آدم حال دلش خوب باشد
" حال دلتون خوبِ خوب "
🙏❤️
💫💫💫💫
روزی پسر ملانصرالدین از او پرسید:
پدر، گرانی و فقر چند روز طول می کشد؟
ملا گفت: چهل روز پسرم.
پسر در ادامه پرسید: بعد از چهل روز، ثروتمند می شویم؟
ملا جواب داد: نه پسرم، عادت می کنیم...
🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تکنیک تسخیر همسر در 90ثانیه😂😂😂