eitaa logo
هر روز با شهدا
63.8هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2.7هزار ویدیو
23 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/Ut6.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 شهید «سید مجتبی هاشمی» در ۱۳ آبان سال ۱۳۱۹ در محله وحدت اسلامی فعلی دیده به جهان گشود. نخستین فرمانده کمیته انقلاب مرکزی تهران و فرمانده گروه فداییان اسلام در طول جنگ ایران و عراق بود. وی سرانجام در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۶۴ در خیابان وحدت اسلامی تهران توسط اعضای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) با زبان روزه مورد سوء قصد قرار گرفت و به شهادت رسید. 🕊شادی روحش صلوات شهید 🌷@shahedan_aref
می آیی با تن پوشی از گل سرخ و یک دامن شکوفه ی سیب و سبدی پر از رازقی... تبسم که میکنی عشق از نگاهت سر می رود و اتاق خالی ام پر می شود از " بوی بهار " شهید علی کمیلی فر🌷 ولادت: ۱۳۴۳، دزفول مسئولیت: مسئول اطلاعات وعملیات و فرمانده محور لشکر ۷ولیعصر(عج) شهادت: ۱۳۶۷/۱/۳، حلبچه تپه رشن شهید 🌷@shahedan_aref
☘مسئولیت سنگینی گرفته بودم. 🌷یک روز شهید تهرانی مقدم پیش من آمد و گفت دوست داری کارت خوب پیش برود؟ گفتم: بله.  💠گفت : به تمام نیروهای تحت امرت بگو بگویند خدایا ما این کار را برای تو انجام می دهیم اگر ثواب دارد آن را تقدیم حضرت زهرا (سلام الله علیها) می کنیم. 🌸 بعد از آن به صورت عجیبی کارهای ما درست می شد... 💥خوبه ما هم نیت کنیم بگوییم : خدایا ما کار خوبی نداریم همین اندک کارهای خوبمان را هم تقدیم حضرت زهرا (سلام الله علیها) می کنیم. 🌹ان شاء الله کارهای ما هم وسط کارهای خیر ائمه قرار می گیرد و اجر و قرب و برکت پیدا میکند.. 🌼شادی روح شهدا صلوات🌼 اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم شهید 🌷@shahedan_aref
توی کوچه پیرمردی رو دیدم که روی زمینِ سرد خوابیده بود سن و سالم کم بود و چیزی برای کمک بهش نداشتم اون شب رختخواب آزارم میداد و خوابم نمیبرد از فکر پیرمرد؛ رختخوابم رو جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم می خواستم توی رنج پیرمرد شریک باشم اون شب سرما توی بدنم نفوذ کرد و مریض شدم اما روحم شفا پیدا کرد چه مریضی لذت بخشی! شهید دکتر 🕊 🌷@shahedan_aref
کتاب زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت هفدهم دائما طاهر باش و به حال خویش ناظر باش. عیوب دیگران را ساتر باش با همه مهربان باش و از همه گریزان باش. یعنی باهمه باش و بی همه باش.خدا شناس باش و در هر لباس باش احمد آقا به این عبارت به خوبی عمل می کرد. فعالیت بسیج به جهت حضور منافقین و ترور ها و شرایط جنگ بسیار گسترده بود. آن زمان نیروهای بسیج برخی شب ها در مسجد می ماندند تا در صورت احساس خطر وارد عمل شوند. در این شب ها احمد آقا نیز مثل بقیه بسیجی ها در مسجد می ماند. او مثل یک جوان عادی بابقیه صحبت می کرد. میگفت. می خندیدو... او با همه افراد حتی کوچک تر ها بسیار با ادب برخورد می کرد،اما در برخورد با غیبت کننده ملاحظه هیچ کس را نمی کرد. حتی اگر نزدیک ترین دوست یا شخصی بزرگ تر از خودش بود، خیلی محترمانه از او می خواست این بحث را ادامه ندهد..... احمد آقا در زمینه فعالیت های بسیج مثل یک نیروی عادی حضور فعال داشت. اسلحه به دست می گرفت و در گشت شبانه در بازار مولوی و محله های اطراف همراه دیگر بسیجیان گشت میزد. اما تفاوتش این بود که وقتی ساعت سه نصفه شب به مسجد بر میگشتیم و اکثر بسیجی ها مشغول استراحت میشدند، او به داخل شبستان می رفت و مشغول نماز شب میشد. خلاصه اینکه احمد آقا یک بسیجی واقعی بود،از آن بسبجی های که حضرت امام خواسته بود با آن ها محشور شود. از آن هایی که امام عزیز بر دست و بازوی انها بوسه می زد. ادامه دارد ... با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی ) امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شهید 🌷@shahedan_aref
💢 غلبه بر خستگی به روش شهید مهدی حسین پور 🔹 وقتی تو کار بهمون فشار می‌اومد یا خسته می‌شدیم، بهمون می‌گفت: ثواب کار رو هدیه کنید به یکی از «اهل بیت(ع)»؛ 🔹اونوقت خستگی بهتون غلبه نمیکنه و شما بهش غلبه می‌کنید. 🎙راوی: همرزم شهید شهید 🌷@shahedan_aref
مـا را غـم هـجران تـو بـد واقـعه ای بـود...♥️ به یاد آرمان عزیز 🌱 شهید 🌷@shahedan_aref
┄━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━┄ 📺 داستانی زیبا از شهید عباس بابایی یک روز که در کلاس هشتم درس می خواندیم. هنگام عبور از محله «چگینی» که از توابع شهرستان قزوین است، یکی از نوجوانان آنجا بی جهت به ما ناسزا گفت و این باعث شد تا با او گلاویز شویم.  ما با عباس سه نفر بودیم و در برابرمان یک نفر. عباس پیش آمد و برخلاف انتظار ما، که توقع داشتیم او به یاریمان بیاید. سعی کرد تا ما را از یکدیگر جدا کند و به درگیری پایان دهد.  وقتی تلاش خود را بی نتیجه دید، ناگهان قیافه ای بسیار جدی گرفت و در جانبداری از طرف مقابل با ما درگیر شد. من و دوستم که از حرکت عباس به خشم آمده بودیم،به درگیری خاتمه دادیم و به نشانه اعتراض، از او قهر کردیم. سپس بی آنکه به او اعتنا کنیم، راهمان را در پیش گرفتیم، اما او در طول راه به دنبال ما می دوید و فریاد می زد: -مرا ببخشید آخر شما دو نفر بودید و این انصاف نبود که یک نفر را کتک بزنید. (پرویز سعیدی) 🌿هدیه صلوات برای شادی روح این شهید بزرگوار 🌷الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌷 شهید 🌷@shahedan_aref ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت هفتم : پهلوان ( ۲ ) ✔️ راوی : حسین الله کرم 🔸داستان پهلواني هاي ادامه داشت تا ماجراهاي پيروزي انقلاب پيش آمد. بعد از آن اکثر بچه ها درگير مسائل شدند و حضورشان در باستاني خيلي کمتر شد.تا اينکه ابراهيم پيشنهاد داد که صبحها در زورخانه نماز جماعت صبح را بخوانيم و بعد ورزش کنيم و همه قبول کردند. 🔸بعد ازآن هر روز صبح براي اذان در زورخانه جمع ميشديم. صبح را به جماعت ميخوانديم و ورزش را شروع ميکرديم. بعد هم صبحانه مختصري و به سر کارهايمان ميرفتيم. خيلي از اين قضيه خوشحال بود. چرا که از طرفي ورزش بچه ها تعطيل نشده بود و از طرفي بچه ها نماز صبح را به جماعت ميخواندند. هميشه هم حديث گرامي اسلام را ميخواند: « اگر نماز صبح را به جماعت بخوانم در نظرم از عبادت و شب زنده داري تا صبح محبوبتر است. » 🔸با شروع تحميلي فعاليت زورخانه بسيار کم شد. اکثر بچه ها در جبهه حضور داشتند. ابراهيم هم کمتر به تهران مي آمد. يکبار هم که آمده بود، وسائل ورزش باستاني خودش را برد و در همان مناطق جنگي بساط ورزش باستاني را راه اندازي کرد. 🔸زورخانه حاج حسن توکل، در تربيت پهلوانهاي واقعي زبانزد بود. از بچه هاي آنجا به جز ، جوانهاي بسياري بودند که در پيشگاه خداوند پهلوانيشان اثبات شده بود! آنها با خون خودشان ايمانشان را حفظ کردند و پهلوانهاي واقعي همينها هستند. 🔸دوران زيبا و معنوي زورخانه حاج حسن در همان سالهاي اول دفاع مقدس، با شهادت شهيد حسن شهابي مرشد زورخانه شهيد اصغررنجبران فرمانده تيپ عمار و شهيدان سيدصالحي، محمدشاهرودي، علی خرّمدل، حسن زاهدي، سيد محمد سبحاني، سيد جواد مجد پور، رضاپند، حمدالله مرادي، رضا هوريار، مجيد فريدوند، قاسم كاظمي و ابراهيم و چندين شهيد ديگر و همچنين جانبازي حاج علي نصرالله، مصطفي هرندي وعلي مقدم و همچنين درگذشت حاج حسن توکل به پايان رسيد. مدتی بعد با تبديل محل زورخانه به ساختمان مسکوني، دوران باستانی ما هم به خاطره ها پيوست. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 شهید 🌷@shahedan_aref
معرفی کتاب طائر قدس 🌱 کتاب طائر قدس؛ امین کریمی، جلد سیزدهم از مجموعه مدافعان حرم و نوشته مریم عرفانیان است که در انتشارات روایت فتح به چاپ رسیده است. انتشارات روایت فتح که در زمینه چاپ کتاب‌های دفاع مقدس، خاطرات شهدا و ادبیات پایداری فعالیت‌های گسترده‌ای دارد، از زیرمجموعه‌های بنیاد فرهنگی روایت فتح است. بنیاد فرهنگی روایت فتح متولی جشنواره‌های بین‌المللی فیلم مقاومت، جشنواره تئاتر مقاومت، جشنواره هنر مقاومت است و در حوزه‌های تئاتر و هنرهای نمایشی، مستند، سینما، هنرهای تجسمی، ادبیات و رسانه فعالیت دارد. کتاب طائر قدس؛ امین کریمی، روایاتی از زندگی و رشادت‌های این شهید بزرگ مدافع حرم است. شهید 🕊🌱 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 آیت الله خامنه‌ای مدظله العالی: گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهید کمتر نیست 🌷سلام صبحتون شهدایی🌷 🌷@shahedan_aref