eitaa logo
هر روز با شهدا
67هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
20 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/Ut6.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
10.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم اصلی شعر معروف ممد نبودی ببینی... 🌷@shahedan_aref
💐سالروز شهادت شهید جستجوگر نور گرامی باد. 🕊عباس همیشه می‌گفت دوست دارم محرم شهید بشم و عاشورا مرا دفنم کنند و شبیه حضرت عباس (ع) باشم. روز هفتم محرم سال ۱۳۷۵ عباس صابری با دستان قلم شده ، شهید و روز عاشورا تشییع و در خاک آرام گرفت. شهید 🌷@shahedan_aref
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صوت حاج احمد متوسلیان در شب عملیات آزادسازی خرمشهر شهید 🌷@shahedan_aref
📸تصویری از حضور میدانی حاج قاسم سلیمانی در عملیات آزادسازی شهر فولوجه در کنار شهید ابوحبیب السکینی (سبز پوش) سال ۲۰۱۶ شهید شهید 🌷@shahedan_aref
✍️ 🌸 این جمـلہ را بہ یـاد داشتہ باشید : اگر در راه خـدا رنـج را تـحمل نڪنید ، مجبـور خواهیـد شـد در راه شیـطان ، رنـج را تـحمل ڪـنید . 🌹 شهید 🌷@shahedan_aref
تو شهید نمی شوی کتاب تو شهید نمی‌شوی روایت‌هایی از زندگی شهید مدافع حرم، شهید محمودرضا بیضایی به قلم احمدرضا بیضایی؛ برادر شهید  است. این کتاب پر است از فراز و فرودهای زندگی با برکت محمودرضا بیضایی. کودکی و نوجوانی، مسجد و مدرسه تا دانشگاه و پادگان، تبریز تا تهران و از تهران تا شام.  محمودرضا که به آرمان جهانی امام خمینی(ره) یعنی تشکیل حکومت جهانی اسلام می‌اندیشید، مطالعات دینی و سیاسی‌اش تعطیل نمی‌شد و با زبان عربی و لهجه‌های عراقی و سوری آشنایی داشت. با آغاز جنگ در سوریه از سال ۱۳۹۰ برای یاری جبهه مقاومت و دفاع از حریم آل‌الله(ع) عازم سوریه شد. او در آخرین اعزامش که دی ۱۳۹۲ بود، به یکی از یاران نزدیکش گفته بود این سفرش بی‌بازگشت است. سرانجام در ۲۹ دی ۱۳۹۲ همزمان با سالروز میلاد پیامبر اعظم(ص) و امام جعفرصادق(ع) در منطقه «قاسمیه» دمشق در مقابله تروریست‌های تکفیری به شهادت می‌رسد.... ‏‪شهید مدافع حرم کتاب 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بہ ما آموخٺه‏اید ڪه ؛ انسانیت یعنی دلبرے کردن ... زیسٺن هنر است و هنرمند آنانند ڪه شمع میشوند تا صداے بال زدن‏هاے پࢪوانہ‌ها برقراڕ بماند.🦋 صبحتون شهدایی🌷🌷🌷 🌷@shahedan_aref
🕊🕊سفارش_یاران 🕊🕊 توصیه می کنم به مادرم که برای مردن من ناراحت نشود زیرا مردن حق است چه این که در دفاع از مملکت اسلامی کشته شوم. مادرم اگر شهید شدم ناراحت نباش زیرا همانطوری که می دانید صد هزاران شهید و اسیر شده اند و فقط می خواهم گریه نکنی و بقیه برادرانم را تشویق کنی که در راه اسلام ارشاد کنند و اسلام واقعی را تحت رهبری امام خمینی پیش ببریم. 🕊تولد :۱۳۳۹/۰۶/۰۷ بهشهر_رستمکلا 🕊 شهادت : ۱۳۶۰/۰۱/۱۴ مریوان شهید 🌷@shahedan_aref
باسلام هر روز را بایاد شهدا آغاز کنیم 🌷 بسیجی شهید مسعود امیدخدا دزفولی 🌷 تولد ۴ مرداد ۱۳۴۳ آبادان ، ساکن اراک 🌷 شهادت ۵ خرداد ۱۳۶۱ خرمشهر 🌷 سن موقع شهادت ۱۸ سال 🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز می‌باشد ✍ فرازی از وصیتنامه این شهید عزیز ✅ ما مردم کوفه نیستیم که به ظاهر طرف امام خمینی باشیم، بلکه ما با شهادتمان ثابت خواهیم کرد که یار و یاور امام هستیم ✅ ای ملت شهیدپرور ایران بدانید که فقط مردم ایران به این انقلاب و امام خمینی امید ندارند، بلکه تمام مستضعفین چشم امید به ایران دوخته‌‌اند. بنابراین کاری نکنید که مردم مستضعف امیدشان قطع شود ✅ مردم ایران فراموش نکنید که اساس پیروزی وحدت ماست و اساس وحدت ما پیروی از رهبری امام خمینی است. ✅ ای ملت ایران قدر این رهبری و این انقلاب را بدانید شهید 🌷@shahedan_aref
❣ بوی ناب گلاب تازه 💠روایتی از شهید حمزه بهمنش به روایت بهنام طمیمیان 🔹 خانه بهمنش نزدیکتر از خانه ما به مسجد بود برای همین هر شب موقع نماز من میرفتم دنبال حمزه ولی برای نماز جمعه او می آمد دنبال من این طوری هم با هم بودیم و هم مقید میشدیم که هر وعده نماز را مسجد اقامه کنیم و نماز جمعه مان هم ترک نشود. یک شب تابستانی در سال هزار و سیصد و شصت و چهار، حمزه آمد دنبالم تا برای کاری به بازار برویم هرچه تعارف کردم داخل شود قبول نکرد گفت که دیر شده اگر بیایم داخل مادرت پذیرایی میکند و زشت است قبول نکنیم آن وقت به کارمان نمیرسیم پذیرفتم و قرار شد او دم در بایستد تا من در چشم به هم زدنی مهیا شوم طولی نکشید که خودم را رساندم دم در دیدم حمزه دو دستش را روی صورت گذاشته وهای های گریه میکند؛ انگار یک سطل آب یخ روی سرم ریخته .بودند به زحمت آب دهنم را قورت دادم و با نگرانی پرسیدم چراگریه می کنی؟ چیزی شده؟ کسی بهت چیزی گفته؟ جوابی نداد بدو بدو خیابان را بالا و پایین کردم تا بلکه دلیل ناراحتیاش را پیدا کنم ولی خبری نبود نفس زنان برگشتم در خانه خشمم را ریختم توی دستهایم و شانههای استخوانی حمزه را تکان دادم و گفتم «حمزه حرف بزن چی شده آخه؟ چرا این جورگریه میکنی؟» لبهایش خشک و رنگش پریده بود. اشکهایش را پاک کردم و با بغض :گفتم تو رو خدا حرف بزن جون به لب شدم. دلش به حالم سوخت در حالی که عرق از چهارستون بدنش میریخت؛ با صدایی بریده بریده: گفت این همسایه روبه رویی تون این خانومه..... با یه وضع بدی اومد دم در... ✍سمیه همت‌پور شهید 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷شهید عبدالمهدی مغفوری 🔸در یکی از روزهای اعزامِ نیرو از پادگان امام حسین علیه السلام که هوا هم بشدت بارانی بود ؛ دیدم شهید عبدالمهدی مغفوری خم شد و پیشانی بندی را از میان گل‌ولای برداشت! روی پیشانی بند عبارت « یا مهدی عجل الله» نوشته شده بود گفتم حاج آقا از این پیشانی بند ها زیاد داریم![خب غافل بودم و نمی‌دانستم] چنان نگاهی به من کرد که جا خوردم! گفت:« غفوری زنده باشد و نام امام زمان زیر پا و میان گل‌ولای افتاده باشد؟!» فوری رفت و پیشانی بند را شست و نزد خود نگه داشت. شهید 🌷@shahedan_aref