سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْس گُذَشْتَنْـد
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَن🥀
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيمِ🌹
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹
#عــندربـهمیــرزقون
#شادیروحشهداصلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج اسماعیل دولابی(ره):
"حر بن ریاحی"اولین کسی بود که آب را به روی امام بست و اولین کسی شد که خونش را برای او داد.
"عمر سعد" هم اولین کسی بود که به امام نامه نوشت و دعوتش کرد واولین کسی شد که تیر را به سمت او پرتاب کرد!
وقتی حال خوبی داری يادت نرود
#عاقبتبهخيریات را بطلبی.
🔴 عقب نشینی آمریکا در برابر ایران
🔻در اوج جنگ غزه و صف آرای محور مقاومت در برابر غرب و رژیم اشغالگر قدس بایدن دستور آزادسازی ۱۰ میلیارد دلار از منابع ایران در عراق را داد
🔻آقایان #روحانی و #ظریف شما که زبان دنیا را بلد بودید یه توضیح راجع به این اتفاق بدهید!!!
🔻آیا آمریکا از ترس گسترش جنگ حاضر شده به ایران باج بده؟!!!
🔻 قطعا اسرائیل بیشتر از این مبالغ برای آمریکا ارزش دارد ، قطعا اگر دولت با همین فرمان ادامه دهد و ریشه این جرثومه فساد از منطقه کنده شود منافع ایران و کشورهای منطقه خیلی بیشتر از این خواهد بود
در باغ شهادت باز باز است.
شهدا نور جنت الحسین بودند
ثواب فعالیت امروز به نیابت از ارواح طیبه همه شهدا 🍃 بخصوص
سردار شهید حسین تختی بهراد نصر🕊️ وفرمانده تیپ حیدریون شهید حسین قمی و شهید امنیت حسن عشوری و شهدای مدافع سلامت و شهدای گمنام به پیشگاه عمه سادات خانم زینب کبری سلام الله علیها فداشون بشیم هدیه می کنیم
شادی روحشان صلوات 🌹
10.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عروسی به سبک جهادی👇👇
8.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥خنجری که یمنیها به کمر دارند نشانه چیست؟
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_چهل_و_هشتم
فقط کمی ریز بود..
دو کیلو و نیم وزن داشت و چشم های کوچک معصومانه اش باز بود😍
بخیه های روی شکمش را که دیدم ، دلم برایش سوخت ..
هنوز هیچ چیز نشده ، رفته بود زیر تیغ جراحی 😞
دوبار ریه اش را عمل کردند ، جواب نداد .
نمی توانست دوتا کار را هم زمان انجام بدهد : اینکه هم نفس بکشد و هم شیر بخورد .
پرسنل بیمارستان می گفتند :« تا ازش دل نکنی ، این بچه نمی ره!»
دوباره پیشنهاد و نسخه هایشان مثل خوره افتاد به جانم!
_با دستگاه زنده س . اگه دستگاه رو جدا کنی میمیره! 😭
_رضایت بدین دستگارو جدا کنیم . هم به نفع خودتونه هم به نفعه بچه . اگه بمونه تا آخر عمر باید کپسول اکسیژن ببنده به کولش !
وقتی می شد با دستگاه زنده بماند ، چرا باید اجازه می دادیم جدا کنند !
۲۴ساعته اجازه ملاقات داشتیم ، ولی نه من حال و روز خوبی داشتم ، نه محمد حسین!
هر دو مثل جنازه ای متحرک خودمان را به زور نگه می داشتیم..
نامنظم میرفتیم و به بچه سر می زدیم😍
عجیب بود برایم ، یکی دوبار تا رسیدیم آن ای سی یو ، مسئول بخش گفت :
«به تو الهام می شه؟ همین الان بچه رو احیا کردیم !»😢😱
ناگهان یکی از پرستار ها گفت :« این بچه آرومه و درست قبل رسیدن شما گریه ش شروع میشه !» می گفت :«انگار بو می کشه که اومدین!» 😍
می خواست کارش را ول کند ، روز به روز شکسته تر می شد..!
رفت کلی پرچم و کتیبه از هیئت آورد و خانه پدرم را سیاهی زد و شب وفات حضرت ام البنین (ع) مجلس گرفت ..🥀
مهمان ها که رفتند ، خودش دوباره نشست به روضه خواندن..
روضه حضرت علی اصغر (ع ) و روضه حضرت رباب (س) ..
خیلی صدقه دادیم و قربانی کردیم!
همه طلا ها و سکه هایی را که در مراسم عقد و عروسی به من هدیه داده بودند ، یکجا دادیم برا عتبات..
می گفتند :« نذر کنین اگه خوب شد ، بعد بدین!»
قبول نکردیم ..
محمد حسین گذاشت کف دستشان که :« معامله که نیست!»
در ساعات مشخصی به من گفتند بروم و به بچه شیر بدهم.
وقتی می رفتم ، قطره ای شیر نداشتم.......
تا کمی شیر می آمد ، زنگ می زدم که « الان بیام بهش شیر بدم ؟»
می گفتند :« الان نه ، اگه می خوای بده به بچه های دیگه!»
محمد حسین اجازه نمی داد ، خوشش نمی آمد از این کار ...
بچه دو دفعه رفت و آن دنیا احیا شد، برگشت ..
مرخصش که کردند همه خوشحال شدیم که حالش روبه بهبودی رفته است😍
پدرم که تا آن روز راضی نشده بود بیاید، با دیدنش در خانه، تا نگاهش به او افتاد یک دل نه صد دل عاشقش شد!😁
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨