⏪پیام مخاطب
📌دیروز توی اتوبوس خط واحد یه حرکت عجیب از یک جوان حدودا سیوپنجساله دیدم واقعاً هم خندیدم هم درس گرفتم.
📌توی اتوبوس تعدادی از خانمها بیروسری بودند. مرد جوان سیگارش را روشن کرد و شروع کرد به سیگار کشیدن!
📌یکی از همون خانمها با صدای گوشخراش داد زد آقا سیگارت را خاموش کن خفه شدیم اینجا سیگار کشیدن ممنوعه!
📌جوان با لبخند و البته سر به زیر گفت خانم محترم تو روسری را درآوردی و میگی من آزاد هستم و بهتره مردها جلو چشم خودشون رو بگیرن و نگاه نکنند!
📌منم دلم میخواد آزاد باشم و سیگارم را هم میکشم! بهتره شما جلوی دماغت را بگیری و بو نکشی! اگر قراره من چشمم را ببندم تو هم بهتره دماغ و دهنت رو ببندی!
📌باور کنید سیثانیهای همه ساکت شدن بعد کل جمعیت زدن زیر خنده و همه شروع کردن به بحث کردن در این مورد از آزادی؛ موافق و مخالف؛ تریبون آزادی بود که بیا و ببین!
✍سربسته میگویم؛ وقتی از طریق بیقانونی با برخی افراد رفتار شود، تازه قدر قانون و لزوم احترام به آن را میفهمند!
🖌محمد جوانی
- روی شانهی غیرت یاد جبههها مانده ست
مرگمان اگر دیدید پرچمی رها مانده ست
رفته اند اما نه! کوله بارشان باقیست
بر زمین نمیماند، شانههای ما مانده ست
#لبیک_یا_خامنه_ای
#تا_آخر_ایستادهایم
شهیدی که گوشت بدنش را خوردند!
ابتدا دو دستش رو از بازو قطع کردند
در دیگ آب نمک انداختند با تمام زخمها و ...
در انتها در دیگ آب جوش ريختند و پختند.
و جگرش را به خورد هم سلولیهاش دادند.
و بقیه را خودشان خوردند.
این کار کومله و دموکراتها در دهه ۶۰ بود...
پدران و مادران تروریستهای وحشی که در جوانرود و مهاباد و ... حتی به لباس زیر ناموس مردم هم رحم نکردند.