فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺این داشمون خیلی حق گفت 👌🏻
ℯ𝓶𝒻𝓽𝓎⫸تهے
9.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
●➼┅═❧═┅┅───┄
✔️ زندگی زیباست اما شهادت از آن زیباتر است
👈 با نوای میثم مطیعی
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ
5.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهادت مظلومانه سرداران کویر که در درگیری با قاچاقچیان مسلح مواد مخدر به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
#مادر_شهيدمدافع_حرم #محمدرضا_دهقان 🕊🌺
بار آخري ڪه با هم صحبت ڪردیم،
باز همان حرفها را تڪرار ڪرد.گفت:
مامان، حلالم ڪن. دعا ڪن شهید بشم.
من هم با همان جمله تڪراری جوابش را دادم و گفتم:
برای شهادت، اول نیتت را خالص ڪن. اینبار گفت:
مامان، بـہ خدا نیتم خالصِ خالصه. ذرهاۍ ناخالصي توش نیست. این را ڪه شنیدم، بهاش گفتم: پس شهید ميشوۍ.
آنقدر از شنیدن این حرف #خوشحال شد ڪه از پشت خط، صداي جیغهایش ميآمد.😊
باز هم ادامه داد و گفت: پس دعا ڪن بدنم هم مانند شهداي ڪربلا تڪهتڪه شود. از این خواستهاش جا خوردم و گفتم: محمدرضا! این دعا از من برنميآید
شادی روح شهدا صلوات
شهید اسماعیل کرمی
🎥 شهادت مظلومانه سرداران کویر که در درگیری با قاچاقچیان مسلح مواد مخدر به درجه رفیع شهادت نائل آمدند
شادی روح این بزرگواران صلوات🥀🥀🥀🥀
✨﷽✨
🔴خیلی نزدیک، خیلی نزدیکتر
✍مردى نزد امیرالمومنین امام علی علیهالسلام آمد و گفت:
((مرا آگاه كن از واجب و واجبتر؟
عجیب و عجیبتر؟
سخت و سختتر؟
و نزديك و نزديكتر!))
امام علی عليه السلام فرمودند:
((توبه و بازگشت به سوی پروردگار، واجب است، و ترك گناهان از آن؛ واجبتر
گردش روزگار عجيب است، و غفلت مردم از آن؛ عجيبتر
بردبارى در برابر مصائب دشوار است، ولى صبور نبودن و از دست دادن پاداش صبوری، از آن؛ دشوارتر
هر چيزى كه به آن اميد میرود، نزديك است، و مرگ از همه آنها نزديكتر))
📚مطالب السئول(شافعی)، ج33
✨﷽✨
#حتما_بخونید👌
جواني نزد شیخی آمد واز او پرسيد:
من جوان كـم سني هـستم امـا آرزو هـاي
بزرگـي دارم و نميتوانم خـود را از نگاه كردن
بـه دختـران جـوان منـع كـنم، چـاره ام چـيست؟
شیخ نيز كوزه اي پر از شير به او داد و
بـه او توصـيه كـرد كـه كوزه را بـه سـلامـت
به جـاي معـيني ببـرد و هـيچ چـيز از كوزه نريزد
واز یکی از شاگردانش نیز درخواست كرد
او را هـمراهي كند واگر یک قطره از شـير را
ريخت جلوي همه مردم او را حسابی كتك بزند!
جوان نيز شير را به سلامت به مقصد
رساند و هيچ چيز از آن نريخت. وقتي شیخ
از او پرسـيد چند دختـر را در سـر راهـت ديدي؟
جوان جواب داد هيچ، فقط به فكرآن بودم
كه شير را نريزم كه مبـادا در جـلوي مردم كتك بـخـورم و در نـزد مـردم خـوار و خـفـيـف شـوم..
شیخ هم گفت: اين حكايت انسان مؤمن است
كه هميشه خداوند را ناظر بر كارهايش ميبيند
وحواسش را جمع میکند تا سمت
گناه کشیده نشود و از روز قيامت بيم دارد..
کانال#دعاهای_مشکل_گشا
💠
💠 #امام_صادق عليه السلام:
💠هرگاه كسى را دوست داشتى به او خبر بده، چرا كه اين كار، دوستى ميان شما را استوارتر مـى سازد💠
📚 #كافى / ج۲ / ص۶۴۴
🔸🔹🍃🌸🍃🔹🔸
7.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این کیک بدون همزن برقی هست. کیک ساده ای هست که میتونین توش کشمش یا هر نوع مغزی دلخواه رو بریزین.
موادلازم
ارد دولیوان
بکینگ پودر یک قاشق چایخوری
تخم مرغ 3 عدد
شکر یک لیوان
وانیل یک چهارم قاشق چایخوری
روغن مایع نصف لیوان
شیر نصف لیوان
#کیک #بدون_همزن
#کیک_بدون_همزن
•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*
کانال کدبانوها🍓فیلم آشپزی👇
👩🍳࿐ @kitchenAuntKhatoon ࿐
از امروز داستان زیبای خاکریز اسارت به نویسندگی رحمان سلطانی را در کانالمون قرار میدیم.لطفا نظرات خودتون را به مدیریت کانال منتقل کنید.
یا اگر داستان های دیگری سراغ دارید برای ما ارسال کنید.👇
@karami_113
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: رحمان سلطانی
💢قسمت اول: شوق عملیات
منطقه شلمچه پر بود از مواضع و استحکاماتی که در هیچ جای دیگه ای از جبهه ها این حجم مشاهده نمی شد. ارتش بعثی از ترس حملات ما، سنگین ترین موانع و استحکامات رو تو منطقه ایجاد کرده بود که به حسبِ محاسبات عادی شکستن و عبور از اونا غیر ممکن به نظر می رسید. اونا علاوه بر سنگرها ، خاکریزهای چند لایه و مثلثی و موانع متعددِ سیم خاردار و خورشیدی، حجم انبوهی از آب رو تو منطقه شلمچه رها کرده و اونو به باتلاقی عظیم تبدیل کرده بود که عبور از اون خیلی سخت و حتی محال بنظر می رسید. بطوری که بچهها اسم شلمچه رو گذاشته بودن شلاپچه...
🔸 اعزام بی بازگشت
هر روز خبرهای مسرت بخشی از پیروزی های پی در پی رزمندگان اسلام از شلمچه و کربلای پنج می رسید. گاهی هم بدن غرقِ بخون شهدا که بعضیشون از دوستام بودند به کاشان می رسید. مرحله اول عملیات با موفقیت تموم شده بود . اون زمان تو مدرسه علمیه آیت الله یثربی کاشان درس طلبگی میخوندم.
چند نفر از طلبه های این حوزه تو کربلای ۴ و ۵ به شهادت رسیده بودن و خیلی دوست داشتم یکی از اونا می بودم. سینه م پر از شوق حضور توی عملیات بود. یه روز طلبه ها گفتند که یکی از دوستامون بنام محمود دانشیار زخمی شده و از بیمارستان ترخیص شده و بُردنش منزل. پا شدم برای ملاقات رفتم خونشون. بدجوری زخمی شده بود، ولی روحیه ش عالی بود و با شور و حرارت از آوردگاه شلمچه و حماسه عجیب و غریب بچه ها می گفت. دیگه طاقت موندن نداشتم و تصمیم گرفتم هر چه زودتر خودمو برسونم منطقه.
می ترسیدم عملیات تموم بشه و من جا بمونم. تازه بچه دار شده بودم و حسین پنج ماه و نیمش بود. تازه شیرین کاریاش شروع شده بود و کلبه محقر و گِلی و اجاره ایمون با صفا شده بود. از حوزه که برمی گشتم با لبخند شیرینش خستگی درس و بحث از تنم بیرون می رفت. دل کندن سخت بود. ولی جاذبه ای قوی منو بسمت خودش می کشوند. این بود تصمیم گرفتم به هر قیمتی خودمو به ادامه عملیات برسونم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃