16.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معجزه باور نکردنی سه شهید در زنده کردن مادر
◾️مادر شهیدان مصطفی، مرتضی و محمد پالیزوانی بعلت شکستگی در بیمارستان زیر تیغ جراحی دوام نیاورده و فوت میکند. بیش از دو ساعت از مرگش گذشته بود که با صحبتهایی که در آن عالم با سه فرزند شهیدش داشت مجدداً روح به بدنش بازگشت.
حتماً ببینید
شهیدان زندهاند الله اکبر
شادی روح شهیدان پالیزوانی صلوات
کانال#شهید_اسماعیل_کرمی🌹
@shaheed_esmaeil_karami
#آرامش یعنی
میان صدها مشڪل خیالت نباشد...
لبخند بزنی
چون می دانی خدایی داری
ڪه هوایت را دارد
ڪه با بودنش همه چیز حل می شود
7.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به یاد شهید غیرت حمیدرضا الداغی
خوش غیرت خراسانی🌹
✅️با نوای حاج مهدی رسولی
کانال خبری گلستان شهدا
▪️یکی از تکان دهنده ترین جمله هایی که تا به حال خوندم، جملهای از امیرالمومنین علی (ع) در خطبه ۲۱۵ نهج البلاغه است.
▫️علی علیهالسلام میفرماید "اللهم اجعل نفسی اول كريمة تنتزعها من كرائمی": « خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی، جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری!»
یعنی نکند قبل از اینکه جانم را بگیری، شرفم، انسانيتم، عدالتم، و….
گرفته شده باشد و تبدیل به یک تفاله ای شده باشم که تو جانم را می گیری!
و این همان جمله معروف است که می گوید: ما آمده ایم تا زندگی کنیم و قیمت و ارزش پیدا کنیم؛
نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم!
✳️ کانال#اخلاق
هفته گذشته در جریان سفر اعضای مؤسسه فرهنگی رسانه ای شهیدانه به اصفهان، با شهید پر افتخاری آشنا شدیم که نامش را کمتر شنیده بودیم.
"عبدالرضا مجیری"
از امروز با برخی از ویژگیهای شهید در قالب عکس نوشته آشنا می شویم.
باشد شهیدانه ای باشد جهت نیک زندگی کردن ما جاماندگان از قافله شهدا.
#شهیدانه_ها
🔴 #فروش_عصبانیتها
💠 زن وشوهری بیش از ۶۰ سال بایکدیگر زندگی مشترک داشتند. یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند و در مورد آن هم چیزی نپرسد. یک روز پیرزن به بستر بیماری افتاد و پزشکان از او قطع امید کردند. پیرمرد با اجازهی همسرش جعبه کفش را آورد. وقتی پیرمرد در جعبه را باز کرد دو عروسک بافتنی و مقداری پول به مبلغ ۵۰۰ هزار تومان دید. پیرمرد گفت اینها چیست؟ پیرزن گفت: اوّل زندگی، مادربزرگم به من گفت که راز خوشبختی شما این است که هیچ وقت مشاجره نکنید و هر وقت از دست شوهرت عصبانی شدی ساکت بمان و یک عروسک بباف. پیرمرد به شدت تحت تاثیر قرار گرفت و سعی کرد اشکهایش سرازیر نشود فقط دو عروسک در جعبه بود پس همسرش فقط دوبار در طول زندگی مشترکشان از دست او رنجیده بود و از این بابت شادمان شد. سپس پرسید: این همه پول چطور؟ پس اینها از کجا آمده؟ پیرزن در پاسخ گفت: آه عزیزم این پولی است که از فروش عروسکها به دست آوردهام.
🆔 #خانواده_حرفه_ای
#تلنگر💥
استادم گفت :
وابسته خدا بشید !
گفتم :چجوری ؟!
گفت : چجوری وابسته یه نفر میشی ؟
گفتم :وقتی زیاد باهاش حرف میزنم، زیاد میرم، میام ...
تو یه جمله گفت : رفت و آمدتو با خدا زیاد کن . . !🌱