7.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خاطره
#استاد رائفی پور
می گفت نصفشب ساعت 11 _12بود بلند شدیم رفتیم امامزاده
سر مزار شهید عباس دانشگر،
متولی امامزاده اومد در رو باز کرد کشیدمش کنار باهاش صحبت کردم،
گفت این شهید داستانش با همه فرق داره، گفتم چرا؟
گفت یه شب بیدار شدم صدای ضجه ای شنیدم، اومدم دیدم 4نفر اومدن داخل امامزده سر قبر این شهیدنشستند
گفتم شما چطور اومدین داخل، در که قفل بود،
گفتند داشتیم میرفتیم مشهد شنیده بودیم قبر شهید اینجاست اومدیم ديدیم در قفله، گفتیم عباس جان اینجوری آدم مهمون دعوت نمی کنه ها، یه دفعه صدای تِقّی اومد برگشتیم دیدیم قفل باز شده.... 😭
🕊اَللهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفـَرَج بِحَقِّ الزَّهراء (س)
🕊اَللهُمَ الرْزُقْنا تَوْفیقَ الشَّهادَةَ في سَبِیلِکْ
5.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بعضی از حرفا آن چنان آرامشی به آدم میده که حد و اندازه نداره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام به زندگیم توی کربلا 🖤✨
امشب یه داستان خیلی جالب خوندم 😍
دوباره با یه شهید دیگه آشنا شدم
شهید مجید قربانخانی 🕊✨