#تنور_خولی
رأس حسین تا که به نی در ظهور شد
گفتی که دیدگان مه و مهر، کور شد
آن سر چو بر سپهر سِنان سَنان نشست
عیسی به چرخ یا که چو موسی به طور شد
چون شب شدی، به خانهی خولی نزول کرد
این قصّهاش، حدیث سلیمان و مور شد
آن سر که جلوهاش به فلک نور میفشانْد
منزلگهش به مطبخ و قعر تنور شد
بهر نماز شب، زن خولی ز جای خاست
دیدی که مطبخش، همه یک لمعه نور شد
دیدی که هودجی ز سما شد سوی زمین
دیدی زنی در اوست که خاتون حور شد
از خاک برگرفت سر و در بغل کشید
بوسید و بس گریست که دل ناصبور شد
گفتا کدام ظالمت از تن، جدا نمود؟
این انتقام از تو به «یومُ النّشور» شد
گفت ای عزیز مادر و ای نور عین من!
بودی غریب و دیدنت امشب، ضرور شد
پس بر زمین نهاد، به اوج فلک شدی
از جورِ خیلِ انس، به فوج مَلَک شدی
✍ #میرزا_محمدباقر_رازی
📝 اشعار_آیینی_حسینیه
↳
#تنور_خولی
آتش چقدر رنگپریده است، در تنور
امشب مگر سپیده دمیده است، در تنور؟
این ردّ پای قافلهی داغ لالههاست؟
یا خون آفتاب چکیده است، در تنور؟
این گلْفروش کیست که یکریز و بیامان
شیپور رستخیز دمیده است، در تنور
چون جسم پارهپارهی در خون تپیدهاش
فریاد او بریدهبریده است، در تنور
از دودمان فتنهی خاکستری، خسی
خورشید را به شعله کشیده است، در تنور
جز آسمان ابری این شام کوفهسوز
خورشیدِ سربریده که دیده است، در تنور؟
دنبال طفل گمشده انگار، بارها
با آن سرِ بریده، دویده است، در تنور
امشب چو گل شکفتهای از هم، مگر گلی
گلبوسه از لبان تو چیده است، در تنور؟
در بوسههای خواهر تو، جان نهفته بود
جانی که بر لب تو رسیده است، در تنور
آن شب که ماهتاب، تو را میگریست زار
دیدم که رنگ شعله پریده است، در تنور
✍ #محمدعلی_مجاهدی
📝 اشعار_آیینی_حسینیه
#تنور_خولی
از تنور خولی امشب میرود تا چرخ، نور
آفتاب چرخ، حسرت میبرد بر این تنور
گر، نه ظاهر شد قیامت، ور نه روز محشر است
از چه رو کرد آفتاب از جانب مغرب، ظهور؟
این همان نور است کز وی لمعهای در لحظهای
دید موسای کلیمالله شبی در کوه طور
این همان نور خدا باشد که ناگردد خموش
این همان مشکوه حق باشد که نایابد فتور
مطبخ امشب، مشرقستان تجلّی گشته است
زین سر بیتن، کزو افلاک باشد پر از شور
از لبان خشک و از حلقوم خونی گویدت:
قصۀ کهف و رقیم و رمز انجیل و زبور
✍ #پارسای_تویسرکانی
📝 اشعار_آیینی_حسینیه
#تنور_خولی
به خولی بگفت آن زن پارسا
که را باز از پا درآوردهای؟
که در این دل شب چو غارتگران
برایم زر و زیور آوردهای
به همراهت امشب چه بوی خوشی است!
مگر بار مُشک تر آوردهای؟
چنان کوفتی در، که پنداشتم
ز میدان جنگی "سر" آوردهای
چو دانست آورده سر، گفت: آه
که مهمان بی پیکر آوردهای
چو بشناخت سر را بگفت: ای عجب
سری باشکوه و فر آوردهای
در این کلبهی تنگ و بی نور من
ز گردون، مه انور آوردهای
بمیرم، در این تیره شب از کجا
سر سبط پیغمبر آوردهای؟
چه حقّی شده در میان پایمال
که تو رفته ای داور آوردهای؟
ولی زانچه من آرزو داشتم
به یزدان قسم، بهتر آوردهای
به گلزار جانان زدی دستبرد
به کوفه گلی نوبر آوردهای
گل آتش است این که از کوه طور
تو با خاک و خاکستر آوردهای
✍ #عبدالعلی_نگارنده
📝 اشعار_آیینی_حسینیه
یادش بخیر اربعین پارسال ،داد از امسال و جامانده ام....😭بی لیاقتم میدونم کاش منو خریدار بودی یاحسین 😭
#تجربه امر به معروف یکی از عزیزان 🌹🌹😍😍😍🌹🌹
♦️وضعیت خیلی بد بود😔😔
تعداد سگ های پارک کم کم داشت با تعداد انسان ها برابری میکرد😥
کشف حجاب وجود معتادین روابط نامتعارف و ....😨😨
1️⃣روز اول یک ملافه کوچیک وسط پارک پهن کردم و اول اذان شروع کردم به نماز خوندن.همه فکر میکردن دیوانه شدم
2️⃣ روز دوم ملافه رو بزرگتر کردم و به حاضرین اطرافم گفتم بیاین رو ملافه جاهست شما هم نمازتون رو بخونید شدیم ۳ نفر
3️⃣ روز سوم صدای اذان رو پخش کردم جمعیت بیشتری برای نماز اول وقت جمع شدند.
این اتفاق تلنگری شد که به فکر نماز جماعت بیفتم.
چند جا تماس گرفتم و بالاخره قول روز چهارم رو گرفتم
4️⃣روز چهارم تو کل پارک راه رفتم و یکی به یکی اعلام کردم نماز برگزار میشه.جمعیت بیشتری اومدند..بعد از نماز از بچه ها پذیرایی شد
5️⃣ روز پنجم از در خونه تا تو پارک هرکسی رو دیدم گفتم نماز تشریف بیارین و خداوند از غیب امام جماعت فرستاد.
6️⃣روز ششم کسبه و همسایه ها رو دعوت کردم و جمعیت حاضرین سیر صعودی گرفته بود.برای بچه ها جشن برگزار کردیم سرود خواندن و پذیرایی شدند
7️⃣ روز هفتم صوت های مهدوی از قبل از اذان پخش شد و بعد اذان و شروع نماز و مکبری کردن پسرم باعث شد جمعیت از روی فرش ها گذر کنند و روی زمین به امام جماعت اقتدا کنند.
8️⃣ روز هشتم افتاد شب جمعه.از آسمون سیستم بلند گو رسید امام جماعت رسید چای و قند و شربت و حلوا و خرما و بیسکوییت و ... رسید.
معجزه پشت معجزه.
به خودم اومدم دیدم یه موکت خیلی بزرگ آخر صف نماز گزارا پهن شده نفهمیدم از کجا اومد اما گفتن باشه واسه نمازجماعت.
خلاصه دعای کمیل برگزار شد.پذیرایی با برکت.اصلا تموم نمیشد انگار تهش به دریا وصل بود.بچه ها سرود خوندن نه یکی و دو تا نزدیک ۲۰ تا نوجوون.
در حال جمع کردن وسایل بودیم یه خانوم گفت اگه دعای ندبه برگزار میشه فردا عدسی به نیت شهیدم میارم دلشو نشکستیم با این که جمعیت رفته بودند گفتم بیارین ما میایم.
بالاخره صبح شد فقط چند نفری خبر داشتن اما ساعت ۶ مردم سر قرار همیشگی جمع شده بودن
خودشون فرش ها رو پهن کردن و دعا برگزار شد و بعد صرف صبحانه.
و حالا بعد ار ۸ شب
🌱 کلی فرش و موکت
🌱امام جماعت ثابت
🌱بچه ها و نوجوون ها جذب شدند
🌱بنر ممنوعیت سگ گردانی از جانب شهرداری نصب شد
🌱به ندرت سگ و کشف حجاب دیده میشود و در صورت مشاهده تذکر داده میشود
🌱و انشاالله مراسم دعا عزاداری و جشن اعیاد خواهیم داشت.
تمام این اتفاقات از یک حس شروع شد
حس اینکه فضای پارک باید برای نوجوون ها امن باشه.وجود سگ معتادین و .... باعث نا امنی است
نمازها را درفضای باز برپا کنید تا نسل آینده از دیدن گناهان جامعه نا امید نشن.
نیت ، توکل بر خدا و سوره یاسین جاده صاف کن های مسیر هستن.
شما هم شروع کنید.
این است یکی از معانی :«إن تنصروا الله ینصرکم و یثبّث أقدامکم»
دوستان و همراهان عزیز
سلام علیکم💐💐💐
خواهران و برادر مؤمنم
یه بسم الله بگید و این حرکت رو با هماهنگی مساجد و امام جماعت محله تون در میادین شهر و پارک ها از همین هفته شروع کنید.
باید سنگرهای اجتماعی را از دست جماعت هرزه و هوسران پس بگیریم تا بتوانیم رنگ و بوی شهر را رنگ و بویی فاطمی و حسینی و شهدایی کرده و از قدم زدن مهدی فاطمه (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در شهرمون ابراز شرمندگی نکنیم.
«ولا تَهِنوا و لا تحزنوا و أنتم الأعلون ان کنتم مؤمنین»
سستی نکنید و ناراحت نباشید چرا که شما بر همگان برترید اگر ایمان داشته باشید.
در همه گروهها پخش کنید تا این حرکت جهادی در آستانه محرم و صفر در کل کشور اجرا بشه.
تا مردم مؤمن اقدام نکنند و حرکت نکنند هیچ اتفاقی رقم نخواهد خورد و اگر مردم تکان خوردند مسئولین هم تکان می خورند.
#وظیفه_همگانی
#امر_بمعروف
مداحی آنلاین - نماهنگ ای بی مروت بارون - رسولی.mp3
4.23M
ببار ای آسمون که بیقرارم
منم مثل تو خیلی گریه دارم
#شب_جمعه است و دورم از ضریحش
ببار ای آسمون من هم ببارم
ببار آسمون جای رقیه
به یاد داغ بابای رقیه
#استودیویی🔊
#جدید 🔄
#شهادت_حضرت_رقیه💔
#17_روز تا #اربعین🏴
#مهدی_رسولی🎙
▪️سه ساله تشنه لب کربلا
🔻 هلال بن نافع از سربازان دشمن مىگويد:
من در روز عاشوراء، در ميان دو صف لشكر ايستاده بودم و نگاه مىكردم.
دختر كوچكى را ديدم كه آمد و دامن امام حسين ع را گرفت و گفت:
اى پدر! مرا درياب كه بسيار تشنهام!
حضرت نگاهى كرده گريست و فرمود:
اى نورديده! صبر كن؛ همانا خداوند تو را سيراب خواهد كرد. به درستى كه او وكيل من است.
پس دست او را گرفت و به خيمهها برگردانيد...
هلال مىگويد: پرسيدم كه اين طفل كيست ؟!
شخصى گفت: او رقيّه دختر سه ساله حسين است!
▪️ انوارالشهاده، صفحه ۱۶۳
#صبحتبخیرمولایمن
آید آن روز که در باز کُنی، پرده گشایی؟
تا به خاک قدمت، جان و سر خویش ببازیم
امامخمینی(ره)
🏝سلام یگانه عدلگستر موعود،
مهدی جان
تمام این عمر ناقابل،
چشم به راه قدمهایت هستم
و در حسرت دیدارت،
هر روز هزار آه جگرسوز میکشم
ساعتهای بودنم
لبریز از اشک و امید است
اشک از تمام اندوه فراقت
که بر قلبم سنگینی میکند
و امید به دیدارت
حتی برای لحظهای،
حتی در آخرین دم حیات....
شکر خدا از این اندوه و اشک و امید
شکر خدا که با تو زندهام 🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان