فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍صدای شهیده مریم سلطانی نژاد در حال خواندن وصیتنامه حاج قاسم...
💚کرامات شهید
یک روز که به بهشت زهرا رفته بودم. چند خانم را کنار مزار برادرم دیدم و دختر خانمی که کنار مزار نشسته بود و گریه می کرد.
یکی از خانمها از من پرسید: شما با شهید چه نسبتی دارید؟
وقتی گفتم خواهر ایشان هستم، برایم تعریف کرد که دخترم، شهیدِ شما را در خواب دیده که به او گفته: « تو یه گناه بزرگی مرتکب شدی! اما من واسطه شدم خدا تو رو بخشیده. اسمم محمد نادری هست.»
صبح خوابش را برای من تعریف کرد.
گفت: «مامان به نظرت حقیقت داره؟ ما همچین شهیدی داریم.»
با هم به بنیاد شهید رفتیم. آدرس مزار و قطعه را گرفتیم. پنجشنبه هفته پیش هرچقدر گشتیم مزار را پیدا نکردیم تا اینکه این پنجشنبه موفق شدیم مزار شهید را پیدا کنیم....
🌱راوی: خواهر شهید
#شهیدمحمدنادریانجیرکی
#شهیدِمعراج
#شهراراک
🌱شهدا را با ذکر صلوات یاد کنیم
✍شهیدی که گواهی شهادتش را با دست خودش امضا کرد
مسئول معراج الشهدای جنوب بود. برای کاری به دفترش رفتم.
داشت به منطقه میرفت یکی از سربازها صدایش زد: آقای انجیرکی اگر شما به منطقه بروید کسی نیست که برای شهدا جواز دفن صادر کند.
ایشان گفتند: تعدادی برگه بیاورید تا امضا کنم.
سپس تعدادی گواهی شهادت را امضا کردند، به دست سرباز دادند و فکر کنم به شلمچه رفتند. چند ساعتی نگذشته بود که اطلاع دادند ایشان مجروح و به اهواز منتقل شدهاند.
دوباره که تماس گرفتم، گفتند: محمد شهید شده است.
وقتی شهید شدند نکته قابل تامل این بود که همه جوازهای دفن که امضا کرده بودند تمام شده بود و فقط یک جواز دفن مانده بود که آن هم سهم خودش شد.
🗣راوی: آقای حافظی
#شهیدمحمدنادریانجیرکی
#شهیدِمعراج
#شهراراک
🌱شهدا را با ذکر صلوات یاد کنیم.
زندگی نامه حاج یونس.pdf
792.8K
مختصری از کرامات و زندگی سراسر نور رفیق شفیق سردار دلها، حاج یونس زنگی آبادی
💥انتشار بمناسبت سالروز شهادت
شادی روح مطهر شهید حاج یونس و پدرش ملاحسین و مادرش قمربانو صلوات
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹کرامات شهید سید مجتبی صالحی خوانساری
👌برای حاجت روایی، روزهای سه شنبه این ختم را انجام دهید:
✅ سه تا سوره مبارکه یس نذر شهید سید مجتبی صالحی بفرمایید
💌 هر سه شنبه، یک یاسین را تلاوت و به شهید بزرگوار هدیه بفرمایید
👈 سه شنبه اول یک یس
👈سه شنبه دوم یک یس
👈و سه شنبه سوم یک یس
🤲و ان شاء الله در آخرین سه شنبه حاجت روا شوید.
🌺🌸 یکی از کرامات شهید یوسفعلی دوستی زاده
تقربیا سی و پنج سال پیش من و چند تا از بچه های بسیج شهید محمدی دزفول تصمیم گرفتیم به نیت شهید دوستی زاده درحسینیه روزه بگیریم
اما وقتی که می خواستیم سحری بخوریم هیچ چیز برای خوردن نداشتیم .
تا اینکه ساعت سه شب درب حسینیه به صدا در امد و ما همگی با احتیاط کامل درب حسنییه را باز کردیم
متوجه شدیم که مادر بزرگوار شهید یوسفعلی پشت درب است و یک سینی بزرگ پر از غذا اورده ما هم با احترام ایشان را به داخل حسینیه دعوت کردیم 🌹
او جریان خوابی که دیده بود برایمان تعریف کرد گفت من شب خواب یوسفعلی را دیدم به من گفت مادر چند نفر از بچه های حسینیه می خواهند فردا روزه بگیرند ولی چیزی برای خوردن ندارند.
من هم سریع غذا درست کردم وبه درخواست پسرم برای شما اوردم.
ما نا خدا گاه گریه کردیم و تحت تاثیر خوابی که تعریف کرده بود قرار گرفتیم.
شهید یوسفعلی همانند مولا سیدالشهدا بالباس مقدس پاسداری لباس رزم دفن شدند.
🍃🌸🍃 کرامات شهید
💫 محمدرضا تورجیزاده، برادر شهید : افرادی بسیاری از شهرهای مختلف به زیارت شهید می آیند ....
وی اظهار کرد: برادرم انسان با اخلاص و با معنویتی بود که در زمینه مسائل معنوی اهتمام ویژهای داشت، همانطور که اکثر رزمندگان در آن دوران این چنین بودند.
تورجیزاده افزود: بعد از شهادت برادرم به طور ناخواسته و بدون آنکه تبلیغی صورت گیرد، بسیاری از افراد برای توسل به این شهید گرایش پیدا کردند و برای حاجت گرفتن بر سر مزار او حاضر میشدند و به مرور شاهد آن بودیم که نام این شهید بعد از شهادت به مرور شهرت بیشتری یافت و وسعت گرفت، بدون اینکه خانواده این شهید هیچ گونه دخالتی داشته باشند.
وی خاطرنشان کرد: این روند به شکلی ادامه پیدا کرد که در حال حاضر خود ما هم برای ملاقات مزار این شهید گاهاً به فاصله 3 تا 4 قبر آن طرفتر میایستیم و فاتحه میخوانیم.
* وقتی مردم برای توسل از شهرهای مختلف ایران به مزار این شهید میآیند برادر شهید تورجیزاده عنوان داشت: رفتهرفته نام این شهید در کل کشور شهرت یافت و افراد زیادی از شهرهای مختلفی همچون آمل، شیراز، مشهد و... به اصفهان و حتی به منزل ما میآیند و از مادر شهید طلب دعا میکنند؛ در برخی موارد افرادی از شهرهای مختلف میآیند، نذر میکنند، حاجت میگیرند و به شهر خود بازمیگردند؛ بعضاً میگویند که فلان دوست یا آشنا این شهید را به ما معرفی کرده و ما به همین خاطر به اصفهان سفر کردیم.
وی ادامه داد: این گونه موارد تا جایی پیش رفت که کار را به فراتر از مرزها کشاند؛ در همین تابستان گذشته یک خانم پزشک ایرانیالاصل که حدود 40 سال مقیم کشور آمریکا بوده با ما تماس گرفت و گفت میخواهد به ملاقات خانواده شهید تورجیزاده بیاید.
تورجیزاده اضافه کرد: این خانم مسؤولیت امور مسلمانان یکی از ایالات آمریکا را بر عهده داشت و گفت «من نام شهید تورجیزاده را شنیدهام، بر سر مزار او رفتهام و حتی یک تسبیح متبرک از مزار این شهید به محل اقامت خود در آمریکا بردهام و با آن ذکر میگویم؛ یکی از دوستان پزشک من در آمریکا به بیماری سرطان مبتلا شد به گونهای که دیگر هیچ راهی برای بهبود بیماری خود نداشت، به او گفتم توسلی به شهید تورجیزاده کن؛ این خانم به شهدا توسل کرد و از جانب خداوند شفا یافت و اکنون به زندگی خود ادامه میدهد».
وی اذعان کرد: خانواده شهید تورجیزاده برای معرفی این شهید به عنوان شهیدی که حاجتهای زیادی داده دخالتی نداشته و این تنها خواست خدا بوده است کما اینکه بسیاری از بزرگان دینی هم برای تبلیغ خود کاری نکردند اما سیره و رفتار آنها در زندگی خود باعث شهرت معنوی آنان شد و خواست خدا بوده که توجه دنیا به این بزرگان جلب شود.
برادر شهید تورجیزاده تصریح کرد: از شهرهای مختلفی به منزل ما میآیند و گاهاً شب را در منزل شهید تورجیزاده سپری میکنند؛ از ابتدا
درب خانه این شهید به روی همه مردم باز بوده و از دیگر شهرهای کشور مراجعه میکنند.
کرامات #شهیدمصطفی_صدرزاده از زبان همسرشان:
چند روز پیش پسرم محمد علی از مدرسه که برگشت دائم میگفت دلم درد میکنه
تا شب صبرکردیم بلکه بهتر شود اما درد بیشتر میشد.
با برادرم او را به درمانگاه بردیم وقتی دکتر معاینه کرد گفتند سریع ببرید بیمارستان باید جراحی شود.
وقتی او را به بیمارستان رساندیم دکتر اورژانس ما را شناخت بعد از شرح حال نوشتن از محمد علی و معاینه او توسط دکتر های دیگه
خانم دکتری آمد کنار من و گفت من کارم توی این بیمارستان رو از همسر شما گرفتم چند بار درخواست دادم رد شد تا توسل کردم به شهید صدرزاده همان شب اعلام کردند که با درخواستم موافقت شده اینها را تعریف میکردند و گریه میکردند.
هر لحظه تشخیص ها پیچیده تر میشد.
کارهای بستری آقا محمد علی انجام شد و نظر جراحی قطعی تر میشد. وقتی این تشخیص ها رو میشنیدم خیلی ها رو بار اول بود به گوشم خورده بود. آنجا با اینکه پدر آقا مصطفی،مادر و برادرهایم بودند اما من فقط با آقا مصطفی حرف میزدم. وقتی تشخیص ها رو سرچ کردم ترسم بیشتر شد.
فقط به آقا مصطفی گفتم شما که آبرو داری و برای همه آبرو گرو میگذاری برای بچه خودت کاری کن. محمد علی رو آماده میکردند برای سونو گرافی، به شهید گفتم من اصلا نمیدانم چطور، ولی محمد علی جراحی نشه، خودت میدونی شما پدرشی.
تقریبا یک ساعتی طول کشید تا از سونو گرافی برگشت دکترهایی که تا قبل از سونو گرافی مستأصل بودند و استرس داشتند حالا با اطمینان گفتند دیگه مشکلی نیست و نیاز به جراحی ندارد.
8.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ عجیب از یک مادر شهید در مورد شهدا ببینید و نشر دهید
12.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت شنیدنی شهیدی که حتی چای شیرین به پدرش نداد چون شکر به اندازه همه بچه های گردان نبود!
پدرش گفت شهید خواهی شد!
مسئولین خوب این روایت را گوش کنند