حقیقتا..!
وقتۍبهخندههاشنگاهمیڪنم
چیزعجیبیحسمیڪنم
ڪهتودیگرخندهها..
دیدهنمیشه..'!..عشقبهخدا♥'!
•🌿͜͜͡͡-|#حاج_قاسم|•
♥️کتاب سربازان سردار ♥️
🦋قسمت هفتم 🦋
●ادامه سخنرانی سردار سلیمانی در جمع رزمندگان مدافع حرم
اگر کسی را خدا دوست داشته باشد،محبت،عشق و عاطفه اش را در دل ها آکنده میکند.امثال سید ابراهیم (شهید مصطفی صدر زاده)در خیابان ها تهران بسیارند،اما آن چیزی که سید ابراهیم را عزیز کرد،این مساله بود.انسان میمیرد،چه بخواهد،چه نخواهد؛شاه باشد می میرد؛امپراتور باشد،می میرد؛عالم باشد،می میرد...این یک مرگ اجباری است و ۹۹درصد از مردم به این شکل می میرند و تنها یک درصد توفیق این را دارند که مرگ اختیاری را انتخاب کنند.مرگ اجباری نتیجه اش چیست.انسان به نقطه ای میرسد که نمی تواند یک مگس را از خود دور کند.حالت احتضار را دیده اید.امام سجاد {علیه السلام}می فرماید:《خدایا به من رحم کن از آن وقتی که همه این حرکات از من ساقط شود.》با مرگ همه عمل ها از ما ساقط و قطع میشود.شما آمده اید در راهی قرار گرفته اید و راه اختیاری را برای خدا و دفاع از حریم ها انتخاب کرده اید.دفاع فقط از حرم حضرت زینب {سلام الله}و حضرت رقیه {سلام الله}نیست؛دفاع از حریم گسترده ای است؛دفاع از حریم اسلام است و دفاع از حریم اهل بیت و انسانیت است.
♥️کتاب سربازان سردار ♥️
🦋قسمت هشتم🦋
●ادامه سخنرانی سردار سلیمانی در جمع مدافعان حرم
یقین بدانید شما برای این انتخاب شده اید؛چه این را حفظ کنید و چه نکنید.اما برادران {جاهد وا فی الله حق جهاده}در راه خدا جهاد میکنید،حقش را می گیرید.حقش صفات مجاهدان را داشتن است که اینها را امیرالمومنین علی[علیه السلام ]در دوره غربت خود در کوفه و عراق ذکر میکند.این صفات خیلی مهم است و شما با خیلی از آنها شباهت دارید؛ایشان میفرمایند:(کجایند کسانی که دعوت به اسلام می شدند،سریعا قبول کرده و حرکت می کردند؛قرآن را میخوانند و در پی حاکم کردن قرآن بودند،مثل یک شتری که به سمت بچه خود می رود،به سمت جهاد حرکت می کردند و میرفتند در همه جایی که اسلام نیاز می کرد و طلب می کرد).امام علی {علیه السلام}فرمودند:(نه زنده بودن ها خوشحال میکند و نه از دست دادن ها)،چون برای خدا آمده اید و هرچه او خواست درست است. ما،در عملیات بدر،ور زمان جنگ موفق نشدیم.روز بعد همه ما،در جزیره مجنون جمع شدیم. همه ناراحت بودند و آن روز امام پیامی داده بود که این پیام خیلی عجیب بود .این پیام منتشر نشد اما بخشی از آن در ذهن من باقی ماند.این برای شما خیلی مهم هست. ما نباید به پیروزی ها و شکست ها نگاه کنیم. امام {قدس سره }فرموده بودند که:(به من گزارشی دادند و ما نباید به پیروزی ها و شکست ها نگاه کنیم، بلکه باید به تکلیف مان نگاه کنیم.)
ادامه دارد...
دࢪ پـایاݩ فعاݪێٺ امࢪوز ..
یادے میکنێم از (شهیدمسعودعسگری)
▪️#معرفی_شھید :
شهیدمسعودعسگری
شہادت⇦ ¹³⁶⁹.⁶.⁸
محلشهادت ⇦ حلبسوریه
تاریخشهادت ⇦ ¹³⁹⁴.⁸.²¹
آدرسمزار ⇦ بهشتزهراےتهران
• • •
ایشان ابتدا در رشته الکترونیک مشغول به تحصیل شد اما پس از گذشت سه ماه، از ادامه این رشته انصراف داد و یک سال بعد با انتخاب رشته حقوق باز نتوانست آرام بگیرد و از آسمانها دور بماند و علاقه او باعث شد که مراحل گزینش و تست های پزشکی خلبانی را پشت سر بگذارد تا وارد دنیای آسمانی بشود.
یکی از خصوصیات شهید ساده زیستی و ساده پوشی بود. ممکن نبود کسی از رفتار و صحبت هایش متوجه مهارت های شهید بشود، حتی خیلی از دوستانش بعد از شهادت متوجه توانایی های بی نظیر او شدند و همچنین در کنار این سادگی و بی ریایی، بسیار با سخاوت بود و هیچ وقت از کوچکترین کمکی به دوستانش دریغ نمیکرد و وسیله های خود را در اختیار دوستانش قرار می داد.
شهید بزرگوار در شامگاه روز بیست یکم آبان 94 پس از عملیات آزادسازی شهر العیس در حومه حلب سوریه به همراه شهیدان احمد اعطایی، محمد رضا دهقان امیری و سید مصطفی موسوی، غریبانه به شهادت می رسند...
به نفس های توبند است مرا هر نفسی💛
سایه ات از سرما کم نشود حضرت یار💖
❤️ #یا _ایها _العزیز
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
#پنجشنبه_های_شهدایی❤️
رفتید ولی به یاد ما می مانید
در خاطر سرخ لاله ها می مانید
سرباختگان راه عشق ای شهدا
ما رفتنی هستیم و شما می مانید
____
#خاطره_شهید ♥️🎙
مصطفے را از سه سالگی نذر حضرت عباس کرده بودم...🕊
وقتی به من خبر دادند که تصادف شده است حالم زیر و رو شد طوری که نشستم و نتوانستم تا دم در بروم!
همین که چشمم به کتیبه یا ابوالفضل العباس خورد گفتم یا حضرت عباس! مصطفے من را نگه دار. او را سربازت میکنم🖐🏻💔
این اتفاق دقیقا یک ربع قبل از ظهر تاسوعا افتاد این نذر چیزی بود بین خودم و خدای خودم حتی به پدرش هم نگفته بودم...
اما برای سلامتی مصطفے هر سال روز تاسوعا شیر پخش میکردیم در روضه خانه مادرم.
این ماجرا گذشت تا مصطفے ۱۷ ساله شد روزی پیش من آمد گفت: "مامان یک هیئت بنا کردم"
خیلے خوشحال شدم و از او اسم هیئت را پرسیدم...
مصطفے گفت: "اسم هیئت ابوالفضل العباس است♥️"
من خیلے خوشحال شدم و اشک در چشمانم حلقه بست. آن موقع بود که ماجرای نذرم را برای پسرم تعریف کردم...🍃
#شهید_مصطفے_صدرزاده
گٌفتَماِےعِشـق!
مَـࢪادَستِنِيازاسٺدِراز؛
طَلبِخـويشبہنَزدِکه بِـرم..؟!
گٌفـت:حٌـسِين علیه السلام🧡
صَلَے اللّٰھُ عَلَی۟ڪ۟ یٰااَبٰاعَب۟دِاللّٰھ۟✋🏻
#حسینجــانم