🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#فــــرازےازوصیتنـــــامہ
#شهید_مهدیایمانی🌷
🕊از شهدا شرمنده ام خیلی دیر به درک
حقیقت وجودشان پی بردم از خداوند
متعال و حضرات معصومین و #شهدا🌷
ممنونم که به گریه های شبانه این
حقیر جواب دادند
و من را به عنوان مدافع حرم حضرت
زینب سلام الله علیها و حرم دختر
سه ساله ی امام حسین علیه السلام
برگزیدند.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
ازعارف بزرگ #شهدا سیدعلی آقای قاضی طباطبایی(ره)🌷 نقل شده:
بعد از رحلتشان کسی ایشان را در خواب دید و سوال کرد؟ چه عملی در آنجا(آخرت) مهم تر است؟
فرمود: #زیارت_عاشورا و من پشیمانم چرا روزی یکبار زیارت عاشورا خواندم دوبار نخواندم
(طراحی نو از زیارت عاشورا صفحه ۲۱۲)
#مرحوم قاضی(ره) می فرمودند : هر چه دارم از #سیدالشهداء🌷و قرآن کریم دارم.
عالم بزرگ اسلام #آیت الله سیدعلی قاضی طباطبائی رضوان الله تعالی علیه🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
خاطره ای از #شهید حسین فهمیده🌷
یکی از روزها صدای بگو ومگوهایی که از سنگر #محمد حسین🌷 شنیده می شد ، توجه ما را جلب کرد .گویا حسین ریزه قصد داشت به خط مقدم برود اما فرمانده اجازه نمی داد .او اصرار می کرد وخواهش ، که بگذارید من هم به خط بیایم .فرمانده هم تاکید داشتند : «حسین آقا حالا برای شما زود است .» او که دید پا فشاری اش فایده ای ندارد ، قاطع و درکمال ادب واحترام گفت : « من به شما ثابت می کنم که زود نیست ! … » چند روز بعد همه متوجه غیبت محمد حسین شده ، نگرانی وجودشان را فرا گرفته بود.اما تلاششان نیز برای یافتن او بی فایده بود .که روز بچه ها چشمشان به عراقی کوتاه قدی افتاد که به سمت خاکریز خود می آمد . صبر کردند تا اسیرش نمایند.کمی که جلو تر آمد ، دیدند حسین ریزه است که لباس عراقی ها را به تن کرده و سلاحشان را به دوش گرفته …« همان مو قع نزد فرمانده رفت .در پا سخ نگاههای پرسشگر وتاحدودی عصبانی او گفت : « خودتان گفتید به خط رفتن برای من زود است .من به آنجا رفتم ،یک عراقی را دست خالی کشته ، لباس و پو تین وسلاح او را به همراه آوردم تا ثابت کنم اراده و عشقم از جثه ام بزرگتر است .
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
چشمش آسیب دید و دکترا گفتند
بینایی اش رو از دست داده
می گفتند دیگه نمیشه کاری کرد و
جراحی هم بی فایده است
#محمد اصرار می کرد که شما عمل
کنید و کاری به نتیجه اش نداشته
باشید
به دکترا می گفت : فقط با ذکر
یا زهرا علیها سلام عمل رو شروع کنید
بعد از عمل دکترا از نتیجه ی جراحی
حیرت زده شدند
عمل جراحی موفقیت آمیز بود با
#رمز یا زهرا علیها السلام🌷
بعد از سه ماه پیکرش سالم بود
#سردار شهید محمد اسلامی نسب🌷 در
روستای ایزنگان داراب استان فارس
متولد شد
وی فرمانده گردان امام رضا (ع) بود
که در چهارم دی ماه سال ۱۳۶۵ در محور
شلمچه ، عملیات کربلای ۴ به فیض
#شهادت🌷 نائل آمد
این #شهید بزرگوار با آغاز جنگ تحمیلی
وارد عرصه جهاد در سرزمین خوزستان
شد و تا لحظه شهادت به مبارزه با دشمنان
پرداخت
در طول این مدت در عملیات های مختلفی
شرکت کرد و از ناحیه چشم مجروح شد
در عملیات والفجر ۸ با سمت فرماندهی
گردان امام رضا (ع) به خط رفت و در اثر
پخش مواد شیمیایی دچار مصدومیت شد
📚 رواق خونی سنگر ، صفحه ۶۶
#شهید_محمد_اسلامی_نسب🌷
#شهید_حضرت_زهرایی🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#شهیدی 🌷که عاشق امام زمان(عج) بود و روز نیمه شعبان به #شهادت🌷 رسید
#جعفر خیلی امام زمانی بود و چهارشنبهها جمکران رفتنش ترک نمیشد... یه شب با همدیگه رفتیم گلزار شهدای قم. جعفر تویِ یه قبر خوابید و بهم گفت: سنگ لَحَد رو بذار....
یک ماه و نیم از این قضیهگذشت. ظهرِ نیمۀ شعبان تویِطلائیه خمپاره خورد به سنگر و جعفر شهید شد قبرهایِ زیادی تویِگلزار شهدایِ قم حفر شده بود، اما پیکرِ جعفر رو دقیقاً توی همون قبریگذاشتند که اون شب توش خوابیده بود. تازه حکمت کارِ جعفر در اون شب رو فهمیدم...
خاطره ای از زندگی #شهید جعفر احمدی میانجی🌷( فرزند آیت الله احمدی میانجی)
راوی: سردار حاج حسین یکتا
#شهیداحمدی_میانجی🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#عـشـقـ بـه امـامـ حـسـیـن (ع)🌷
اوستا ! محمد كاری كرده كه گفتید دیگه نباید بیاد مغازه ؟!
آقای جوكار ! بچه شما نیم ساعت قبل از اذان ، مسجده تا بعد از نماز
پنجشنبه و جمعه ها رو هم گذاشته برای شهدا و امام زمانش
شنبه عصر هم كه مراسم كانونه !
تازه فهمیدم كه تقصیر پسرم عشق امام حسین(ع) است و بس
حلالم کن
۱۰ دقیقه قبل از شهادتش
به خانمش که فقط ۱۵ روز از تاریخ نامزدیشان میگذشت
،تماس گرفت و گفت : حلالم کن !
#شـهـیـدمـحـمـدجـوڪار🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
هنوز آفتاب کامل غروب نکرده بود. #عطاءالله🌷 مثل همیشه پدرش رو مجبور به بستنِ مغازه کرد.میگفت: کار کردن وقتِ نماز برکت نداره ، بریم مسجد ، بعد که برگشتیم خودم همهی کارها رو میکنم ، اینطوری پولیکه در میارین دیگه شبههای نداره وآدم رو به یه جایی میرسونه...
.
🌷خاطره ای از زندگی #شهید عطاءالله اکبری🌷
📚منبع: کتاب سیرهی دریادلان 2
امر_به_معروف #شهیداکبری🌷 نوجوان_شهید
🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#رویاے_صادقہ
#شهید_محمدرضــا_آقاسی🌷
آخرین بار وصیت نامه اش را به خواهرش داد
و گفت: « من دیگر بر نمی گردم، چون خواب دیده ام
که یک نفر که نقابی بر صورت داشت، سوار بر شتر بود
و یک نفر دیگر که چهره اش آشکار بود، افسار شتر را گرفته بود.
او به من گفت:
جوان کجا می خواهی بروی؟
گفتم: کار دارم می خواهم بروم.
گفت: نه!
تو دیگر از ما هستی.
بیا این جا ...
و دست مرا گرفت و برد. »
محمدرضا در تاریخ ۶۱/۱۰/۳۰ به شهادت رسید.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#ترغیب زیارت عاشورا
قبل اذان صبح بود با حالت عجیبی
از خواب پرید گفت : حاجی !
خواب دیدم... قاصد امام حسین
بود
بهم گفت :آقا سلام رساندند و
فرمودند : به زودی به دیدارت
خواهم آمد یه نامه از طرف
آقا به من داد که توش نوشته
بود : چرا این روزها کمتر
زیارت عاشورا می خوانی؟
همینجور که داشت حرف می زد
گریه می کرد صورتش شده
بود خیس اشک دیگه تو حال
خودش نبود
چند شب بعد #شهید شد و
امام حسین(ع) به عهدش وفا کرد....
#شهیدمحمدباقرمؤمنیراد🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
سال های اخیر دار القرآنی در محل با
مسؤلیت خودشون احداث کرده بودند
و جوان ها را به سمت تلاوت و حفظ
قرآن و درس زندگی هدایت می کردند .
#شـهـیـد حـسـن رجـایـی فـر🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
ھر جوان پسر یا دختری که
نمازش را اول وقٺ بخواند ؛ شفاعٺش میکنم !
#شھیدحسینمحرابی🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛