این #رمضان هم تمام شد..
امّا
اے ڪاش...
آنچه اندوختیم،
"غفلت" از دستمان نبَرَد!
ڪاش #مہدےِ_فاطمه_(عج) ضامنمان شود..
اصلاً بس است بـى صاحبـى،
ڪاش بیاید زودتر😔
#روزتون_مهدوی
@shahidalikhalili
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽🎞
🔴استاد رائفی پور
#از_پول_گرفته_تا_دوست_دختر
🚫ماجرای پسر میلیاردری که به اخر خط رسیده بود
📥 پیشنهاد دانلود👌
💯نشر واجب
@shahidalikhalili
.
.
کمتر شبی می شد بدون گریه سر روی بالش بگذارم...
دیر به دیر می آمد، نگرانش بودم. همه ش با خودم فکر می کردم؛ این دفعه دیگه نمی آد...
نکنه اسیر شه.
نکنه شهید شه.
اگه نیاد، چی کار کنم ؟
خوابم نمی برد. نشسته بودم بالای سرش و زار زار گریه می کردم، به م گفت:
چرا بی خودی گریه می کنی؟
اگه دلت گرفته چرا الکی گریه می کنی! یه هدف به گریه ت بده، بعدش گفت: واسه ی امام حسین گریه کن،نه واسه ی من...
#شهید #مهدی_باکری
کتاب یادگاران
#سبک_زندگی_شهدا
@shahidalikhalili
صف اول،صف خدمت،صف مردم داری
یک نفرنیست مخاطب،همه هستندآری!
گربه یک نقدرودصبروقرارت ازدست
صف اول منشین،بین جماعت جاهستث
#حاج_میثم_مطیعی
@shahidalikhalili
#برادرشهیدم
دلتنگم و دیدار تو درمان منست
بیرنگ رخت زمانه زندان منست
بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی
آنچه از غم هجران تو بر جان منست...
مولوی
#شهیدعلیخلیلی
@shahidalikhalili
#نامه شهید علی خلیلی به رهبر انقلاب
#قسمت_اول
سلام آقا جان!
امیدوارم حالتان خوب باشد.آنقدر خوب که دشمنانتان از حسودی بمیرند و از ترس خواب بر چشمانشان حرام باشد.
اگر از احوالات این #سرباز کوچکتان خواستار باشید،خوبم؛دوستانم خیلی شلوغش میکنند.یعنی در برابر جانبازی هایی که مدافعان این آب و خاک کرده اند،#شاهرگ و حنجره و روده و معده ی من عددی نیست که بخواهد ناز کند...
هرچند که دکترها بگویند جراحی لازم دارد و خطرناک است و ممکن است چیزی از من نماند...من نگران مسائل خطرناک تر هستم...من میترسم از #ایمان چیزی نماند.آخر شنیده ام که #پیامبر(ص) فرمودند:اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود،خداوند دعاها را نمیشنود و #بلا نازل میکند.
من خواستم جلوی بلا را بگیرم...
#ادامهدارد
@shahidalikhalili
💌 محبت و رفاقت شهدا به روایت
در عملیات والفجر شهید زینالدین دستور داد گردان سیدالشهدا برن رو ارتفاعات لری.
وقتی ما رسیدیم روز بعد بالاسر بچههایی که شب عملیات تو درگیری به شهادت رسیده بودند، بعضیهاشون مجروح شده بودند تو این ارتفاعات؛ همدیگر رو بغل کرده بودن که خیلی سردشون نشه.
در حین اینکه خونریزی ادامه پیدا کرده بود، تو بغل هم به #شهادت رسیده بودن. تو بغل هم خشک شده بودند.
وقتی آقا مهدی شهید زینالدین رسید، نمیشد اینها رو از هم جداکرد.
دوتاییشون رو باهم بلند کردن و گذاشتن رو قاطر، بستند که ببرند عقب و آقا مهدی شروع کرد به گریه کردن...
#یاد_شهدا_باصلوات
@shahidalikhalili