💠امام خامنه ای
«شهدای مرزی ما مظلومند؛ چه در مرزهای جنوب شرقی یعنی منطقه ی بلوچستان و کرمان و مانند اینها، چه منطقه ی شمال غربی [یعنی] منطقه ی کردستان و کرمانشاه و بقیّه ی جاها، چه بقیّه ی مناطق دیگری که در مرزها مشکلاتی وجود دارد؛ در همه ی اینها، این مرزدارهای ما هستند که دارند با همه ی وجود، آنجا دفاع میکنند. اگر این مرزدارها نباشند، از بعضی از مرزهای ما هزارکیلو هزارکیلو موادّ مخدّر وارد کشور میکنند که هر یک کیلویش ممکن است صد جوان را بدبخت کند و به روز سیاه و به خاک سیاه بنشاند. چه کسی جلوی اینها را میگیرد؟ مرزدار ما! اینها هستند که دارند فداکاری میکنند؛ بعد هم شهید میشود؛ این شهید خیلی ارزش دارد. شهید مدافع حرم آن جور، شهید مرزبان این جور»
💠امام خمینی (ره)
سلامت و صلح جهانی بسته به انقراض مستکبرین است. آمریکا، وابستگان و نوکران آن از اسلام سیلی خورده و با اسلام به دشمنی برخاستهاند.
تهدیدات و تبلیغات دولت آمریکا به قدر پشیزی نزد ملت ما ارزش ندارد
___________________________
💠Imam Khomeini (May Allah have mercy on him)
World health and peace depend on the extinction of the arrogant. The United States, its allies and servants have been slapped by Islam and they have become enemies with Islam.
The threats and propaganda of the US government are not worth as much as to our nation.
________________________
💠الإمام الخمیني
السلام والصلح العالمي يعتمدان على انقراض المستكبرين.
لقد صفع الإسلام أمريكا و حلفائها و خدامها و لهذا أصبحوا معاديين الإسلام.
تهديدات ودعاية و أكاذيب الحكومة الأمريكية لا تساوي شيئً عند شعبنا
👊مرگ بر آمریکا
👊مرگ بر اسرائیل
💞خدایا تو مارا از مادرهم بیشتر دوست داری!جزصلاحمان را نمیخواهی!
🌙 امشب اومدیم که فقط اعتراف کنیم به خطاهای بیشمارمان!خیلی زیادن ولی رحمتت بزرگتره
تو که ما را دوست داری و ما هم که تو را ...
اما تو میبخشی و من گناه می کنم ...
#فرصتی_دیگر...😔
یَا مَنْ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ
التماس دعا✋
🌷 خوشا با فرق خونین در لقاء یار رفتن
🌷سر جدا پیکر جدا در محفل دلدار رفتن
سلام بر عاشقان ودوستداران راه و سیره شهدا✋طاعات و عباداتتون مقبول درگاه حق ان شاالله اسماعیل دقایقی هستم خوشحالم امشب مهمون دلای شهدایتون شدم
سال ۱۳۳۳در خانواده ای مذهبی در بهبهان استان خوزستان به دنیا اومدم دوران تحصیل با موفقیت گذروندم و از دانش اموزان درسخون بودم
سال ۴۹کنکور هنرستان شرکت ملی نفت شرکت کردم و قبول شدم و شروع به تحصیل در این هنرستان کردم
سال دومهنرستان مصادف شد با برپایی جشن های ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی که دراعتصاب شرکت کردمو👊وبرنامه ریزی کرده بودم که مجسمه رضا خان ملعون که تو اهواز نصب بود منفجر کنم قصدمم عملی کردم اما چاشنی عمل نکرد
سال ۵۳بود که همراه محسن رضایی و چندتا از رفقا افتادیم زندان چند ماه بعد از کلی شکنجه ازاد شدیم و از هنرستانم اخراج شدم همون سال دوباره کنکور دادم ورشته ابیاری دانشکده کشاورزی اهواز قبول شدم💪✌️
سال ۵۷ عضو گروه چریکی منصورون بودم وخونه ام هم پایگاه تکثیر بیانیه های امام بود در همین سال ها لباس دامادی به تن کردم ان شاالله قسمت همه مجردا 😍ثمره ازدواجم دوفرزند گلمهستن
عاشق درس وتحصیل بودم 📚اما دیدم فعالیت در زمینه انقلاب بیشتر نیازه وسال ۵۸به آغاجاری رفتم و با کمکتعدادی از رفقا جهاد سازندگی روراه اندازی کردیم✌️💪
یه سال از فرماندهیم تواغاجاری نگذشته بود راهی خوزستان ومسول دفتر هماهنگی استان شدم برای تشکیل سپاه توشهرستان های استان با اولین جرقه جنگ تو خرمشهر با کمک شهید جهان ارا اسلحه ومهمات به خرمشهر منتقل کردیم
با شروع جنگ به عنوان نماینده سپاه در اتاق جنگ لشکر ۹۲زرهی اهواز شرکت کردم و با اینکه بنی صدر خائن کارشکنی میکرد تونستیم نیروهاروسازماندهی وتجهیز کنیم💪باشهید علم الهدی هم در شکست حصر سوسنگرد همراه بودم✌️فتح المبین هم با شهید بقایی همراه بودم
مدتی در لشکر ۱۷علی بن ابیطالب وهمراه شهید زین الدین بودمو مسول طرح و عملیات لشکر داشتم و بعد مدتی شدم فرمانده تیپ ۹بدرو یگان قدرتمندی تشکیل دادم
بشنوید خاطره ای از من👇👇👇
اسماعیل را نمیشناختم ؛ ولی هر روز میدیدم که کسی میاد و چادرها و آبگیرها را تر و تمیز میکنه با خودم فکر میکردم که این شخص فقط حتما وظیفش اینه یه روز هر چه چشم به راهش بودم تا بیاد و نظافت انجام بده نیومد احساس کردم که حتما میخولد از زیز کار شونه خالی کنه خودم رفتم سراغش😅و گفتم: «چرا امروز نیومدی🤔»
گفت: «چشم الان میام»
چند نفری که نگام میکردن ناراحت شدن و گفتن «تو چی میگی؟ این فرمانده لشکر .»
خیلی احساس شرمندگی میکردم خواستم عذر خواهی کنم که کریمانه و با متانت گفت: «اشکال نداره.» و با خنده از کنار ماجرا گذشت.
گردان احرار رواز میان سربازان عراقی که اسیر شده بودن و بعد اسارت به حقانیت ما پی برده بودن و افرادی که به اجبار بعثی ها مجبور به جنگ شده بودن وبه سمت ما فرار کرده بودن تشکیل دادم👌
همیشه میگفتم ادمی که گذشته اش خیلی بد باشه اگه توبه کنه از ادم های پاک و بی گناه هم بهتر میشه چون تونسته خودشواز منجلابی که توش بوده بیرون بیاره
✍خاطره ای از زبان یکی از مجاهدین عراقی
تو یه زمستون سرد❄️، با شهید دقایقی در چادری بودم. او متوجه شد یکی از مجاهدان در خواب از سرما میلرزه. با اینکه هوا سرد بود و خودشم به پتو نیاز داشت، پتوی خودشوروی اون مجاهد انداختو گفت: مجاهدین اقی ودیعههای امام در دست من هستن و من باید از آنها نگهداری کنم.
الان خانه هر مجاهد عراقی که بری، سه عکس میبینی: امام خمینی، شهید صدر و شهید اسماعیل دقایقی.✌️
نحوه شهادتماز رفیق وهمراهم اسماعیل بهمئی👇👇👇👇
به لشکر بدر مأموریتی داده شد تا جزیره «صالحیه» واقع در منطقه عملیاتی کربلای 5 عملیات داشته باشه و اهداف تصرف کنه صبح (28 دی ماه 1365) بود که سردار منو صدا زد و گفت: «آماده شو تا برای شناسایی به سمت محور بریم.»
خودش فرمان موتور را به دست گرفت و من هم پشت سرش نشستم و حرکت کردیم.🏍 حوالی ظهر بود که سر و کله هواپیماهای دشمن پیدا شد. ما بودیم و بمبهای خوشهای که در کنارمون فرود می اومدمجروح شدیم.🤕 در آن غوغای بمب و صدای مهیب انفجار، سردار پا روی ترمز زد و هر دو به کانال بتونی دژ شلمچه رفتیم توکانال به طرف میدویدیم که هواپیماها هر چه موشک و راکت داشتن💣، در اطراف ما شلیک کردن. با انفجار راکتی کنار کانال، دیواره بتونیش رو سر ماریخت 😔وقتی گردوخاک نشست اسماعیل رو صدا زدم، اما جوابی نشنیدم.
نگاه کردم ، دیدم😭 تکههایی از دیواره بتونی، سر پرشور سردار رو متلاشی کرده بود وبه سربهداران جاوید عشق پیوست