#تلنگر
ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ " ﻋـﺎﺑـﺪ" ﺑﺎﺷﯽ،
" ﻋـَﺒﺪ" ﺑـﺎﺵ !
ﺷـﯿﻄﺎﻥ ﻫﻢ ﻗﺮﯾﺐ ﺑﻪ ۶۰۰۰ ﺳـﺎﻝ ﻋﺒـﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩ،
ﻋـﺎﺑـﺪ ﺷﺪ، ﺍﻣﺎ
"ﻋـَﺒـﺪ " ﻧـﺸﺪ ...
ﺗــﺎ ﻋـَﺒـﺪ ﻧـﺸﻮﯼ، ﻋﺒﺎﺩﺗﺖ ﺳـﻮﺩﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﻧـﺪﺍﺭﺩ؛
ﻋـَﺒﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ:
ﺑﺒـﯿﻦ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﭼﻪ ﻣﯽﺧـﻮﺍﻫﺪ، ﻧﻪ دلت......
@shahid_beyzaii
✨🔸✨🔸✨🔸✨
🔹آیت الله مجتهدی تهرانی(رحمه الله علیه):
این دنیا کوچهی بنبست است.
آخرش پیشانیمان میخورد به سنگ لحد!
آنوقت تازه پشیمان میشویم،
میگوییم خدایا ما را به دنیا بازگردان...!
اما خطاب میرسد "کلّا"...ســاکــت شـــو!
✨✨✨
❗️حواسمون هست؟
به هر کجا میخواهیم میرویم
به هر چیزی میخواهیم دست میزنیم
به هرکسی خواستیم دروغ و تهمت و ... میگیم.
و...
خیلی چیزهای دیگه آیا نمی ترسیم؟
یا اعتقاد نداریم که هر روز از دنیا دورتر میشویم و به مرگ نزدیک تر؟
✨🔸✨🔸✨🔸✨
@shahid_beyzaii
یا زینب:
کسی گفت: داشتم جدول حل می کردم، یکجا گیر کردم: "حَلّٰال مشکلات است؛ سه حرفی"
پدرم گفت: معلومه، «پول»
گفتم: نه، جور در نمیاد
مادرم گفت: پس بنویس «طلا»
گفتم: نه، بازم نمیشه.
تازه عروس مجلس گفت: «عشق»، گفتم : اینم نمیشه.
دامادمان گفت: «وام»، گفتم: نه.
داداشم که تازه از سربازی آمده گفت: «کار»، گفتم: نُچ.
مادربزرگم گفت: ننه، بنویس «عُمْر»، گفتم: نه، نمیخوره
هر کسی درمانِ دردِ خودش را میگفت، یقین داشتم در جواب این سؤال،
▪️پابرهنه میگوید «کفش»
▪️نابینا می گوید «نور»
▪️ناشنوا میگوید «صدا»
▪️لال میگوید «حرف»
و...
♦️اما هیچ کدام جواب کاملی نبود
💐 جواب«فَرَج» بود و ما هنوز باورمان نشده: تا نیایی گِره از کارِ بشر وا نشود...
اللهم عجل لولیک الفرج...
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
@shahid_beyzaii
پارسال همین روزا بود که رفقا داشتن واسه کاروان زیارتی اربعین هیأت ثبت نام می کردند.
حسابی دلم گرفته بود، نمی دونستم هزینه سفر رو از کجا جور کنم.
روم نمی شد با کسی در میون بزارم.
یه شب بعد هیأت، حسین رو دیدم.
مثل همیشه گرم احوالپرسی کرد.
در مورد سفر اربعین پرسید؟!
گفت مصطفی امسال میای یا نه؟!
بهش گفتم رفیق کارم گره خورده.
(تو اون شرایط روم نشد بگم که مشکل مالی دارم).
تا حسین اینو شنید، دستمو گرفت و با خودش برد یه گوشه
گفت چه مشکلی داری؟!
چه گرهی تو کارت افتاده؟!
هیچ حرفی نزدم، با این که دلم لک زده بود واسه کربلا اما نمی تونستم بهش بگم حتی پول ویزا گرفتن هم ندارم
حسین گفت: رفیق اگه پول کم آوردی من هستم!
اگه مشکلت مالیه رو کمک من حساب کن.
خیلی خوشحال شدم
گفتم از کجا می خوای جورش کنی؟!
گفت من با یه شخصی صحبت کردم ، قبول کرد برا چند نفر که واسه زیارت کربلا نیاز مالی دارن، هزینه ای رو قرض بده.
قرار گذاشتم هر وقت توانایی شو داشتن، پول رو پس بدن.
با اینکه هیچ راهی جز این نداشتم، ولی روم نشد قبول کنم.
گفتم دمت گرم. اگه جور نشد بهت خبر می دم.
اونم گفت پس من منتظر خبرت می مونم.
همون شب به حسین زنگ زدم و حسین هم سریع، پول رو بهم داد.
اون سال با کمک آقا حسین ولایتی فر ما کربلایی شدیم.قدم قدم کنار هم به سمت حضرت عشق رفتیم.
امسال اما حسین شهید شده.
رفیقمون زود تر از همه ما رفته کربلا.
این روزها که بچه های هیأت دوباره دارن واسه زیارت کربلا ثبتنام می کنند، من تو دلم با حسین حرف میزنم :
رفیقی که معرفتت رو ثابت کردی،
مشتی ترین، اگه هنوز می تونم رفیق صدات کنم،
یعنی اگه هنوز لیاقت رفاقت با تو رو دارم، ازت یه خواهش دارم.
ازت می خوام امسال هم رفیقتو کربلایی کنی!
«راوی :مصطفی رحمانی»
#شهید_حسین_ولایتی