eitaa logo
کف خیابان🇮🇷
1.3هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
13هزار ویدیو
60 فایل
تاریخ ساخت کانال:97/1/11 به یاد رفیق شهیدم کانال وقف شهید محمودرضابیضائی مبارزه با فتنه ارتباط با خادم کانال 👈🏽 @Mojahd12
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ‌ | روایتی_از_حاج_حسین_یکتا | حاج‌ احمد کاظمی سرش ترکش خورده بود! در حالت کما بود! رو تخت بیمارستان یهو پاشد نشست! رفقاش گفتن چیشد بیهوش بودی که؟گفت: حضرت زهرا (س) اومدگفت پسرم پاشو برو به کارات برس. رفقای محسن حججی میگفتن؛ محسن جلومون تیرخورد و افتاد! بالا سرش فاتحه هم خوندیم ! داعشیاکه رسیدن محسن پاشد وایساد ... !! شاید حضرت زهرا (س)اومد.. گفت: پسرم پاشو به کارت برس... شادی_روح_شهدا_صلوات اللهمـ_ارزقنا_شهادتـ_فی_سبیلڪ🌷 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 🆔 @shahid_beyzaii
‌ ‌ #تلنگــر دخترک رو به من کرد و -گفت:واقعا اقا!😳😳 +گفتم: ببخشید چی واقعا ؟!😐 👇 -گفت: واقعا شما بچه مذهبی ها از دخترای #چادر به سر بیشتر از ما خوشتون میاد!!!😢 +گفتم: بله😊😍 -گفت: اگه آره، پس چرا #پسرایی که از ما ها 😍خوششون میاد از کنار ما که میگذرند #محو ما میشن،😚 ولی همین خود تو و امثال👕تو از چند متری یه دختر #چادری که رد میشید فقط سر #پایین میندازید😌😌و رد میشید !🚶 +گفتم: آره #درست میگید😊 سر پایین انداختن کمه !😏 -گفت: #کمه😳؟ببخشید متوجه نمیشم ؟😢😳 +گفتم: برای #تعظیم مقابل حجاب حضرت زهرا(س)🙏 باید زانو زد 😔 حقا که سر پایین انداختن کمه ..!😌 ✅#بیسم_چی #سلامتیـ_همه_ـچادریا😊 #سلامتیـ_همه_پسرای_بسیجی😇 ♡(: چْآدُرآنِہ ❤️ |‌‌‌ @shahid_beyzaii
🕊~°•~°•🍃🌸🍃 🕊🌾 ﺍﺯ شخصی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺍﻗﺒﻪ ﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ، چه به دست ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ⁉️ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻫﻴــﭻ ...! ⚠️ﺍما، ﺑﻌﻀﯽ چیزﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ؛ ﺧﺸﻢ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ، ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﻭ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ ... ✅ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺑـه دﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﺎلماﻥ ﺧﻮﺏ می شوﺩ؛ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍدن ها ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺁﺳﻮﺩﻩ و راحت مان می کند. 🌹 @shahid_beyzaii
🕊~°•~°•🍃🌸🍃 👤پسرک واکسی ساعت حدود شش صبح در فرودگاه به همراه دو نفر از دوستانم منتظر اعلام پرواز بودیم. پسرکی حدوداً هفت ساله جلو آمد و گفت: واکس می‌خواهی؟ کفشم واکس نیاز نداشت، اما از روی دلسوزی گفتم: «بله.» به چابکی یک جفت دمپایی جلوی پاهایم گذاشت و کفش ها را درآورد. به دقت گردگیری کرد، قوطی واکسش را با دقت باز کرد، بندهای کفش را درآورد تا کثیف نشود و آرام آرام شروع کرد کفش را به واکس آغشتن. آنقدر دقت داشت که گویی روی بوم رنگ روغن می‌مالد. وقتی کفش‌ها را حسابی واکسی کرد، با برس مویی شروع کرد به پرداخت کردن واکس. کفش‌ها برق افتاد. در آخر هم با یک پارچه، حسابی کفش را صیقلی کرد. گفت: «مطمئن باش که نه جورابت و نه شلوارت واکسی نمی‌شود.» در مدتی که کار می‌کرد با خودم فکر می‌کردم که این بچه با این سن، در این ساعت صبح چقدر تلاش می‌کند! کارش که تمام شد، کفش‌ها را بند کرد و جلوی پای من گذاشت. کفش‌ها را پوشیدم و بندها را بستم. او هم وسایلش را جمع کرد و مؤدب ایستاد. گفتم: «چقدر تقدیم کنم؟» گفت: «امروز تو اولین مشتری من هستی، هر چه بدهی، خدا برکت.» گفتم: «بگو چقدر؟» گفت: «تا حالا هیچ وقت به مشتری اول قیمت نگفتم.» گفتم: «هر چه بدهم قبول است؟» گفت: «یا علی.» با خودم فکر کردم که او را امتحان کنم. از جیبم یک پانصد تومانی درآوردم و به او دادم. شک نداشتم که با دیدن پانصد تومانی اعتراض خواهد کرد و من با این حرکت هوشمندانه به او درسی خواهم داد که دیگر نگوید هر چه دادی قبول. در کمال تعجب پول را گرفت و به پیشانی‌اش زد و توی جیبش گذاشت، تشکر کرد و کیفش را برداشت که برود. سریع اسکناسی ده هزار تومانی از جیب درآوردم که به او بدهم. گردن افراشته‌اش را به سمت بالا برگرداند و نگاهی به من انداخت و گفت: «من گفتم هر چه دادی قبول.» گفتم: «بله می‌دانم، می‌خواستم امتحانت کنم!» نگاهی بزرگوارانه به من انداخت، زیر سنگینی نگاه نافذش له شدم. گفت: «تو؟ تو می‌خواهی مرا امتحان کنی؟» واژه «تو» را چنان محکم بکار برد که از درون خرد شدم. رویش را برگرداند و رفت. هر چه اصرار کردم قبول نکرد که بیشتر بگیرد. بالاخره با وساطت دوستانم و با تقاضای آنان قبول کرد اما با اکراه. وقتی که می‌رفت از پشت سر شبیه مردی بود با قامتی افراشته، دستانی ورزیده، شانه‌هایی فراخ، گام‌هایی استوار و اراده‌ای مستحکم. مردی که معنای سخاوت و بزرگواری را در عمل به من می‌آموخت. جلوی دوستانم خجالت کشیده بودم، جلوی آن مرد کوچک، جلوی خودم، جلوی خدا 🌹 @shahid_beyzaii
⚠️ با عرض پوزش از آقایان با غیرت🙏 √ مَرد... اونایی بودن كه واسه خاطر حفظ ناموس مردم رفتن جنگ...👌 نه اونایی كه سر ناموس مردم در جنگند...😒😠 كسانی كه از تمام هست و نیستشون گذشتن...😔 یه عده زیر زنجیر تانك با بدن های له شده... یه عده هم روی مین فسفری ذره ذره آب می شدند حتی جیك هم نمی زدند... 😱😭 تا عملیات لو نره!!! و سایر همرزمانشون شهید نشن... و فقط بوی گوشت كباب شده بود كه...😱😰 یكی از یادگاران اون روزها می گفت با چشم خودش دیده كه یه جوونی خودش رو انداخته بود روی سیم های خاردار تا بقیه از روش رد بشن و عملیات كنند...😳😯 میگفت صدای خرد شدن استخوان هاش.....😭😭 یادمون نره كی بودیم... یادمون نره كی هستیم... یادمون نره چرا هستیم... و در آخر یادمون نره خیلی خون ها ریخته شد تا من و تو توی آرامش باشیم..☝️ الانم خیلی ها دارند به سختی نفس می كشند😷 تا من و تو راحت نفس بكشیم...👌 پس حواست باشه اقا پسر ‼️ اول به تو میگم☝️ نگاهتو نگه دار✋⛔️ دعوا سر ناموس مردم اسمش غیرت نیست😡📛 دختر خانوم‼️ توهم حواست باشه 😡 مانتوی کوتاه پوشیدن و حجاب نامناسب فقط رضای خلق خدا رو در پیش داره☝️😏 به رضای خدا بیاندیشیم... 🌹 @shahid_beyzaii
🕭 📒🖊نمےدانم اینجا چه اتفاقے افتاده... میدان مین بوده؟ یانبرد تن با تانک؟ نمےدانم........... همینقدر مےدانم😔 که اگریک نفرشان روز قیامت بپرسد من چه شد؟ توان جواب داریم.....؟ @shahid_Beyzaii
‍ ‍ ❃↫✨«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»↬✨❃ می گفت: ما به اینجا نیامده ایم تا روی هر تپه ای سنگری بکنیم و خودمان را با زدن چهار تا گلوله مشغول کنیم! . آمده ایم تا نَفَس دشمن را ببریم؛ قیمتش را هم با خون مان می دهیم... . . . حالا باید گفت: ما اینجا جمع نشده ایم که اعضای کانال و یا بازدید از مطالب به هر نحوی برای ‌مان مهم شود! . ما آمده ایم خود را بسازیم؛ تا نفس را از نَفَس در بیاوریم... 😔 ✨🌿✨🌿✨🌿 @shahid_beyzaii
فقط دعا کنید پدرم بشه! خشکم زد ، گفتم خاله این چه دعاییه؟ گفت ، آخه بابام موجیه! گفتم ، خوب ، ان شاء الله خوب میشه ، چرا دعا کنم بشه؟! گفت ، آخه هر وقت موج میگیردش و حال خودشو نمیفهمه شروع میکنه من و مادر و برادرمو کتک میزنه! گفتم ، اشکال نداره.. گفت ، اما مشکل ما این نیست..! گفتم ، پس مشکل چیه؟؟ گفت ، بعد از اینکه حالش خوب میشه و یادش میاد چیکار کرده دست و پای همه مونو ماچ میکنه ، و معذرت خواهی میکنه..! اگر هم بخواهیم جلوشو بگیریم خودشو میزنه......!!!!!! 🌼 @shahid_Beyzaii
. ‌ |•| ما‌ملتِ‌ سیاسۍ‌هستیم؛ما‌ملتۍ هستـیم‌ڪه‌با‌همین‌اشڪ‌ها‌سیل‌جریان‌مۍ‌دهیم‌و‌خُرد‌میڪنیم‌سد‌هایۍ‌را‌ڪه‌در‌ مقابݪ‌اسلام‌ایستاده‌است.‌‌‌..! [ امام‌خمینۍ‌ره ] ❤️برڪت‌زندگیست 💯حسودان درچه حال اند 😒 @shahid_beyzaii
#تلنگر🌱 میگف" همیشـہ توی عبـادت متوجـہ باش . . . ! خدا؛ #عاشـق مےخواد نـہ مشترےِ بهـشت :) @shahid_beyzaii
🍃🌹🕊🌹🕊🌹🍃 😔 💠 چه آرزوهای قشنگی می کردند و چقدر زیبا اجابت می شد... 🌹 حاج احمد متوسلیان آرزو کرده بود: "بدست شقی ترین انسانهای روی زمین یعنی اسرائیلی ها کشته بشم" و حالا دست اونهاست... 😔 🌹 شهید ابراهیم همت از خدا خواسته بود: "مثل مولایم بدون سر وارد بهشت بشم" ترکش خمپاره سرش رو برد... 😭 🌹 شهید برونسی همیشه می گفت: "دوست دارم مثل حضرت زهرا (س) گمنام باشم" سالها پیکرش مفقود بود... 😔 🌹 شهید مهدی باکری می گفت: از خدا خواستم "بدنم حتی یک وجب از خاک زمین رو اشغال نکنه" آب دجله او را برای همیشه با خودش برد... 😭 😔 🌹 شهید ابوترابی در مسیر پیاده روی مشهد می گفت آرزو دارم: "در جاده عشق (مشهد) از دنیا برم" تو همون مسیر خدا بردش و روز شهادت امام رضا در جوار امام رضا (ع) دفن شد... 😔 💠💠 حاج حسین یکتا: میخواستن 👈 میشد... میخوایم 👈 نمیشه.. 😔 🌹اول شهید زندگی کن تا تا شهید بروی از زندگی 🌹 @shahid_Beyzaii
⛔️ ورود امام زمان ممنوع!!! شوخی نبود که، شب عروسی بود! همان شبی که هزار شب نمیشود همان شبی که همه به هم محرمند... همان شبی که وقتی عروس بله میگوید، به تمامی مردان داخل تالار محرم میشود! همان شبی که فراموش میشود عالم محضر خداست... آهان یادم آمد! این تالار محضر خدا نیست، تا میتوانید معصیت کنید! همان شبی که داماد هم آرایش میکند... همه و همه آمدند... اما ای کاش امام زمانمان هم می آمد، حق پدری دارد بر ما...! مگر میشود او نباشد؟! عروس برایش کارت دعوت نفرستاده بود، اما آقا آمده بود... به تالار که رسید سر در تالار نوشته بودند: ورود امام زمان ممنوع!!! دورترها ایستاد و گفت: دخترم عروسیت مبارک ولی... ای کاش کاری میکردی تا من هم میتوانستم بیایم... مگر میشود شب عروسی دختر، پدر نیاید؟! من آمدم اما... گوشه ای نشست و برای خوشبختی دخترش دعا کرد... چه ظالمانه یادمان میرود که هستی! ما که روزیمان را از سفره تو میبریم و میخوریم، اما با شیطان میپریم و میگردیم... میدانم گناه هم که میکنیم، باز دلت نمی آید نیمه شب در نماز دعایمان نکنی اشتباه میکنند این روزها نه مانتوهای تنگ و جلو باز مُد است نه ساپورت های رنگارنگ نه انواع شلوارهای پاره و مدل های موی غربی و نه روابط نامشروع و دزدی این روزها فقط در آوردن اشک مهدی فاطمه مُد شده!! 🏮 @shahid_beyzaii 💯