@Pelak_Channelشلمچه.mp3
زمان:
حجم:
7.97M
من که نه مشــهد
نه کـــربلا که آرزوم هست
دعوت نمیشم 💔
میشه شلمچه دعوت بشم 🙏
شهـدا میشه دعوتم کنید ...💔😔😭
@shahid_Mehran_shorizadeh
پرسیدماَزخودمڪهچرازندهامهنوز؟
عشقتڪشیدیڪتنہجورِجوابرا…
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
@shahid_Mehran_shorizadeh
مدیونم مادر - کربلاییمحمدحسین پویانفر.mp3
زمان:
حجم:
10.47M
# مدیونم مادر
# بیاد مادر شهید مهران شوری زاده که هر روز چشم به در برای دیدن لبخند فرزند شهیدش هست. و مثل شمع در حال سوختن و اب شدنه.
👤 کربلاییمحمدحسین #پویانفر
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
@shahid_Mehrn_shorezidh
https://EitaaBot.ir/counter/g3jr
ختم صلوات تقدیم به روح بلند🥀 شهید مهران شوری زاده.🥀
شهیدمهران شوری زاده( شاهرودی)
https://EitaaBot.ir/counter/g3jr ختم صلوات تقدیم به روح بلند🥀 شهید مهران شوری زاده.🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#خاطره همکار شهید
در محل کاربودیم که حاج مهران بهم گفت بیا بریم جایی.منم اماده شدم و همراهش راهی شدیم. ازش سوال کردم حاجی بدون محافظ میری گفت نیازی نیست. تا اینکه به محلی در زاهدان رسیدیم که محل اشرار بودش گفتم حاجی خطرناکه تماس بگیرم با مرکز نیرو بیان گفت نه نیازی نیست. من تعجب کردم باتوجه به شرایطی که اون منطقه داشت خیلی خطرناک بود بدون پشتیبانی. از چند کوچه و محله که رد شدیم حاجی گفت رسیدیم. از ماشین پیاده شد و گفت داخل ماشین شما باشید و رفت درب حیاط خونه ای رو زد که معلوم بود مخروبه هستش. دیدم بعد چند دقیقه یک نفر درب رو باز کرد و یک دختربچه حدودا هفت ساله درب رو باز کرد و بادیدن حاج مهران خیلی خوشحال شد و بعدش یک مرد مریض و رنجور و یک دختربچه بزرگتر هم اومد و با حاجی خوش و بش کردن حاجی بعد احوالپرسی درب صندوق ماشین رو بازکرد و چند پلاستیک مواد غذایی همراه یک پاکت رو تحویل داد. و خداحافظی کردش و اومد ذهنم درگیر شد و نتونستم از حاجی سوال کنم اینا کین و چرا حاجی تنهای میاد میتونست کسی دیگر رو بفرسته. تا اینکه یکروز از دوستانی که خیلی نزدیک به حاجی بود سوال کردم که تا حالا رفتی اونجا و تعریف کردم براش که چی دیدم. گفت اره. گفتم کی هستن گفت اون خانواده شیعه هستن و در محله اهل سنت زندگی میکنن یکروز حاجی داشت میرفت ماموریت پشت چراغ قرمز ایستاد این دوتا دختر که در حال تکدی گری بود دیدش پیگیر شد که اطلاع بگیرید که کی هستن و کجا زندگی میکنن. تا اینکه به حاجی گفتن که شیعه هستن و پدر خانواده مریض هست و بخاطر دخل و خرج مجبورن این دوتا دختر برن تکدی گری .و حاجی خودش شخصا رفت درب منزل و به پدر خانواده گفتش که من در خدمت شما هستم و بچه ها رو نفرست تکدی گری و پیگیر اینکه مدرسه برن بود و کارهای ثبتنام شون رو انجام داد. هر ماه بهشون سرمیزد و پیگیر نیازهاشون بود.
🥀روحش شاد حاج مهران عزیز بزرگ مرد🥀