🍃🌸
خنده هاشان
خاڪی بــود...
گریه هاشان
آسمـــــانے...
بےریا و خاڪے
ڪہ باشـــــی ،
آسمــــــــانےها
خـاطرخواهت مےشونـد ...
#جمع_شهیدانمان_آرزوست
@shahid_ahmadali
🍃🌸
❁﷽❁
🌸🍃
بیا بنــگـــــر ببیــــن ڪار خـــدا را
#خدا بر می گزینـد پنج تن آل عبا را
سالروز #اثبات_حقّانیت_اهلبیت
عصمت و طهارت (علیهم السلام)توسط خداوند
عّزوجل بر تمامی اَدیان و مذاهب
جهان بر تمامی #شیعیان و مُحبّین
#آل_یاسین (علیهم السلام) مبارک
#مباهله
#برتری_اهل_بیت
🌸🍃
@SHAHID_AHMADALI
🍃🌸
#معرفی_کتاب
📚 #ادب_عاشقی
کتاب «ادب عاشقی» که مشتمل بر سلسله مباحث حجتالاسلام محمدرضا عابدینی با موضوع آداب حضور در مجالس اهل بیت علیهمالسلام است با کوشش علی جعفری هرستانی تنظیم و تحت نظر وی در نه فصل به رشته تحریر درآمده است.
این اثر که به همت هسته احیاء امر مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیهالسلام، تهیه و تنظیمشده است تلاش دارد تا با تبیین جایگاه، اهمیت و آثار شرکت در مجالس اهل بیت علیهمالسلام و سپس ذکر آداب حضور در آن، مخاطبان و مستمعان مجالس اهل بیت علیهمالسلام را جهت بهرهگیری هرچه بیشتر از برکات این مجالس مهیا کند.
این کتاب با عنوان «ادب عاشقی» با موضوع آداب حضور در مجالس اهلبیت علیهمالسلام و ناظر به مخاطب و شرکتکننده در مجالس اهلبیت علیهمالسلام برای استفاده هرچه بیشتر و بهتر از این مجالس، جلد نخست از مجموعهای دوجلدی است و جلد دوم این اثر که در مراحل نهایی تدوین قرار دارد با عنوان «ادب خادمی» و با موضوع آداب برپایی و اقامۀ مجالس اهلبیت علیهمالسلام که شامل نکات کاربردی و تشکیلاتی ویژۀ مسئولان هیئات و برگزارکنندگان و خادمان مجالس اهلبیت علیهمالسلام است نیز به زودی در اختیار علاقهمندان قرار خواهد گرفت.
@shahid_ahmadali 🍃🌸
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🍃🌸 🔎مروری بر واقعهی مباهله 🗓 ۲۴ذی الحجه؛ روز مباهله 👌 #عکس_باز_شود @shahid_ahmadali 🍃🌸
🍃🌸
#مباهله؛ صحنه تمایز حق و باطل
رهبر انقلاب اسلامی استثنائی بودن روز مباهله را در «شاخص روشنگر بودن» و نقش ممتاز آن در «تمایز جبههی حق و باطل» میدانند.
🔶 روز مباهله، روزی است که پیامبر مکرم اسلام، عزیزترین عناصر انسانی خود را به صحنه میآورد.
نکتهی مهم در باب مباهله این است: «و انفسنا و انفسکم» در آن هست؛ «و نسانا و نساکم»در آن هست؛ عزیزترین انسانها را پیغمبر اکرم انتخاب میکند و به صحنه میآورد برای محاجهای که در آن باید تمایز بین حق و باطل و شاخص روشنگر در معرض دید همه قرار بگیرد.
هیچ سابقه نداشته است که در راه تبلیغ دین و بیان حقیقت، پیغمبر دست عزیزان خود، فرزندان خود و دختر خود و امیرالمومنین را - که برادر و جانشین خود هست - بگیرد و بیاورد وسط میدان؛ استثنائی بودن روز مباهله به این شکل است.
یعنی نشان دهندهی این است که بیان حقیقت، ابلاغ حقیقت، چقدر مهم است؛ میآورد به میدان با این داعیه که میگوید بیائیم مباهله کنیم؛ هر کدام بر حق بودیم، بماند، هر کدام بر خلاف حق بودیم، ریشهکن بشود با عذاب الهی.
⭕️ رهبر معظم انقلاب - 22 آذر 1388
@shahid_ahmadali 🍃🌸
🍃🌸
❤️آیه مباهله، برترین فضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام در قرآن کریم
♦️روزى مأمون از حضرت رضا علیه السلام سؤال کرد: بزرگترين فضيلت امير المؤمنين عليه السّلام که قرآن بر آن دلالت می کند، چیست؟
♦️حضرت رضا فرمود: این فضيلت امیرالمؤمنین علیه السلام (که می گویی) در آيه مباهله است، آن جا كه خداوند مي فرمايد:
❤️ «هرکس بعد از آنچه از علم برایت آمده است، با تو مخاصمه کند، بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان، زنانمان و زنانتان، خودمان و خودتان را فراخوانیم. سپس مباهله کنیم و لعنت خداوند را بر دروغگویان قرار دهیم» (بر اساس این آیه) رسول خدا صلّی الله علیه و آله، حسن و حسین علیهماالسلام را به عنوان پسرانش، فاطمه عليها السّلام را به عنوان زنانش، و امیرالمؤمنین علیه السلام را به عنوان نفس خود آورد.
♦️از آنجا که هیچ یک ازمخلوقات خداوند، بالاتر و برتر از رسول خدا صلّی الله علیه و آله نیست، در نتیجه بنابر حکم خداوند عزّ و جلّ، کسی برتر از نفس رسول خدا صلّی الله علیه و آله نخواهد بود.
📚(الفصول المختارة، ص38/ بحار الأنوار، ج49، ص188)
@shahid_ahmadali 🍃🌸
🍃🌸
🔰آمرین به معروف...
🔸سعی می کردم اعتقادات را به شکل عملی در وجود فرزندانم پرورش دهم، بچه ها می دانســـتند اگر مادر پوشش تیره و مشکی دارد، یعنی عزا🏴 و ماتم است..
🔹شب شهادت یکی از امامان بود و من مشکی پوشیده بودم. آن موقع دو فرزند داشتم؛ محمدرضا هفت و خواهرش یازده ساله بود. برایشان از آن امام تعریف کردم. به دقت گوش کردند و موقعیت آن شب را فهمیدند
اما همسایه بغلی ما جشن گرفته بود و آهنگ های شاد را با صدای بلند پخش می کرد. نگران شدم مبادا در تصور کودکانه آنها دوگانگی ایجاد شود، بنابراین از قبح شکنی عمل همسایه در شب شهادت گفتم.
🔹مهدیه تصمیم گرفت تا امربه_معروف کند سمت خانه همسایه رفت، محمد که نسبت به خواهرش تعصب داشت، رفت و مراقب او بودکه اگر اتفاقی برایش افتاد،کمکش کند. تذکر آن ها نتیجه داد و صدای آهنگ قطع شد.
نقل از: مادر بزرگوار شهید
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
🍃🌸
@shahid_ahmadali
🍃🌸
❤️شهید مصطفی چمران❤️
🍂از در آمد تو. گفت "لباسای نظامی من کجاست؟ لباسامو بیارین. "
رفت توی اتاقش، ولی نماند. راه افتاده بود دور اتاق. شده بود مثل وقتی که تمرین رزم تن به تن می داد. ذوق زده بود. بالاخره صبح شد و رفت.
فکر کردیم برگردد، آرام می شود. چه آرام شدنی! تا نقشه ی عملایت را کامل کند. نیروها را بفرستد منطقه، نه خواب داشت نه خوراک. می گفت "امام فرمودن خودتون رو برسونید کردستان. " سریک هفته، یک هواپیما نیرو جمع کرده بود.🍂
منبع:کتاب یادگاران، جلد یک، کتاب شهید چمران، ص 38📚
خاطرات_موضوعی
#شهید_مصطفی_چمران
🍃🌸
@shahid_ahmadali
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 #رمان_عارفانه❣ 💫شهید احمدعلی نیری💫 #قسمت_ه
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃
🍃
#رمان_عارفانه❣
💫شهید احمدعلی نیّری💫
#قسمت_هشتاد_و_چهارم
🌷دستنوشتههای شهید و خاطرات دوستان🌷
💠کل دوران حضور احمداقا در جبهه سه ماه بیشتر نشد.
درست زمانی که دورهی سه ماههی ایشان تمام شد و قرار بود کل گردان برگردند ، عملیات والفجر۸آغاز شد
از حال و هوای احمداقا در آن دوران اطلاع زیادی در دست نیست.
هرچه بعدها تلاش کردیم تا ببینیم کسی در جبهه با ایشان دوست بوده، اما کسی را پیدا نکردیم.
💠ما به دنبال خاطراتی از جبههی ایشان بودیم.
اما چیزی به دست نیاوردیم، زیرا احمداقا بر خلاف بقیهی دوستان به گردانی رفت که هیچ آشنایی در اطرافش نباشد!
💠در مدت حضور در جبهه کسی او را نمیشناخت، لذا از این لحاظ راحت بود!
او میتوانست به راحتی مشغول فعالیتهای معنوی خود باشد، و این نشانهی اهل معرفت است که تنهایی و گمنامی را به شهرت و حضور در کنار دوستان ترجیح میدهند!
💠فقط بعد از شهادت ایشان، یکی از رزمندگان به مسجد آمد و ماجرای شهادت ایشان را برای ما تعریف کرد.
بسیاری از دوستان به دنبال درک روحیات احمداقا در جبهه بودند
آن ها می گفتند:
✨انسانهای عادی وقتی در شرایط دوران جهاد قرار می گیرند بسیار تغییر می کنند، حالا احمداقا که در داخل شهر مشغول سلوک الی الله بود چه حالاتی در جبهه داشته است؟!
🔷در یکی از نامههایی که احمداقا برای دوستش فرستاده بود آمده:
🔹جبهه آدم می سازد.جبهه بسیار جای خوبی است برای اهلش!
یعنی کسی که از این موقعیت استفاده کند، و جای خوبی نیست برای نا اهلش!🔹
🔶ادامـــــه دارد...↩️
هرشب با #عارفانه نگاه گرمتون رو به ما ببخشین😊✨
#کانال_رسمی_شهید_نیری
#منتظرتونیم
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
┏━━━🍃🌹🌹🌹🌹🍂━━━┓
@shahid_AhmadAli
┗━━━🍂🌹🌹🌹🌹🍃━━━┛
🍃🌸
#معرفی_کتاب
📚کتاب #راز_رضوان
🔺زندگینامه و خاطرات سردار مقاومت اسلامی شهید عماد مغنیه (حاج رضوان)
🔺حاج عماد مغنیه یا همان حاج رضوان، کسی است که پس از یک دهه از شهادت، هنوز ناشناخته است. باید سال ها از او صحبت شود. باید اساتید علوم نظامی و اطلاعاتی، افکار او را برای دانشجویان خود تدریس کنند.
@shahid_ahmadali 🍃🌸
🍃🌸
#شهید_محمودرضا_بیضائی
تعریف می کرد که: «یکبار در روزهای اول دانشکده که با بچه های پاسدار و اصطلاحا کادر، غذا می خوردیم، بعد از خوردن ناهار کمربند شلوارم را کمی شل کردم.
یکی از پاسدارهای قدیمی متوجه شد، از جا بلند شد دستش را گذاشت روی سینه اش و گفت: ورود شما به سپاه را تبریک عرض می کنم!!!»
محمودرضا بعد از این که پاسدار شد، وقت برای خوردن و خوابیدن نداشت. اقلا در دفعاتی که من در طول رفت و آمدهایم به تهران می دیدمش این طور بود. خودش می گفت علت این که همیشه توی ماشینش خوراکی دارد این است که کمتر وقت می کند غذا بخورد.
محمودرضا وقتی این را که می گفت من همیشه یاد حرفی از شهید مهدی باکری می افتادم که می گفت: «اگر خداوند متعال تدبیری میکرد و یک اتفاقی میافتاد که ما از این غذا خوردن نجات پیدا میکردیم، وقتمان تلف نمیشد.» به نقل از حاج مصطفی مولوی.
راوی:برادر شهید
🍃🌸
@shahid_ahmadali
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 #رمان_عارفانه❣ 💫شهید احمدعلی نیّری💫 #قسمت_ه
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃
🍃
#رمان_عارفانه❣
💫شهید احمدعلی نیری💫
#قسمت_هشتاد_و_پنجم
ادامه قسمت قبل
🌷دفترچه خاطراتی که از احمداقا به جامانده و بعد از سالها مطالعه شد کمی از حالات معنوی او در دوران جهاد را بازگو می کند
✨احمداقا در جایی از دفتر خود نوشته است:
▫️روز یکشنبه مورخ۱۳۶۴/۱۰/۲۹
درسنگر نزدیک سحر در عالم خواب دیدم که آقای حق شناس با دعاهایش نمی گذاشت ما شهید شویم.
خیلی به آقا تضرع و زاری کردم، آقا خیلی صورت پر نور و مهربانی داشت و به من خیلی احترام خاصی گذاشت.
یادر جایی دیگر آورده است:
🔸در شب۱۳۶۴/۱۱/۱۴
در خواب دیدم که امام خمینی با حالت خیلی عزادار برای آیت الله قاضی ناراحت است
و در هنگام سخنرانی هستند و حتی.....« مفهوم نیست این قسمت»
در همان شب برای آیت الله قاضی نماز خواندم و فیض عظیمی خداوند در سحر به ما داد.
الحمدلله
🔶ادامـــــه دارد...↩️
هرشب با #عارفانه نگاه گرمتون رو به ما ببخشین😊✨
#کانال_رسمی_شهید_نیری
#منتظرتونیم
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
┏━━━🍃🌹🌹🌹🌹🍂━━━┓
@shahid_AhmadAli
┗━━━🍂🌹🌹🌹🌹🍃━━━┛
🍃🌸
#طنز_جبهه
👤بین ما یکی بود که چهره ی سیاهی داشت ؛ اسمش عزیز بود؛
توی یه عملیات ترکش به پایش خورد و فرستادنش عقب
بعد از عملیات یهو یادش افتادیم و تصمیم گرفتیم بریم ملاقاتش
🏩با هزار مصیبت آدرس بیمارستانی که توش بستری بود رو پیدا کردیم و با چند تا کمپوت رفتیم سراغش.
پرستار گفت: توی اتاق 110 بستری شده؛
اما توی اتاق 110 سه تا مجروح بودند که دوتاشون غریبه و سومی هم سر تا پایش پانسمان شده و فقط چشمهایش پیدا بود.
دوستم گفت: اینجا که نیست ، بریم شاید اتاق بغلی باشه!
یهو مجروح باندپیچی شده شروع کرد به وول وول خوردن و سروصدا کردن!
گفتم: بچه ها این چرا اینجوری میکنه؟ نکنه موجیه؟!!!
یکی از بچه ها با دلسوزی گفت: بنده خدا حتما زیر تانک مونده که اینقدر درب و داغون شده!
پرستار از راه رسید و گفت: عزیز رو دیدین؟!!!
همگی گفتیم: نه! کجاست؟
:پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره کرد و گفت: مگه دنبال ایشون نمی گردین؟
همه با تعجب گفتیم: چی؟!!! عزیز اینه؟!
رفتیم کنار تختش ؛
عزیز بیچاره به پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کله و بدنش زیر باندهای سفید گم شده بود !
با صدای گرفته و غصه دار گفت: خاک توی سرتان! حالا دیگه منو نمی شناسین؟
یهو همه زدیم زیر خنده
گفتم: تو چرا اینجوری شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که اینقدر دستک و دمبک نمی خواد !
عزیز سر تکان داد و گفت: ترکش خوردن پیشکش. بعدش چنان بلایی سرم اومد که ترکش خوردن پیش اون ناز کشیدنه !!
بچه ها خندیدند. 😄
اونقدر اصرار کردیم که عزیز ماجرای بعد از مجروحیتش رو تعریف کرد:
- وقتی ترکش به پایم خورد ، منو بردند عقب و توی یه سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند تا آمبولانس خبر کنند. توی همین گیر و دار یه سرباز موجی رو آوردند و انداختند توی سنگر. سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته برّ و بر نگاهم کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم رو کیسه کردم. یهو سرباز موجی بلند شد و نعره زد: عراقی پَست فطرت می کشمت. چشمتان روز بد نبینه. حمله کرد بهم و تا جان داشت کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمی کنم. حالا من هر چه نعره می زدم و کمک می خواستم ، کسی نمی یومد. اونقدر منو زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ی سنگر و از حال رفت. من هم فقط گریه می کردم...
بس که خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم😂
دو تا مجروح دیگه هم روی تخت هایشان از خنده روده بُر شده بودند.😂
عزیز ناله کنان گفت: کوفت و زهر مار هرهر کنان!!! خنده داره؟ تازه بعدش رو بگم:
- یک ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی رو انداختند عقبش. تا رسیدن به اهواز یک گله گوسفند نذر کردم که دوباره قاطی نکنه ... 😂😂
رسیدیم بیمارستان اهواز. گوش تا گوش بیمارستان آدم وایستاده بود و شعار می دادند و صلوات می فرستادند. دوباره حال سرباز خراب شد. یهو نعره زد: آی مردم! این یه مزدور عراقیه ، دوستای منو کشته. و باز افتاد به جونم. این دفعه چند تا قلچماق دیگه هم اومدند کمکش و دیگه جای سالم توی بدنم نموند. یه لحظه گریه کنان فریاد زدم: بابا من ایرانی ام ! رحم کنین. یهو یه پیرمرد با لهجه ی عربی گفت: ای بی پدر! ایرانی هم بلدی؟ جوونا این منافق رو بیشتر بزنین. دیگه لَشَم رو نجات دادند و آوردند اینجا. حالا هم که حال و روزم رو می بینید!
صدای خنده مون بیمارستان رو برده بود روی هوا.😂
پرستار اومد و با اخم و تَخم گفت: چه خبره؟ اومدین عیادت یا هِرهِر کردن؟ وقت ملاقات تمومه ، برید بیرون
خواستیم از عزیز خدافظی کنیم که یهو یه نفر با لباس سفید پرید توی اتاق و نعره زد: عراقی مزدور! می کشمت!!!
عزیز ضجه زد: یا امام حسین! بچه ها خودشه ، جان مادرتون منو نجات بدین ...😂😂😂
📚منبع: کتاب" #رفاقت_به_سبک_تانک
@shahid_ahmadali 🍃🌸
🍃🌸
#اطلاعیه
بنای خانه ی حسین(ع) بر مدار بندگی است
که ماجرای کربلا #قیام_خانوادگی است
🏴 برنامه مراسم عزاداری دهه اول #محرم_الحرام۱۴۴۱ #هیأت_میثاق_با_شهدا
🔸بیان #لطائف_قرآنی
🔹سخنرانی به کلام حجت الاسلام و المسلمین #علیرضا_پناهیان
🔹همراه با مداحی #حاج_ميثم_مطيعى
🗓 زمان: از شنبه ۹ شهریورماه به مدت ۱۱ شب|شروع مراسم همزمان با نماز مغرب و عشاء
📍مکان: بزرگراه شهید چمران|پل مدیریت|مسجد دانشگاه امام صادق علیه السلام
@shahid_ahmadali 🍃🌸
🍃🌸
🔴هشدار شهید به مسئولین
شهید حسین اجاقی:
آری، یارانِ ما رفتند در حالیکه ناراحت آینده بودند و شما آیندگان هوشیار باشید که #شهدا ناظر بر اعمال شما هستند و مبادا کاری کنید که روی این خونها پا بگذارید،
میزی که شما پشت آن نشستهاید بر دریایی از خون شهدا استوار است و شما مسئولیت سنگینی بر عهده دارید!
یا حسینی باشید یا زینبی
در غیر اینصورت 👈یزیدی هستید.
🍃🌸
@shahid_ahmadali
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 #رمان_عارفانه❣ 💫شهید احمدعلی نیری💫 #قسمت_ه
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃
🍃
#رمان_عارفانه❣
💫شهید احمدعلی نیری💫
#قسمت_هشتاد_و_ششم
ادامه قسمت قبلی
🌷احمداقا در ادامهی خاطرات می نویسد:
💮روز چهارشنبه میخواستم وضو بگیرم برای نماز که یک لحظه چشمم به حضرت(عج)افتاد....
تاریخ۱۳۶۴/۱۱/۱۶
پادگان دوکوهه
«خوشبحالت احمد آقا...😭»
🌷در جایی دیگر از این دفتر آورده:
✨در روز جمعه در حسینیهی حاج همت پادگان دو کوهه در مجلس آقا امام زمان(عج) گریه زیادی کردم.
بعد از توسلات وقتی به خود آمدم دیدم که از همهی اشکی که ریختم یک قطرهاش به زمین نریخته!
گویا ملائک همه را باخود برده بودند.
🔶ادامـــــه دارد...↩️
هرشب با #عارفانه نگاه گرمتون رو به ما ببخشین😊✨
#کانال_رسمی_شهید_نیری
#منتظرتونیم
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
┏━━━🍃🌹🌹🌹🌹🍂━━━┓
@shahid_AhmadAli
┗━━━🍂🌹🌹🌹🌹🍃━━━┛