امام انسانی بود شجاع... با ظلم کنار نمی‌آمد... مردی بود عدالت‌خواه... طرفدار مظلومان... دلبسته به خدای بزرگ... با مردم صادقانه رفتار می‌کرد. #امام_خمینی | #آرمان_عزیز #شهید_آرمان_علی_وردی ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy

| ایمــان به خــدا | اگر ایمان وارد قلب شود، کارها اصلاح می‌شود! ایمان به خدا نور است؛ ایمان به خدا باعث می‌شود که تمام تاریکی‌ها از پیش پای مومنین برداشته بشود!🖤 #امام_خمینی #آرمان_عزیز #شهید_آرمان_علی_وردی ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy

۱۵ خرداد ۱۳۴۲ بود، چند ساعتی بیشتر از پیچیدن صدای اولین نفس‌های من در اتاق کوچک خانه نگذشته بود که امام (ره) گفته بودند: سربازان من در گهواره‌ها هستند. اصلا همین بود که من شدم روح‌الله! ...بزرگ‌تر که شدم، پابه‌پای پدر و برادران بزرگ‌تر در تکثیر اعلامیه‌های امامم، فعالیت داشتم. چه شب‌هایی که تصویر امام را حک می‌کردیم روی دیوارهایی که معلوم نبود پشت آن کسی در حال خواندن نماز است یا پر کردن هفت تیر! و نمی‌دانستیم که فردا مادرمان به استقبال ما می‌آید یا مامور ساواک! ولی مگر می‌شد دست از سرباز امام(ره) بودن بکشیم؟! ...۲۲ بهمن ۵۷ بالاخره فرا رسید. صدایی چون صدای باریدن باران بهاری، فضای بهشت زهرا(س) را پر کرده بود، لحظاتی گذشت تا بتوانم از پشت ازدحام جمعیت، خورشید را ببینم و چه صحنه‌ی زیبایی! ...با دستور امام(ره) همان اوایل جنگ، راهی به راهی شدم که یا جانبازی در پی داشت و یا شهادت و یا اینکه... اسارت! خود را به خدا سپردم و به دستور امام عزیزتر از جانم، به جبهه شتافتم. ...سال ۶۵ بود، شرایط سخت بود و درگیری شدت گرفت. در اطراف خود می‌دیدم گل‌هایی را که یکی یکی پرپر می‌شدند و کبوتر به پرواز در می‌آمد. دشت پر از لاله‌های زخمی شد. دشت؟! آری! همان دشتی که فقط من می‌دیدم و دیگر رزمنده‌ها. دشتی که در آن، سرهایی بر دامان امام حسین (ع) آرام می‌گرفتند و دست‌هایی هم بوسیده می‌شدند و پاهایی هم بدنبال حضرت زینب کبری (س) راهی می‌شدند. و من، جزو کدام یک بودم؟ ...یکی از همان گلوله های سرگردان، ماموریت یافت تا به پای من میهمان شود تا منِ زمین‌گیر را میهمان سفره‌ی حضرت زینب کبری (س) کند. ...روزها را به عشق دیدن امامم شب می‌کردم و شب را به شوق رویای زیارتش... روزهایی که تبدیل شدند به سال... کم کم به همان روزی که عشق در وجودم ریشه دوانده بود نزدیک می‌شدیم مثل سال پیش و سال پیش... و اتفاقی که قرار بود بیفتد آن هم بی‌موقع. تمام سخنان و تصاویر امام خمینی (ره) به ذهنم می‌آمدند و شیرینی آن روزها... و شامگاه ۱۳ خرداد که مرا ویران کرد... آخر من هنوز امامم را ندیدم! ...مرداد ۶۸ که پایم به خاک مقدس سرزمینم رسید، اشک چشمان مرا لحظه ای رها نمی‌کرد، پس از آغوش گرم مادر، چشمم که به چشمان پدر افتاد گفت: امام(ره) به تو سلام رساند...! ◼️ #امام_خمینی ◾️ #آرمان_عزیز ▪️#شهید_آرمان_علی_وردی ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy

📹 نذر عباس | نماهنگی درباره شهید مصطفی صدرزاده ✏️ رهبر انقلاب امروز در حرم امام خمینی: مجاهدان فداکار، مدافعان حرم، فعالان سخت‌کوش جهاد تبیین، گروه‌های کمک مؤمنانه، اردوهای جهادی اینها همه جوانهای این کشورند. با وجود اینترنت، با وجود شبکه‌های اجتماعی، با وجود این همه لغزشگاه‌ها جوانهای ما در این راه دارند حرکت می‌کنند. گاهی اوقات شما می‌بینید از یک روستا یک شخصیت منور و نورانی برمی‌خیزد از یک روستای اطراف شهریار یک جوان فداکار و نورانی مثل مصطفی صدرزاده به وجود می‌آید. ما از این مصطفی‌های صدرزاده در تمام سرتاسر کشور بسیار داریم، هزاران داریم اینها همه امیدبخش است. 💻 Farsi.Khamenei.ir

🌱 امام حسن مجتبی(ع) سالم‌ترین دل‌ها آن دلی است که از آلودگی‌های شک و شبهه پاکیزه باشد... #عکس_جدید #آرمان_عزیز ✨ #شهید_آرمان_علی_وردی ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy

تا کسی شهید نبود، شهید نمی‌شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می‌شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند. | شهیـد حاج قاسـم سلیمانـی | #آرمان_عزیز #شهید_آرمان_علی_وردی ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy

نالان شب پاییز... میدان غرق خون بود مقتل... تنی زخمی... خیابان غرق خون بود خون بر زمین شب زدهء مهتاب می‌ریخت تهران چراغان در چراغان غرق خون بود کِل می‌کشید آن لحظه شیطان پایکوبان! آیه در آیه آه... انسان غرق خون بود یک شهر از داغ جوانش اشک می‌ریخت از داغ جان می‌سوخت، تهران غرق خون بود پاییز در باغ وطن می‌زد شبیخون از داغ گُل‌ها کلّ ایران غرق خون بود از چشم‌های پنجره هی داغ می‌ریخت گلبرگ‌های زرد گلدان غرق خون بود آیینه را یک سنگدل با سنگ می‌زد چشم زلالش اشک ریزان غرق خون بود سرباز حزب اللهی اسم رمز می‌خواند وَالتّین وَالزّیتون... لبنان غرق خون بود آیه در آیه سوره والفجر می‌خواند روی لبش آیات قرآن غرق خون بود می‌آمد عطر سیب از انگشتری که... پیراهنی هم دست دیوان غرق خون بود در پیش چشمش حزب ظلمت خنده می‌زد روشن‌تر از شب ماه تابان غرق خون بود با خون سرخش نعل شیطان غسل می‌کرد جان وطن زخمیّ و عریان غرق خون بود تا پای جانش ماند پای آرمانش ای وای مادر... پاره جان غرق خون بود | تقدیـم به شهیـد مدافع امنیت آرمـٰان علـی‌وردی | ✍🏻 ناصر دوستی • . #آرمان_عزیز 🥀 #شهید_آرمان_علی_وردی ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy

♥️ مقام معظم رهبری(مدظله): باید دل‌هایمان را از خیلی از واردات قلبی پاک کنیم و خودمان را نجات دهیم... #آرمان_عزیز #شهید_آرمان_علی_وردی ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy

🔰 یادواره شهدای کاشان 💠 با حضور خانواده شهید آرمان علی وردی ⏳ زمان: چهارشنبه ۱۷خردادماه همراه با نماز مغرب و عشاء 🕌 مکان: مسجد دانشگاه آزاد اسلامی کاشان #آرمان_عزیز #شهید_آرمان_علی_وردی --------- 📣کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy

حدیث زندگی | بلا به سخن گفتن موکول است ✏️ شرح حدیث اخلاق توسط حضرت آیت‌الله خامنه‌ای #آرمان_عزیز #شهید_آرمان_علی_وردی --------- 📣کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy

شهــدا مــاه نشـان‌اند... #آرمان_عزیز✨ #شهید_آرمان_علی_وردی ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy