eitaa logo
🕊شهــید عــباس دانشـگر ۳۲🕊 (دهاقان)
84 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
3هزار ویدیو
184 فایل
گروه ۳۲ (شهرستان دهاقان) کانون شهید عباس دانشگر مشخصات شهید: 🍃تولد:۱۸ / ۰۲ /۱۳۷٢ 🍂شهادت:۲٠/ ۰۳ /۱۳۹۵ 🌹محل تولد:سمنان 🥀محل شهادت:سوریه لقب: جوان مومن انقلابی نام جهادی : کمیل برای آشنایی بیشتر در کانال زیر عضو شوید : @kanoon_shahiddaneshgar
مشاهده در ایتا
دانلود
دعای روز سوم ماه مبارک رمضان🌸✨ 🥀🕊کانال رسمے شهیـد عباس دانشگر 🆔️ @kanoon_shahiddaneshgar ════ღ🍃🌺🍃ღ════
8.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺"نمیفهمین انقلاب شده!؟ اذان گفتن بازم خوابیدین؟" وقتی صدای شهید بروجردی هم از انقلابی نماهای افراطی در میاد ! 🥀🕊کانال رسمے شهیـد عباس دانشگر 🆔️ @kanoon_shahiddaneshgar ════ღ🍃🌺🍃ღ════
ثواب‌قࢪائت‌قࢪآن‌امروزمون‌هدیہ‌بہ 💚
بازســـــوم‌شدونࢪوے‌ازیــــادم یادتوفࢪاموشے‌تمام‌غصہ‌هاسٺ ❤️
۲۰ خرداد ماه (سوم رمضان) ۱۳۹۵ نیرو ها جلوتر از ما بودند و مرتب با بیسیم با آن ها در تماس بودیم . آتش دشمن شدید بود یک ساعتی بیشتر نخوابیدیم ، ساعت ۳:۳۰ اذان صبح به وقت حلب فرا رسید نماز را اول وقت خواندیم ، دو سه ساعت قبل که سفره‌ای پهن کردیم و مختصر سحری خوردیم کار همیشگی عباس این بود که خودش سفره را جمع کند ... در حال جمع کردن سفره بود که به من گفت : 《اگه قرار باشه کسی شهید بشه ، بهتره من بشم ، فقط نامزد دارم ولی تو یک دختر کوچیک داری ، دخترا بابایی هستن ، شما که نباشید آروم کردنشون واسه خانواده تون سخت میشه》 این آخرین وعده غذایی بود که با عباس خوردیم... نقل از : امیر قرالو همرزم شهید عباس دانشگر در سوریه 🥀کانون شهیـد عباس دانشگر🥀 🆔️ @kanoon_shahiddaneshgar ════ღ🍃🌺🍃ღ════ ╭─┅🍃🌸🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahiddaneshgar ╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
ساعت حدود ۸ صبح روز ۲۰ خرداد (سوم رمضان) ۱۳۹۵ عباس برای بردن مهمات به پشت روستای قراصی رفته بود🛻 من هم به او ملحق شدم ⛰خاکریز مانندی ساخته بودند که اگر اتفاقی افتاد نیرو ها پشت آن سنگر بگیرند من و عباس و یک نفر دیگر از بچه ها تا حدود ساعت ۱۱ 🕚 کنار هم بودیم 👹فشار دشمن در آن ساعت ها بشدت زیاد شد . تکفیری ها حمله های شدیدی می‌کردند، می‌خواستند این روستا را بگیرند تا نشان بدهند که موفقیت هایی هم داشته‌اند! 🧨🚀با موشک های مختلف روستا را می‌زدند... 🏳 تا اینکه بالاخره در روز بیستم خرداد روستا سقوط کرد... همان روستایی که یک هفته قبل هم تا مرز سقوط پیش رفته بود . به دستور فرمانده محور برای تشکیل خط پدافندی جدید به روستای مجاور قراصی ؛ روستای هویز ، منتقل شدیم تا دشمن نتواند از بیشتر پیشروی کند . 💔شهادت عباس و مجروحیت⛑ دو نفر از بچه ها در حین این انتقال اتقاق افتاد😔 نقل از : امیر قرالو همرزم شهید عباس دانشگر در سوریه. 🥀کانون شهیـد عباس دانشگر🥀 🆔️ @kanoon_shahiddaneshgar ════ღ🍃🌺🍃ღ════ ╭─┅🍃🌸🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahiddaneshgar ╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
روز بیستم خرداد (سوم رمضان) ماه ۱۳۹۵ بود که دشمنان به روستای قراصی هجوم آوردند . در آن شرایط بحرانی ، زمان اذان ظهر فرا رسید . بعضی ها همان جا پشت خاکریز ، وضو گرفتند و نماز ظهر و عصرشان را خواندند . عباس هم یک بطری آب داشت ،وضو گرفت و مشغول خواندن نماز شد . تصویر نماز خواندن عباس هنوز به وضوح رر ذهنم هست . بعد از نماز بود که بچه های عراقی هم روستا را تخلیه کردند و از قراصی برگشتند عقب . عباس رحمانیان هم از راه رسید ،در حالی که مجروح شده بود . عباس و دوستانش آرامش گرفتند امیر و احمد پشت یک وانت تویوتا سوار شدند و عباس رحمانیان هم جلو نشست .داشتند راه می‌افتادند تا بروند سمت مقر .در همین حین دستور رسید کع به هویز (روستای مجاور) برویم. هویز خالی بود و ما باید میرفتیم تا جلوی سقوط های بعدی را بگیریم . بچه های عراقی را در یکی از وانت ها سوار کردیم . تعداد دیگری از آن ها را هم در وانت خودم سوار کردم مجموعاً حدود ۲۰ نیروی عراقی سوار ماشین ها شدند . خودم هم سوار ماشین شدم اما چشمم به عباس افتاد که هنوز سوار هیچ کدام از ماشین ها نشده بود... نمیدانم چرا سوار وانت عباس رحمانیان نشده بود ، سه کلاشینکف که سلاح بچه های ما بود ،روی دوش عباس بود و داشت پیاده از کنار جاده میرفت . شاید میرفت که سوار ماشین کسی شود کنارش توقف کردم و گفتم : عباس بپر بالا ! سوار شد و راه افتادیم و این یک بزنگاه بود که عباس را با ما همراه کرد . نقل از : سید غفار همرزم شهید در سوریه کانال رسمی شهیـد عباس دانشگر @kanoon_shahiddaneshgar موسسه شهید دانشگر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahiddaneshgar
با همان حس و حال همیشگی جای درمجاورت روستای الحاضر شروع کرد به نماز خواندن ؛ زیر آفتاب تند خرداد ماه ( با زبان روزه ) و در تیر رس دشمن ،درست دو ساعت قبل از آسمانی شدنش ... بی توجه به سر و صداهای اطراف و حرف های دوستانش ، با خدا راز و نیاز می‌کرد این همان حس و حالی است که من بار ها از او دیده بودم . توجه خاصی در نماز داشت؛ آنقدر خاص که دوستانش هم احساس می‌کردند... یکی از بچه ها به او گفته بود سریع تر نماز را بخوان ، در تیررس دشمن هستیم . گویی نمیشنید اینجا عرفاتِ عباس بود ؛ جایی که گویی خدا را می‌دید در این نماز آخر ، به قول گفتنی سیم عباس به بالا وصل شده بود شاید حس و حالِ این نماز، استجابت دعای عرفه عباس بود ، آنجا که به زبان امام حسین ع از خدا خواسته بود : اللهم اجعلنی اخشاک کانی اراک (خدایا ! خاشعم کن ، چنان که گویی میبینمت...) نقل از : سردار حمید اباذری 🥀کانون شهیـد عباس دانشگر🥀 🆔️ @kanoon_shahiddaneshgar ════ღ🍃🌺🍃ღ════ ╭─┅🍃🌸🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahiddaneshgar ╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
القراصی که سقوط کرد، عباس با همراهی یکی از فرماندهان به روستایی در آن نزدیکی به نام الهویز می‌روند موقعیتی را پیدا می‌کنند و مستقر می‌شوند . قبل از رفتن ،دوستانش از او می‌خواهند که نرود اما او دلش آرام نمی‌گیرد و می‌رود. در حال بررسی موقعیت منطقه بودند و گمان می‌کردند نقطه‌ای که در آن قرار دارند در تیررس دشمن نیست در کنار دیواری ایستاده بودند و تصور می‌کردند که دشمن در جهت مقابل آنان قرار دارد ؛ در حالی که دشمنان به آن روستا نفوذ کرده بودند و آن ها را زیز نظر داشتند . در همین حال ،موشکی به سوی آنان شلیک می‌شود فرمانده عباس در حال موقعیت سنجی است که انفجار شدیدی رخ می‌دهد و برای لحظاتی همه چیز از کنترل خارج می‌شود 💔این همام انفجاری است که عباس را در روز سوم ماه مبارک رمضان با زبان روزه آسمانی می‌کند...🕊😔 نقل از : سردار حمید اباذری 🥀کانون شهیـد عباس دانشگر🥀 🆔️ @kanoon_shahiddaneshgar ════ღ🍃🌺🍃ღ════ ╭─┅🍃🌸🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahiddaneshgar ╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
نماز ظهر روز سوم ماه مبارک رمضان را با زبان روزه در تیر رس دشمن اقامه کرد مثل یاران حسین ع ، حتی در این شرایط هم آرام بود و این موقعیت خطر ناک از کیفیت نمازش کم نمیکرد ساعتی بعد از این نماز بود که دو موشک تاو ًضد تانک هدایت شونده ،مامور شدند تا عباس را به سوی بهشت هدایت کنند.... بعد از شلیک اولین موشک ،تعدادی از نیرو های ایرانی و عراقی روی زمین افتادند . عباس به شدت مجروح شده بود ،از همه بیشتر... سید غفار دستش را روی نبض عباس گذاشت و فهمید که عباس به مهمانی حضرت زینب (س) رفته است و افطار امروز را با جرعه آبی از دست ساقی دشت کربلا باز می‌کند.... کنار عباس ،رزمنده دیگری هنوز متاثر از موج انفجار است... میخواهد بلند شود اما پاهایش سنگین شده‌اند نگاه که می‌کند عباس را می‌بیند که روی پاهایش برای همیشه آرام گرفته است... آری عباس دانشگر در عصر روز سوم ماه مبارک رمضان با زبان روزه شربت شهادت را می‌نوشد ... سوم رمضان المبارک سالروز قمری شهادت عباس دانشگر 🥀کانون شهیـد عباس دانشگر🥀 🆔️ @kanoon_shahiddaneshgar ════ღ🍃🌺🍃ღ════ ╭─┅🍃🌸🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahiddaneshgar ╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯