کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
🍃💌| #مصاحبه قسمت هایی از مصاحبه ی کانال «شهــدا شرمنــده ایم» با یکی از دوستان #شهید_محمدرضا_دهقان
🍃💌| #مصاحبه
قسمت هایی از مصاحبه ی کانال «شهــدا شرمنــده ایم» با یکی از دوستان #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری که از سال 90 به خاطر همکلاسی بودن در دبیرستان علوم معارف امام صادق علیه السلام با ایشان آشنا شدند...
#قسمت_پنجم
♦️هیچ وقت فڪر میڪردید یڪ روز شهید بشوند؟
بله یادمه اولین بار زمانی بود که یک عکس خیلی زیبایی ازش گرفتم و گفتم چقدر خوش عکسی چهره ت تو عکسها شبیه شهدا میفته.. بعد از اون به خاطر علاقه ی زیادی که بهش داشتم نسبت به از دست دادن سلامتیش خیلی نگران میشدم مخصوصا به خاطر تصادفات سنگینی که با موتورش داشت.. بعد از جریان سوریه هم گاهی ذهنم درگیر این قضیه میشد ولی تمام تلاشمو میکردم که به این قضیه فکر نکنم چون میدونستم خیلی برام سنگینه...
♦️ در طول دوران رفاقتتون به شما از شهادت چیزی میگفتن؟
نه معمولا اگر بحث شهادت میشد جو رو با شوخی عوض میکرد و نشان شهادت رو نسبت به خودش بعید میدونست و مثال های بادمجان بم میزد...
#ادامه_دارد...
|💌 @shahid_dehghan 💌|
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
•┄❁#قرارهرشبما❁┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و
ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر شهید
#محمدرضا_دهقان♥️
•┄═━❝🏴❞━═┄•
@shahid_dehghan
•┄═━❝🏴❞━═┄•
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
🍃💌| #مصاحبه قسمت هایی از مصاحبه ی کانال «شهــدا شرمنــده ایم» با یکی از دوستان #شهید_محمدرضا_دهقان
🍃💌| #مصاحبه
قسمت هایی از مصاحبه ی کانال «شهــدا شرمنــده ایم» با یکی از دوستان #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری که از سال 90 به خاطر همکلاسی بودن در دبیرستان علوم معارف امام صادق علیه السلام با ایشان آشنا شدند...
#قسمت_ششم
♦️چطور شد تصمیم گرفتند به سوریه بروند؟
به نظرم جواب این سوال به عمق انگیزه و درون شهید برمیگرده البته که محمد از اوایل جنگ سوریه بسیار پیگیر اخبار اونجا بود و اطلاعات زیادی در این رابطه داشت و جزء دغدغه های اصلیش بود...
♦️چطور به دوستانشون گفتن میخوان برن سوریه و برخورد شما و دوستانتون با این قضیه چی بود؟
محمد تقریبا از اکثر دوستانش بحث اعزامش رو پنهان میکرد و غیر از چند نفر محدود کسی نمیدونست البته اواخر به خاطر غیبت های کلاس هاش و کم پیدا بودنش دیگران هم فهمیدند ولی برای خودش خیلی مهم بود که کسی ندونه
تقریبا سه ماه قبل اعزامش به من گفت که مدتیه فعالیت نظامی جدی در بسیج میکنه و دنبال بحث اعزامش هست البته اون زمان برامون یک مقدار غیر قابل باور بود چون هنوز اعزام های این چنینی به اون صورت وجود نداشت...
#ادامه_دارد...
|💌 @shahid_dehghan 💌|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ملازمان_حرم
مستند "ازپارکور تا حرم"
"شهید محمدرضا دهقان امیری"به روایت مادر
#قسمت_چهارم
🍃💚| @shahid_dehghan
پشتِ در . . .
زهـرا صدایت ڪرد مهـدیجان بیا
منتظر زهـراست برگرد
ای عزیز فاطمہ
#ای_دادخواه_فاطمــہ
#پا_در_رڪاب_ڪن
😔| @shahid_dehghan
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
•┄❁#قرارهرشبما❁┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و
ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر شهید
#محمدرضا_دهقان♥️
•┄═━❝🏴❞━═┄•
@shahid_dehghan
•┄═━❝🏴❞━═┄•
#جان خوش است
اما نمی خواهم که جان گویم تو را...
خواهم از #جان ،خوشتری یابم که
آن گویم #تو را ....
#شبتون_شهدایی🌙
#التماس_دعای_شهادت♥️
@shahid_dehghan1
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
یادش بخیر زنگ های ظهری که برای ناهار، کف حیاط مدرسه زیلو پهن میکردیم و خوش بودیم... |♥️ @Shahid_Deh
♥️🍃
#کاش_میشد_لحظه_ها_را_پس_گرفت...
به خاطر دارم از همون اوایلی که جنگ سوریه جدی شد و داعش شکل گرفته بود،حدود سال 91؛ محمدرضا با تمام شیطونی هاش و کاراکتر خاصی که داشت، توی سایت مدرسه عکس ها و فیلم های مربوط به سوریه رو نگاه می کرد!
با یک حالت متعجبی میگفتیم که چی مثلا داری این عکس های بعضا خیلی دلخراش رو نگاه می کنی؟!
می خندید و جوابی نمی داد...
ساده بودیم و غافل، شاید همان موقع زمزمه های پر کشیدن را با خودش نجوا می کرد...
میدانست زمان معامله و فدایی زینب سلام الله علیها شدن نزدیک است...
📝🍃| به روایت دوست #شهید_محمدرضا_دهقان
|♥️ @Shahid_Dehghan♥️|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ملازمان_حرم
مستند "ازپارکور تا حرم"
"شهید محمدرضا دهقان امیری"به روایت مادر
#قسمت_پنجم
🍃💚| @shahid_dehghan
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
🍃💌| #مصاحبه قسمت هایی از مصاحبه ی کانال «شهــدا شرمنــده ایم» با یکی از دوستان #شهید_محمدرضا_دهقان
🍃💌| #مصاحبه
قسمت هایی از مصاحبه ی کانال «شهــدا شرمنــده ایم» با یکی از دوستان #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری که از سال 90 به خاطر همکلاسی بودن در دبیرستان علوم معارف امام صادق علیه السلام با ایشان آشنا شدند...
#قسمت_هفتم
♦️درمورد نحوه اعزامشان به سوریه بفرمایید.
محمد از طریق یگان فاتحین بسیج مصرانه پیگیر بحث اعزامش شد و در اون زمانی که به خاطر عملیات محرم نیروهای زیادی به این شکل اعزام شدند توفیق جهاد نصیبش شد.
♦️درمورد نحوه شهادتشون بفرمایید و اینکه در چه تاریخی به شهادت رسیدند؟
بعد از پاکسازی روستاهای اطراف العیس تقریبا بعد از نماز مغرب با خودرویی مواجه شدند که مربوط به جریان تکفیری بود البته نسبت به هویت اون بی خبر بودند و به واسطه تیراندازی اون خودروی حامل سلاح ضد هوایی کالیبر 23 در جا به همراه سه تن از همرزمان دیگرشون به شهادت رسیدند و این اتفاق شام غریبان آخر محرم و شب اول صفر مصادف با 21 آبان ماه 1394 افتاد.
#ادامه_دارد...
|💌 @shahid_dehghan 💌|
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
•┄❁#قرارهرشبما❁┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و
ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر شهید
#محمدرضا_دهقان♥️
•┄═━❝🏴❞━═┄•
@shahid_dehghan
•┄═━❝🏴❞━═┄•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ملازمان_حرم
مستند "ازپارکور تا حرم"
"شهید محمدرضا دهقان امیری"به روایت مادر
#قسمت_ششم
🍃💚| @shahid_dehghan
ما ؛ مامورین #انقلاب_اسلامی هستیم ؛ نه مسئولین انقلاب ؛ مسئولیت گرفتنی است و تمام شدنی ؛ اما ماموریت ؛ #تکلیفی است و دایمی ...
#حاج_حسین_یکتا
🇮🇷| @shahid_dehghan
فاطمیه
● مستقیم! 🚕
وقتی نشستم گفتم: ببخشید عزیز، میشه ضبطو خاموش کنی؟؟؟؟
○ گفت: حاجی اینا مجازه؛ چیز بدی هم نمیخونه.....😕
● میدونم .....ولی عزادارم!
○ "شرمنده" 😟
و ضبط رو خاموش کرد.
○تسلیت میگم اقوام نزدیکتون بوده؟؟؟؟
● بله #مادرم ....
○ واقعا تسلیت میگم. #داغ_مادر خیلی سخته....منم تو بیست و پنج سالگی مادرم مریض بود و زجر میکشید. بنده ی خدا راحت شد. 😔
● خدا رحمتش کنه
○ خدا مادر شمارم بیامرزه...
بعد پرسید
○ مادر شما هم مریض بودن؟
● نه.مجروح بود....
○ مجروح جنگی؟؟ شیمیایی بود؟؟😳
● نه ... یه عده اراذل و اوباش ریختن سرش و تا میخورد زدنش.
○ جدأ؟😳😳شمام هیچکاری نکردی؟
● ما نبودیم وگرنه میدونستم چیکار کنیم.....
○ خدا لعنتشون کنه... یعنی اینقد ضربات شدید بوده؟؟؟ 😳
● آره... مادرم #سه_ماه بستری شد و بعد از دنیا رفت.... 😭
○ حاجی ببخشیدا...عجب بیناموسایی بودن! من خودم هر غلطی میکنم؛ گاهیم عرق میخورم ولی پای #ناموس که وسط باشه نمیتونم آروم بشینم ....😡
😢 بغضم گرفت ...تو دلم گفتم کاش چندتا جوون عرقخور مثل تو بودن اون روز.....
نمیذاشتن به #ناموس_علی جسارت بشه......😭
سکوتمو که دید گفت ظاهرأ ناراحتت کردم....😕
● نه خواهش میکنم ... واقعا داغ مادر بده! مخصوصا اگه #جوون باشه...
○ آخ آخ... جوون بودن؟؟
● آره #فقط_هجده_سالش_بود...💔
○ گرفتی ما رو حاجی؟؟؟؟؟
شما خودت بیشتر از هیجده سالته😒
حرفش رو قطع کردم و گفتم: مادر شما هم هست... این هجده ساله #مـــادر همهی ما شیعه ها #حضرت_زهراست.....🥀
یه مکثی کرد و با تعجب نگام کرد و بعد دوباره خیره شد به جاده....😶
○ آها ببخشید تازه متوجه شدم..... راست میگی... هیچوقت اینجوری به قضیه نگاه نکرده بودم...😔
■ لحظاتی به سکوت گذشت
○ یه سیدی مداحی هم دارم؛ البته برا محرمه....
و بعد یه نگاه سوالی بهم انداخت؛
جواب ندادم...
خودش داشبورد رو باز کرد و یه سی دی گذاشت تو ضبط.
چند ثانیه بعد یه نوای آشنا بلند شد.
#یاحسین_غریب_مادر🎶
من بودم و راننده و صدای مداحی و نگاه خیسم به اطراف.... 😭😭
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
•══┄•⬛️⬛️⬛️•┄══•
@shahid_dehghan
•══┄•⬛️⬛️⬛️•┄══•
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
•┄❁#قرارهرشبما❁┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و
ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر شهید
#محمدرضا_دهقان♥️
•┄═━❝🏴❞━═┄•
@shahid_dehghan
•┄═━❝🏴❞━═┄•