eitaa logo
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
7.6هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
69 فایل
﷽ [ مـن شنیـدم سـر عشـاق به زانـوے شمـاست و از آن روز سـرم میـل بریـدن دارد ] • ↫زیر نظر خانواده‌‌ محترم‌ شهید "تنھا کانال‌ رسمی‌ شهید در پیامرسان‌ ایتا" 📞| روابط عمومی مجموعه شهید دهقان: 🆔| @Ghoqnooos_7494
مشاهده در ایتا
دانلود
•┄═•بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم•═┄‌• ذڪر روز دوشنبـه:‌ یـا قاضِیَ الْحاجات🍂🍃 ای برآورده ڪننده ی حاجت‌ها. تعداد: ١٠٠ مرتبه #صبحتون_شهدایی 🍂•┄═•═┄•🍃 @shahid_dehghan 🍃•┄═•═┄•🍂
•═┄•※💚 #قرآن‌روزانہ 💚※•┄═• •ســـورة: شعراء •صفحہ : ۳۷۰ •جــــزء: ۱۹ 💚•ڪانال‌شهـیدمحمدرضـادهقـان•💚 •══┄•💚•┄══• @shahid_dehghan •══┄•💚•┄══•
...💌 🍃📝بادمـــــ😅ـــجان کبابی موقعی که داشت می‌رفت، پدرش یک اسکناس صد دلاری داد. خیلی ذوق کرد😊😊😊 آن را بوسید و در جیبش گذاشت. وقتی در سوریه بود آن را خرج نکرد. تا این که در بازار حلب یک گونی بادمجان خرید😳😳😳 آنها را بین همرزمانش تقسیم کرد تا هرکس هرچه دلش خواست با آن غذایی درست کند، خودش بادمجان کبابی درست کرد. این کارش تعجب‌برانگیز بود، چون به شدت از بادمجان متنفر😒😒😒 بود و به هیچ عنوان به غذایی که در آن بادمجان بود لب نمی‌زد. 🌸خـــاطـــرات ابـــووصـــال ╔══•🍃 @shahid_dehghan ╚══•🍃
💠 هر ملتی که هنر شهادت را یاد گرفت، برای همیشه سربلند است. 📸شهدای تازه تفحص شده در ضریح شهدای گمنام 🍃💜| @shahid_dehghan
عـیـد مَـنـ بـه لبخنـدِ لبٺ ڪوڪـ شُــده اسـت... 🌸 💜 🕊※•﴾ @shahid_dehghan ﴿•※🕊
دستم نمیـرسد ڪه بچینم تو را ولی... بالا بلندِ من... تو ڪمی قد خمیده کن... 🌷شهید سید مصطفی موسوی 🌷شهید محمدرضا دهقان امیری @shahid_dehghan
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
دستم نمیـرسد ڪه بچینم تو را ولی... بالا بلندِ من... تو ڪمی قد خمیده کن... 🌷شهید سید مصطفی موسوی 🌷شه
💠هو البصیر💠 بعدِ رفتنت مُدام زمزمه ای دَرِ گوشم می پیچه... [رفتـن و ما مـوندیم...] یادته؟! اون شب حالِ خوشـی نداشتم سعی میڪردم جلوت به روی خودم نیارم اما نشد... برات مداحـی مهدی سلحشور رو فرسـتادم گفتی به به! حاج مهدی سلحشور.خیلی قشـنگه! باهم میخوندیم: ●رفـتن و ما مـوندیم● ●عمـریه جامـوندیم● ●ڪی میره از یادم ڪوچِ قافله ها● ●خدا این روسـیاهو● ●به رفیقـاش برسون...● اما غافل از اینکه... هیچی بگذریم... 🔺نقل از دوست 🔸رفتی و از رفتنت خاطر پریشانم هنوز شعله ای می سوزد از هجر تو برجانم هنوز🔸 @shahid_dehghan
•┄❁❁┄• فرستـادن پنج بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در «عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر ‌شهید ♥️ •┄═━❝🏴❞━═┄• @shahid_dehghan •┄═━❝🏴❞━═┄•
آتـش هجـرِ تـو با اشڪ روان بنشانیم... سوزِ #دل را بہ جز این مایه ی تسڪینـی نیست ... #شبتون_شهدایی🌙 #التماس_دعای_شهادت♥️ ✨| @shahid_dehghan |✨
•┄═•بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم•═┄‌• ذڪر روز سہ‌شنبــه:‌ یـا اَرْحَمَ الراحِمیـن🍂🍃 ای رحم ڪننده ی رحم ڪنندگـان. تعداد: ١٠٠ مرتبه #صبحتون_شهدایی 🍂•┄═•═┄•🍃 @shahid_dehghan 🍃•┄═•═┄•🍂
•═┄•※💚 #قرآن‌روزانہ 💚※•┄═• •ســـورة: شعراء •صفحہ : ۳۷۱ •جــــزء: ۱۹ 💚•ڪانال‌شهـیدمحمدرضـادهقـان•💚 •══┄•💚•┄══• @shahid_dehghan •══┄•💚•┄══•
ڪاش تقدیر شهـادت بہ سرانجام شود... و ڪسےهست کہ میلش شده گمنام شود عشق یعنے حرم بےبے و من مےدانم! باید این سربرود تا دلم آرام شود... #صلوات 💠 @shahid_dehghan 💠
💌| لطفا جهت تبادلات به آیدی زیر مراجعه کنید: 👉🏻 @vesali_22 🆔 @shahid_dehghan
💠اخلاص💠 🌹روایت خواهر شهید محمدرضا دهقان🌹 محمد یک صفت خیلی بارز داشت و آن این بود که خیلی کار می کرد. یعنی واقعا کارهایش را طوری انجام می داد که غیر آن کسی که باید، هیچکس دیگری نمی دید. 🔹وقتی می خواست دستگیری کند و کمک کند، یک جوری انجام می داد که من که خواهرش بودم هم بعدها متوجه می شدم .🔹 چند ماهی یک جایی کار می کرد، اما با گذشت سه ماه هنوز حقوقی نگرفته بود. به محمد گفتیم برو حقوقت را بگیر، در جواب گفت: " نه، صاحب کارم زن و بچه دار است، اگر داشت می داد، لابد مشکلی دارد که نتوانسته بدهد." آخر هم نرفت بگیرد با اینکه برای موتورش خودش دنبال تهیه پول بود. تا اینکه بعد از مراسم تدفین صاحب کارش آمد و تسویه کرد. 🌹 🌹 @shahid_dehghan
•┄❁❁┄• فرستـادن پنج بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در «عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر ‌شهید ♥️ •┄═━❝🏴❞━═┄• @shahid_dehghan •┄═━❝🏴❞━═┄•
یک عمر ، براى یافتن " #بهار" غنچه ها را بوییدم... غافل از آنکه ، #بهار همان لبخند #تو بود... #شبتون_شهدایی🌙 #التماس_دعای_شهادت♥️ ✨| @shahid_dehghan |✨
•┄═•بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم•═┄‌• ذڪر روز چهارشنبــه:‌ یـا حَیُّ یا قَیـوم🍂🍃 ای زنـده و پـاینده تعداد: ١٠٠ مرتبه #صبحتون_شهدایی 🍂•┄═•═┄•🍃 @shahid_dehghan 🍃•┄═•═┄•🍂
•═┄•※💚 #قرآن‌روزانہ 💚※•┄═• •ســـورة: شعراء •صفحہ : ۳۷۲ •جــــزء: ۱۹ 💚•ڪانال‌شهـیدمحمدرضـادهقـان•💚 •══┄•💚•┄══• @shahid_dehghan •══┄•💚•┄══•
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
| @shahid_dehghan
💠هو الشهید💠 📝 سه روایت از "تسبیح" 🔸راوی اول: اکثرا دوست داشت تسبیح دستش باشد و از بازی کردن با آن لذت می برد... معمولا هم تسبیح های خوب را از دیگران می گرفت😂، فقط سه بار از کلکسیون اتاق من تسبیح برداشت.😅 برای آخرین تولدش هم به محمدرضا تسبیح هدیه دادم... معمولا سوئیچ موتورش را به تسبیح وصل می کرد؛ سوئیچ که روی موتور بود، تسبیح هم دور دستش... می گفت: "به خاطر اینکه وقتی پلیس سوئیچ رو در میاره نتونه ببردش"😅 🔹راوی دوم: شبی که محمدرضا و مسعود و احمد و سید مصطفی شهید شدند، وقتی رفتیم بالا سر محمدرضا...😭 بعد از اینکه پیکرهای مطهرشان را به ماشین منتقل کردیم؛ قرار شد برگردیم عقب و یک جابجایی انجام بدهیم که کنسل شد. یکی از بچه ها سوئیچ موتورش را از روی زمین برداشت، می خواستیم ببینیم موتورش کدام است. همه گیج بودیم، متوجه نمی شدیم چی به چی است😔 با اینکه سوئیچ به موتور نمی خورد اما می دانستیم این سوئیچ موتور تریل محمدرضاست؛ چون یک تسبیح سبز رنگ به آن آویزان بود... یکی از بچه ها سوئیچ و تسبیح آویزان به آن را برد بالا؛ شب بود ولی دیدیم...😢 🔸راوی سوم: فردای آن اتفاق به مقرمان برگشتیم. یکی از دوستانی که رفته بود بیمارستان برای کارهای خودش، تعریف می کرد: به بیمارستان که رسیدم و متوجه شدند از رزمنده های یگان فاتحین هستم، اطلاع دادند که دو نفر از بچه هایمان شهید شدند و برای شناسایی به محلی بروم که پیکر آن دو شهید بزرگوار بود. مسعود عسکری و احمد اعطایی را شناسایی کردم... چون دو ساعت قبل از عملیات آنها یک عملیات دیگری هم داشتیم، در جریان نبودم؛ گفتم: "کی این اتفاق افتاده؟..." حالم بدتر شده بود و داشتم برمی گشتم که مجددا گفتند: "صبر کن دو شهید دیگر هم هست..." خیلی منقلب شدم، گفتم: "مگه چه خبر شده؟! چهار شهید؟!!" وقتی برای شناسایی رفتم، یک سوئیچ نشانم دادند که به یک تسبیح سبز رنگ آویزان بود؛ همان جا گفتم: "این محمدرضا دهقان امیریه😭" آخر هم عامل شناسایی اش شد همان سوئیچ همراه با تسبیحش... 🔺نقل از دوستان و همرزمان شهید محمدرضا دهقان امیری 📿| @shahid_dehghan
لحظه لحظه جای شهیدان💫 خالی است ! حِیف جامانده از آن قافِله‌ی یٰار شدیم ... #شهدای_اربعه💔 🆔 @shahid_dehghan
🍃💌| #نیابتی منطقه عملیاتی طلاییه به نیابت #شهید_محمدرضا_دهقان ✨| ارسالے از #کاربر 🍃| @shahid_dehghan