《بسم الرب الشهداء والصدیقین》
#برشی_از_کتاب📚
#یک_روز_بعد_از_حیرانی💔
#سر_سربلند
بابا علی مقداد را در آغوش گرفت. شاید مقداد عطر تو را همراه خودش داشت . چه بزرگ و بزرگوار است این مرد. چقدر مهربان و دل رحم. مقداد که همه ماجرا را برایش تعریف کرد قرص و محکم گفته بود:((اصلا شرمنده نباش.))
انگار که روی آتش شرم مقداد آب خنک ریخته باشند. حال پدر را که دید آرام تر شد .چقدر سخت است پدر بودن. باید کوه صبر باشی و رنج همه خانواده را به دوش بکشی.
🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼
خرید اینترنتی
Manvaketab.ir
📞مرکز پخش
02537840844
📲پیامکی
3000141441
🏭مراجعه به کتابفروشیهای سراسر کشور
🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽
#یک_روز_بعد_از_حیرانی
#فاطمه_سلیمانی_ازندریانی
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری #شهید_دهقان_امیری #مدافع_حرم #سالگرد_شهادت #دهه_هفتادی
#پیشنهاد_مطالعه
#نشرشهیدکاظمی
#من_و_کتاب
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتاب #کتاب_خوب #کتاب_باز
•┄═•💐•═┄•
@shahid_dehghan
•┄═•💐•═┄•
《بسم الرب الشهداء والصدیقین》
#برشی_از_کتاب📚
#یک_روز_بعد_از_حیرانی💔
#تویی_که_تکثیر_شدی
رابطه ات با مهدیه بهتر بود یا با محسن؟ برای مهدیه برادر کوچک بودی و برای محسن برادر بزرگتر . همان قدر که هوای مهدیه را داشتی هوای محسن را هم داشتی ؟ یا زور می گفتی؟
من که از همه چیز با خبرم. می دانم همراه محسن که بودی شیطنتتان ضرب در دو نمی شد . به توان می رسید
آن روز هایی که قرار بود با موتور دنبالش بروی معمولا تاخیر می کردی .محسن هم خسته و گرسنه به خیال این که فراموشش کرده ای پا توی خیابان می گذاشت اما تو بی هوا
با سرعت زیاد جلوی پایش ترمز می کردی و حسابی می ترساندی اش.
اما به قول محسن با خنده هایت جایی برای دلخوری و ناراحتی باقی نمی گذاشتی. طفلک به این مردم آزاری هایت عادت نمی کرد. هر روز بساط همین بود . هر روز هم اجازه نمی دادی .کلا این شگردت بود در مواجهه با همه آدم ها .
اصلا مگر می شد از تو دلخور شد؟ آدم هایی مثل تو اگر نباشند ،دنیا هم رنگ می بازد. همه چیز سیاه و سفید می شود.
تو اذیت می کردی اما محسن به دل نمی گرفت . نه که محسن معمولا کسی از تو چیزی به دل نمی گرفت . حالا هم برای همه شان فقط یک آه مانده و یک جای خالی...
🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼
خرید اینترنتی
Manvaketab.ir
📞مرکز پخش
02537840844
📲پیامکی
3000141441
🏭مراجعه به کتابفروشیهای سراسر کشور
🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽
#یک_روز_بعد_از_حیرانی
#فاطمه_سلیمانی_ازندریانی
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری #شهید_دهقان #مدافع_حرم #سالگرد_شهادت #دهه_هفتادی
#پیشنهاد_مطالعه
#نشرشهیدکاظمی
#من_و_کتاب
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتاب #کتاب_خوب #کتاب_باز
🍃💐 | @shahid_dehghan
《بسم الرب الشهداء والصدیقین》
#برشی_از_کتاب📚
#یک_روز_بعد_از_حیرانی💔
#قلب_مطمئن
پدر قرار بود خبر شهادت تو را بدهد ، اما مامان فاطمه خودش از قبل خبر داشت . خودش برای بابا علی آب قند درست کرد و کنارش ایستاد و پرسید : ((واقعا محمدرضا شهید شده؟)) انگار همه غصه های عالم را توی دلش جمع کرده بودند وقتی که گفت :((آره))
مامان فاطمه حتی قبل تر از خواب برادرش میدانست که تو بر نمی گردی . به دلش افتاده بود .
مثلا همان موقعی که مهدیه برای تو و مقداد کاموا خریده بود سعی می کرد مهدیه را برای نیامدن تو آماده کند. هم مهدیه را هم اعضای خانواده را .
مهدیه چند کلاف کاموا مقابل مامان فاطمه گذاشته و گفته بود:(( این ها برای محمدرضاست )) کاموا خریده بود تا مادر برای تو و همسرش شال ببافد. برای روز های سرد دور از خانه.
مادر گفته بود:((برای چی برای محمدرضا خریدی؟))
_یعنی چی؟ داداشمه . زود باش مامان .
زود بباف داره میاد.
اما مادر به جای شال محمدرضا شال مقداد را می بافت.
اما مهدیه شال نیمه کاره را از دستش گرفت و گفته بود: (( مامان ،محمدرضا دو سه روز دیگه میاد. این رو بذار کنار شال محمدرضا رو بباف.....))
🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼
خرید اینترنتی
Manvaketab.ir
📞مرکز پخش
02537840844
📲پیامکی
3000141441
🏭مراجعه به کتابفروشیهای سراسر کشور
🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽
#یک_روز_بعد_از_حیرانی
#فاطمه_سلیمانی_ازندریانی
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری #شهید_دهقان #مدافع_حرم #سالگرد_شهادت #دهه_هفتادی
#پیشنهاد_مطالعه
#نشرشهیدکاظمی
#من_و_کتاب
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتاب #کتاب_خوب #کتاب_باز
🌸با لینک فوروارد شود...🌸
📚|• @shahid_dehghan
《بسم الرب الشهداء والصدیقین》
#برشی_از_کتاب📚
#یک_روز_بعد_از_حیرانی💔
#سری_که_نداشتی😭
مرثیه خوانی مهدیه اشک های رفیقت را هم در آورد. آن قدر بلند گریه می کرد که صدای گریه های مهدیه به گوش نمیرسید:((خانم دهقان، نبودید ببینید تیر اندازیش درجه یک بود. نه اینکه بشینه و نشونه بگیره . در حال حرکت هم تیراندازی می کرد. میخواستن بهش قناسه بِدن ،تکتیر انداز بشه.))
تو توی یک اتاق دیگر آرام گرفته بودی. باز هم به جز تو کسی دیگری را نمی دید. با تو راحت درد و دل می کرد:((محمد، الان باید بیایی و دستم رو بگیری . الان باید من و مامان رو آروم کنی.))
می خواست بغلت کند. نمی دانست کجای بدنت زخمی شده. مسئول معراج گفت؛ بهش دست نزن. به سینه و دست و شکمش دست نزن.))
_پس چطوری داداشم رو بغل کنم؟
_بغل نکن. فقط ببوسش، آرام هم ببوس، اذیتش نکن.
مهدیه ناباورانه به صورتت نگاه میکرد و می گفت: ((محمد! مگه با خودت چیکار کردی؟ چرا اصلا نمیشه بهت دست زد؟))
پرچم را که برداشتند صورتت معلوم شد.صورت بی سرت .
مادرت گفته بود: ((محمد پس چی شد با سر اومدی؟مگه نگفتی سرت نمی آد؟))
نمی دانست فقط صورت داری. یک صورت بی سر. صورتت هم زخمی بود.
فقط یک گوشه از پیشانی ات سالم بود. آرام پیشانی ات را بوسید.
پدر گفته بود :((محکم نبوسیدش. دردش میآد.))
آرزوی یک بغل و بوسه درست و حسابی به دلشان ماند
🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼
خرید اینترنتی
Manvaketab.ir
📞مرکز پخش
02537840844
📲پیامکی
3000141441
🏭مراجعه به کتابفروشیهای سراسر کشور
🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽
#یک_روز_بعد_از_حیرانی
#فاطمه_سلیمانی_ازندریانی
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری #شهید_دهقان #مدافع_حرم #سالگرد_شهادت #دهه_هفتادی
#پیشنهاد_مطالعه
#نشرشهیدکاظمی
#من_و_کتاب
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتاب #کتاب_خوب #کتاب_باز
🌸با لینک فوروارد شود...🌸
📚|• @shahid_dehghan
《بسم الرب الشهداء والصدیقین》
#برشی_از_کتاب📚
#یک_روز_بعد_از_حیرانی💔
#سری_که_نداشتی😭
مرثیه خوانی مهدیه اشک های رفیقت را هم در آورد. آن قدر بلند گریه می کرد که صدای گریه های مهدیه به گوش نمیرسید:((خانم دهقان، نبودید ببینید تیر اندازیش درجه یک بود. نه اینکه بشینه و نشونه بگیره . در حال حرکت هم تیراندازی می کرد. میخواستن بهش قناسه بِدن ،تکتیر انداز بشه.))
تو توی یک اتاق دیگر آرام گرفته بودی. باز هم به جز تو کسی دیگری را نمی دید. با تو راحت درد و دل می کرد:((محمد، الان باید بیایی و دستم رو بگیری . الان باید من و مامان رو آروم کنی.))
می خواست بغلت کند. نمی دانست کجای بدنت زخمی شده. مسئول معراج گفت؛ بهش دست نزن. به سینه و دست و شکمش دست نزن.))
_پس چطوری داداشم رو بغل کنم؟
_بغل نکن. فقط ببوسش، آرام هم ببوس، اذیتش نکن.
مهدیه ناباورانه به صورتت نگاه میکرد و می گفت: ((محمد! مگه با خودت چیکار کردی؟ چرا اصلا نمیشه بهت دست زد؟))
پرچم را که برداشتند صورتت معلوم شد.صورت بی سرت .
مادرت گفته بود: ((محمد پس چی شد با سر اومدی؟مگه نگفتی سرت نمی آد؟))
نمی دانست فقط صورت داری. یک صورت بی سر. صورتت هم زخمی بود.
فقط یک گوشه از پیشانی ات سالم بود. آرام پیشانی ات را بوسید.
پدر گفته بود :((محکم نبوسیدش. دردش میآد.))
آرزوی یک بغل و بوسه درست و حسابی به دلشان ماند
🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼
خرید اینترنتی
Manvaketab.ir
📞مرکز پخش
02537840844
📲پیامکی
3000141441
🏭مراجعه به کتابفروشیهای سراسر کشور
🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽
#یک_روز_بعد_از_حیرانی
#فاطمه_سلیمانی_ازندریانی
🌸با لینک فوروارد شود...🌸
📚|• @shahid_dehghan
《بسم الرب الشهداء والصدیقین》
#برشی_از_کتاب📚
#یک_روز_بعد_از_حیرانی💔
#نذر_چشمانت
روزهایی که برای تهیه مایحتاج به شهر حلب می رفتید مدام سرت را پایین می انداختی.
نمیخواستی چشمت به دختر های بی حجاب سوری بیفتد.آنها هم که اکثرا بی حجاب بودند. هر چقدر هم آقا تقی شوخی کرده و گفته بود:((بابا کله رو بیار بالا.اینا همشون این جوری ان.))
تو باز همسرت را بالا نمی گرفتی . یک بار هم داخل یک مغازه رفتی برای خرید وسایل نظامی
اما به چشم بر هم زدنی برگشته و گفته بودی:(( اینجا چیزی که به درد ما بخوره نداره.)) اما حرفت باور کردنی نبود.
مگر می شد هیچ وسیله به درد بخوری نداشته باشد.
تو به خاطر دختری که داخل مغازه بود برگشته بودی.
حتما باز هم نمیخواستی چشمت آلوده شود! دلیلش را قبلا به مادر گفته بودی .
تهران، حلب یا دمشق برایت فرقی نداشت، چشمانت نذر کس دیگری بود.
ما گاهی به عجّل فرجهم های صلوات هایمان بی باوریم! نمیخواهی تعریف کنی ؟
بالاخره با آن چشمان با حیا چه کسی را دیدی؟
شاید چون در غربت و دور از مادر زمین خوردی ،
مادر سادات سرت را بر زانو گرفت.
سری که نداشتی....😭😭😭
🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼
خرید اینترنتی
Manvaketab.ir
📞مرکز پخش
02537840844
📲پیامکی
3000141441
🏭مراجعه به کتابفروشیهای سراسر کشور
🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽
#یک_روز_بعد_از_حیرانی
#فاطمه_سلیمانی_ازندریانی
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری #شهید_دهقان #مدافع_حرم #سالگرد_شهادت #دهه_هفتادی
#پیشنهاد_مطالعه
#نشرشهیدکاظمی
#من_و_کتاب
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتاب #کتاب_خوب #کتاب_باز
🌸با لینک فوروارد شود...🌸
📚|• @shahid_dehghan
《بسم الرب الشهداء والصدیقین》
#برشی_از_کتاب📚
#یک_روز_بعد_از_حیرانی💔
#روزیِغروبِمبارک
آرزوی شهادت داشتی یا اینکه خودت از شهادتت خبر داشتی ؟
یک زمانی از شهادت حرف میزدی که حتی خیال سوریه رفتن به سرت نیفتاده بود.
اصلا خبر نداشتی که میشود به سوریه هم اعزام شد.
آرزویت را خیلی جدی گرفته بودی و به مهدیه هم میگفتی فیلم هایت را بعد از شهادتت پخش کند.
همان فیلم های مزار شهدا را . چقدر با مهدیه سر مزار شهدا میرفتید.عاشق اینبودی که گلهارا روی مزارها پخش کنی و با گل های پرپر قلب درست کنی.قلبیا چیزهای دیگر.سرحوصله مینشستی و قبرها را با سلیقه تزئین میکردی. مهدیه هم دوربین به دست از تو فیلم میگرفت . یک بار که داشتی مزار شهید جهان آرا را با گل های پرپر تزئین میکردی و مهدیه فیلم می گرفت ، گفته بودی،:((داری عکس میگیری یا فیلم؟))
_فیلم میگیرم.
_این فیلمها و عکسهارو بعد از شهادتم پخشکنید.
مهدیه و محسن خندیدند.((بعدِچی؟))
خیال کردند تو داری شوخی می کنی .
اما تو جدی بودی.
🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼
خرید اینترنتی
Manvaketab.ir
📞مرکز پخش
02537840844
📲پیامکی
3000141441
🏭مراجعه به کتابفروشیهای سراسر کشور
🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽 #یک_روز_بعد_از_حیرانی
#فاطمه_سلیمانی_ازندریانی
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری #شهید_دهقان #مدافع_حرم #سالگرد_شهادت #دهه_هفتادی
#پیشنهاد_مطالعه
#نشرشهیدکاظمی
#من_و_کتاب
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتاب #کتاب_خوب #کتاب_باز
🌸|@shahid_dehghan
《بسم الرب الشهداء والصدیقین》
#برشی_از_کتاب📚
#یک_روز_بعد_از_حیرانی💔
#قصهتکراریِنبودنت
میگویند خاکسرد است و بعداز خاکسپاری جسم بی جان، آبی روی آتش دل داغدار میریزند. اما قبل آن هرچه هست تلاطماست و اضطراب.
تو در معراج بودی و خانوادهات میسوختند.
از نوک انگشت تا فرق سر درد میکشید. اما باید با همان حالشان محکم میایستادند.
باید از مهمانان تو پذیرایی میکردند. باخوندل و اشکچشم.
حال همگی بد بود و حال مادر حتما بدتر.
اما باز هم حواسش به بچه هایش بود.
مادر است دیگر. تابدردورنجبچههایشراندارد.
🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼
خرید اینترنتی
Manvaketab.ir
📞مرکز پخش
02537840844
📲پیامکی
3000141441
🏭مراجعه به کتابفروشیهای سراسر کشور
🌸| @shahid_dehghan
《بسم الرب الشهداء والصدیقین》
#برشی_از_کتاب📚
#یک_روز_بعد_از_حیرانی💔
#مادر_عون_و_محمد
مامان فاطمه با همان میوه ها از برادرشپذیرایی می کند.
چه خوب موقعی به داد خواهرش رسیده بود .
همانموقعی که دلش پر از غصه بود و همدمی میخواست برای شنیدن درد و دلش. از غصه هایش گفته و برادر فقط شنیده و لبخند زده .
حتما از همان لبخندهای دل قرص کن . از همان ها که میشود به اعتبارش پشتِ پا زد به همه غم و غصه های دنیا
🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼
خرید اینترنتی
Manvaketab.ir
📞مرکز پخش
02537840844
📲پیامکی
3000141441
🏭مراجعه به کتابفروشیهای سراسر کشور
🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽 #یک_روز_بعد_از_حیرانی
#فاطمه_سلیمانی_ازندریانی
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری #شهید_دهقان #مدافع_حرم #سالگرد_شهادت #دهه_هفتادی
#پیشنهاد_مطالعه
#نشرشهیدکاظمی
#من_و_کتاب
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتاب #کتاب_خوب #کتاب_باز
#با_لینک_فوروارد_شود...🌸
|@shahid_dehghan|
《بسم الرب الشهداء والصدیقین》
#برشی_از_کتاب📚
#یک_روز_بعد_از_حیرانی💔
#دلِبیدلبستگی
جانت را هم به همان راحتی بخشیدی که اموالت را می بخشیدی. کافی بود کسی از لباس یا کفشت تعریف کند. کسی که ازکفش یا لباست تعریف کرده بود به چشم برهم زدنی صاحب آن لباس یا کفش میشد. داشته های خودت کم بودند و به داشته های خانواده هم رحم نمیکردی. به یادگاری های پدرت از زمان جنگ . مخفیانه و دور از چشمش آنها را برمیداشتی و گاهی میبخشیدی شان.
مامان فاطمه تذکر میداد که این ها همه یادگاری های زمان جنگ هستند و پدرت آنهارا دوست دارد،
اما تو گوشت بدهکار نبود تا اینکه یک روز همه را وسط گذاشته و گفته بودی:((اینا خوشگلن. من می خوامشون.))
پدر همه را به تو بخشیده بود. اما از میان همه آنها یک انگشتر را نشانت داده و گفته بود:((این یه دونه مال دوست شهیدم، جواد جمشیدیه. استفاده کن اما تو رو خدا این رو به کسی نده.))
🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼
خرید اینترنتی
Manvaketab.ir
📞مرکز پخش
02537840844
📲پیامکی
3000141441
🏭مراجعه به کتابفروشیهای سراسر کشور
🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽 #یک_روز_بعد_از_حیرانی
#فاطمه_سلیمانی_ازندریانی
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری #شهید_دهقان #مدافع_حرم #سالگرد_شهادت #دهه_هفتادی
#پیشنهاد_مطالعه
#نشرشهیدکاظمی
#من_و_کتاب
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتاب #کتاب_خوب #کتاب_باز
#با_لینک_فوروارد_شود...🌸
|@shahid_dehghan|
🍃بسم رب الشهدا و الصدیقین 🍃
#برشی_از_کتاب📚
#یک_روز_بعد_از_حیرانی 💔
بعد از نیمههای شب بود که خواب دیدم که خانه ما خیلی روشن است و حتی یک نقطه تاریکی وجود ندارد و من دنبال منبع نور✨ میگردم که این منبع نور اصلا کجاست؟
بعد از پنجره آشپزخانه بیرون را نگاه کردم و دیدم دسته دسته شهدایی که من میشناسم با حالت نظامی و سربلند و چفیه در حال وارد شدن به خانه هستند و من هم در شلوغی این همه آدم دنبال منبع نور میگشتم.🍃
بعد برگشتم و دیدم که نور از عکسهایدو تا اخویهایم که روی دیوار بود از قاب عکس اینها منتشر میشود و دیدم برادرم ایستاده و یک دشداشه بلند حریر تنش است و با یک خوشحالی و شعف فراوان و چهرهای نورانی من را با اسم کوچک صدا زد و گفت:
«اصلا نگران نباش! محمدرضا پیش من است»
و دو، سه بار این جمله را تکرار کرد.
من آن شب از ساعت دو با این خواب بیدار شدم و تا صبح در خانه راه میرفتم و اشک میریختم و دعا میخواندم. تا ساعت 8 صبح که دیگر نتوانستم تحمل کنم.
#نقل_از_مادر_بزرگوارشهید🍃
#شهیدمحمدرضادهقانامیرے🌷
|@shahid_dehghan
《بسم الرب الشهداء والصدیقین》
#برشی_از_کتاب📚
#یک_روز_بعد_از_حیرانی💔
#مادرعونومحمد
به اندازه یک موزه یا یک نمایشگاه از تو یادگار مانده . همه را مرتب و با سلیقه توی ویترین چیده اند.
ویترینی که همه ظرف های کریستال و لوازم تزئینی شان را توی آن می چینند، حالا شده نمایشگاه یادگاری های تو. درش را هم چند قفله کرده اند و کلیدش هم در دسترس نیست .چون اگر درش باز باشد بعید نیست هرکسی تکه ای به یادگار بردارد وچیزی برای خانواده ات باقی نماند
🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼
خرید اینترنتی
Manvaketab.ir
📞مرکز پخش
02537840844
📲پیامکی
3000141441
🏭مراجعه به کتابفروشیهای سراسر کشور
🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽 #یک_روز_بعد_از_حیرانی
#فاطمه_سلیمانی_ازندریانی
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری #شهید_دهقان #مدافع_حرم #سالگرد_شهادت #دهه_هفتادی
#پیشنهاد_مطالعه
#نشرشهیدکاظمی
#من_و_کتاب
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتاب #کتاب_خوب #کتاب_باز
🌹|@shahid_dehghan
《بسم الرب الشهداء والصدیقین》
#برشی_از_کتاب📚
#یک_روز_بعد_از_حیرانی💔
#روز_های_قبل_از_نبودنت
_دلم خوشه این اواخر همش باهم بودیم .
این را شهاب میگوید .انگار روز های آخر بیشتر از همه روزها توی ذهنش ثبت شده اند. پر رنگِ پر رنگ.
نمی دانم چند وقت قبل از رفتنت بوده که با همان تیشرت سبز معروفت و شلوار شش جیب و پوتین رفته بودی دانشگاه دیدن شهاب . قبلش پیام داده بودی :((کجایی )) و بعد که گفته بود :((دانشگاه.)) سریع خودت را رسانده بودی.
حتما لباس هایت برازنده ات بودند که چشم شهاب را گرفته و گفته بود : (( محمد شهید شدی پوتین و شلوارت برای من.)) مدام می گویم سری که نداشتی و حالا باید بگویم پوتینی که نماند. لباسی که سوخت....
تو می دانستی آن دیدار ها دیدار های آخر است که گفته بودی :((گوشیت رو بیار چند تا عکس سلفی بندازیم.))
🌸|° @shahid_dehghan
《بسم الرب الشهداء والصدیقین》
#برشی_از_کتاب
#یک_روز_بعد_از_حیرانی
#دل_بی_دلبستگی
تو آرزوی شهادت داشتی . به مادر هم همین را گفته بودی . همان آخرین باری که با خانه تماس گرفتی .
سه شنبه آخرین تماست بود و هیچ کس گمان نمی کرد این آخرین تماس است...
همان سه شنبه آخر هم مثل همه ی تماس ها می خندیدی و شوخی می کردی. اما وقتی اصرار کرده بودی: ((دعا کن من شهید بشم.)) کاملا جدی بودی . مادر نگفت که دعا نمی کند . حتی نگفت دعا می کند. فقط گفته بود:(( محمدرضا، نیتت رو خالص کن.))
شکندارم که راست می گفتی :((به خدا نیتم خالص شده . به والله قسم دیگه یه ذره ناخالصی تو وجودم نیست .))
یعنی خودش هم به حرف خودش باور داشت آن لحظه که گفته بود : (( مطمئن باش این دفعه شهید می شی ))
همین جمله کافی بود تا صدای قهقه ات از پشت تلفن بلند شود.خوشحال شدی اما راضی نشدی . گفته بودی : ((یک چیز دیگه بگم؟)) _دیگه خودت رو اینقدر لوس نکن .
_یکچیز دیگه هم میخوام.
_بگو.
_ دعا کن اگر شهید شدم،بدنم سر نداشته باشه.....
|• @shahid_dehghan
《بسم الرب الشهداء والصدیقین》
#برشی_از_کتاب📚
#یک_روز_بعد_از_حیرانی💔
مهدیه میگفت در برابر اشتباه، بی تفاوت نبودی.
ما خیلی وقت ها به خاطر چندتا باور اشتباه،سرمان را زیر برف میکنیم، مثلا می گوییم:((هرکی رو تو گور خودش می خوابونن، یا موسی به دین خود،عیسی به دین خود.))
مهدیه هنوز هم موقع تعریف کردنش به وجد می آید. همان موقع که به آب و آتش میزدی تا جواب همانخطیبمشهور دربارهی حضرت آقا را بدهی .
یادت هست چقدر با پسرش بحث کردی؟
حتی دوره ولایت فقیه را گذرانده بودی
و تعدادی هم کتاب خواندی تا هرجا نیاز بود،
با تسلط صحبت کنی.
🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼
خرید اینترنتی
Manvaketab.ir
📞مرکز پخش
02537840844
📲پیامکی
3000141441
🏭مراجعه به کتابفروشیهای سراسر کشور
🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽 #یک_روز_بعد_از_حیرانی
#فاطمه_سلیمانی_ازندریانی
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری #شهید_دهقان #مدافع_حرم #سالگرد_شهادت #دهه_هفتادی
#پیشنهاد_مطالعه
#نشرشهیدکاظمی
#من_و_کتاب
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتاب #کتاب_خوب #کتاب_باز
@shahid_dehghan
《بسم الرب الشهداء والصدیقین》
#برشی_از_کتاب📚
#یک_روز_بعد_از_حیرانی💔
#قصهتکرارینبودنت
قصه نبودنت هرشب تکرار میشد
و این قصه سر دراز داشت .
هنوز رفنت را باور نکرده بودند.
از ساعت چهارِصبح به بعد منتظر تو می شدند.
مهدیه میرفت توی اتاقت و با دست زمین را نوارش میکرد،
همان تکه از زمین که محل خوابت بود و میگفت:
((محمد، بلند شو ، نمازه.))
بعد همان جا می نشست که تو مینشستی
و میخوابیدی و نماز میخواندی.
آوار میشد روی زمین و صدایت میکرد،
اما تو جواب نمیدادی.
جوابیجزسکوتوزمزمه و ناله ی اهل خانه نبود.
تو جواب نمیدادی و او گریه میکرد😭
🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼
خرید اینترنتی
Manvaketab.ir
📞مرکز پخش
02537840844
📲پیامکی
3000141441
🏭مراجعه به کتابفروشیهای سراسر کشور
🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽 #یک_روز_بعد_از_حیرانی
#فاطمه_سلیمانی_ازندریانی
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری #شهید_دهقان #مدافع_حرم #سالگرد_شهادت #دهه_هفتادی
#پیشنهاد_مطالعه
#نشرشهیدکاظمی
#من_و_کتاب
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتاب #کتاب_خوب #کتاب_باز
@shahid_dehghan
《بسم الرب الشهداء والصدیقین》
#برشی_از_کتاب📚
#یک_روز_بعد_از_حیرانی💔
#قصهتکرارینبودنت😭
چقدر فکر بعضی آدم ها حقیر است.
آنهایی که روح بزرگ مادرت را درک نمیکنند،
مادری که سعی داشت
به.پسرشراهآسمانرابیاموزدنهاهل دنیاشدنرا.
مادریکهرویایشروسفیدی
نزدمادرساداتبودوهست
🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼
خرید اینترنتی
Manvaketab.ir
📞مرکز پخش
02537840844
📲پیامکی
3000141441
🏭مراجعه به کتابفروشیهای سراسر کشور
🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽 #یک_روز_بعد_از_حیرانی
#فاطمه_سلیمانی_ازندریانی
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری #شهید_دهقان #مدافع_حرم #سالگرد_شهادت #دهه_هفتادی
#پیشنهاد_مطالعه
#نشرشهیدکاظمی
#من_و_کتاب
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتاب #کتاب_خوب #کتاب_باز
@shahid_dehghan
《بسم الرب الشهداء والصدیقین》
#برشی_از_کتاب📚
#یک_روز_بعد_از_حیرانی💔
#خبریکهراستبود😭
از همان نوجوانی مرد بودی و اهل مبارزه.
چقدر هم عاشق ادوات نظامی بودی!
مبارزه کردن را دوست داشتی.
و حتما از همان روز ها عاشق شهادت بودی
انگار سپاه تنها جایی بود که قرار بود
تو را به آرزویت برساند.مقصد نهاییات آنجا بود.
مدرسه عالی و رشته معارف بهانه بود
🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼
خرید اینترنتی
Manvaketab.ir
📞مرکز پخش
02537840844
📲پیامکی
3000141441
🏭مراجعه به کتابفروشیهای سراسر کشور
🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽 #یک_روز_بعد_از_حیرانی
#فاطمه_سلیمانی_ازندریانی
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری #شهید_دهقان #مدافع_حرم #سالگرد_شهادت #دهه_هفتادی
#پیشنهاد_مطالعه
#نشرشهیدکاظمی
#من_و_کتاب
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتاب #کتاب_خوب #کتاب_باز
@shahid_dehghan