eitaa logo
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
7.6هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
69 فایل
﷽ [ مـن شنیـدم سـر عشـاق به زانـوے شمـاست و از آن روز سـرم میـل بریـدن دارد ] • ↫زیر نظر خانواده‌‌ محترم‌ شهید "تنھا کانال‌ رسمی‌ شهید در پیامرسان‌ ایتا" 📞| روابط عمومی مجموعه شهید دهقان: 🆔| @Ghoqnooos_7494
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ #خ‍اط‍ࢪه💚 خیلی زود به فکر ازدواج افتاد از همان زمان که دیپلم گرفت. عید فطر بود و مشهد بودیم، یکی از دوستانش عقد کرده بود و او هم به فکر افتاده بود و با ذوق عکس دوستش را از داخل گوشی به من نشان داد. از همان روز زمزمه ازدواج اش بلند شد؛ خیلی وقت ها خجالت میکشید مستقیم مطرح کند پیامک می فرستاد: یکی ژیلا یکی مژگان پسندد یکی کوکب یکی مرجان پسندد من از بس سر به زیر و سر به راهم پسندم هر که را مامان پسندد [۱۲روزمانده‌تا‌شهادت🌹🍃] 🆔‌‌@shahid_dehghan
💎 ما هیچ‌گاه نمی‌توانیم جهانِ بیرون از خودمان را تغییر دهیم. ما باید بیاموزیم در مقابل جهان بیرون از خودمان سکوت کنیم و تسلیم باشیم. اجازه دهیم او به راه خودش برود و ببینیم این گذر در نهایت به ما چه خواهد آموخت❓ در درون ما چه چیزی را تغییر خواهد داد. جریان‌های درونی ما،در کنترل ما قرار دارد. جهان درونی ما در ارادۀ ماست.تنها در مقابل این جهـ🌍ـان است که هیچگاه احساس درماندگی نخواهیم کرد. + برگرفته از کتاب تکه هایی از یک کل منسجم🦋 •|🌺 @shahid_dehghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیامبر رحمت (ص) فرمودند: ولایت من و ولایت اهل بیت من سبب ایمنی از آتش جهنم است. 😇 (امالی شیخ صدوق، جلد۸، صفحه ۳۸۳) مقصود این حدیث چیست؟! چرا باید ولی و ولایت پذیری در زندگی وجود داشته باشه؟! اصلا ولی کیست و ولایت چیست؟! 🌷| زمانی که وصیت نامه شهدا را میخوانیم متوجه میشویم که شهدا تأکییدات فراوانی بر ولایت پذیری داشته اند؛ به نظر شما دلیل این تاکییدات چه میتواند باشد؟! ✌️🏻| 🕊| 🆔‌‌@shahid_dehghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•[﷽]• 「📱|」 برای شهادت باید چکار کرد؟! - نفس خود را سر بِبُر... دنیا را برای دنیا جدی نگیریم دنیا را برای آخرت جدی بگیریم🌱 12روز تا وصال🍂 🆔•| @shahid_dehghan |•
.[﷽]. 🌹 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 تا حدودی آمادگی جسمی داشتی و خودت فهمیده بودی که قبلا بخشی از راه را طی کرده‌ای. از میزان آمادگی خودت باخبر بودی. برای آموزش مصمم شدی. گرچه بدون راضی کردن مامان فاطمه و بابا علی برایت سخت بود. زبان چرب و نرم همینجا به کار می‌آید. نمی‌دانم با چه کلکی راضی شان کردی که هم درس بخوانی و هم دوره نظامی شرکت کنی. مقداد ذوق و شوقت برای آموزش را می‌دید، اما خیلی سمت تو نمی‌آمد. چون خودش تو رامعرفی کرده بود نمی‌خواست دیگران خیال کنند که برای تو اهمیت بیشتری قائل است. یادم می‌آید وسط خاطره تعریف کردن از تو، می‌گفت که همه تازه وارد‌ها را مثل توپ بسکتبال پرت می‌کردند هوا و می‌انداختند روی زمین. مهدیه چشم‌هایش را ریز کرد و گفت: حتی داداش من رو؟ و مقداد با لبخند گفت: کسی استثنا نبود. و مهدیه دل می‌سوزاند که: الهی بمیرم برای داداشم.... 12روزتا‌وصال 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 📚 🆔•| @shahid_dehghan |•
⸢بسمـ‌رَبــ‌العشقــ♥️⸥ امام‌خمینی‹ره›: شهادت ارثی است که از موالیان ما،که حیات را عقیده و جهاد میدانستند و در راه مکتب‌پرافتخاراسلام با خـ🩸ـون خود و جوانان‌ِ عزیز خود از آن پاسداری می‌کردند؛به ملت شهید پرور ما رسیده است. ⦅شھیدمحمدرضادهقان‌امیرے⦆ ❜ شهادت، بال‌نمیخواد، حال‌میخواد... ❛ 🗒️ دوشنبه ۸/۱۰ 🆔 • @Shahid_dehghan
🌸| با یکی از رفقایش به سمت نانوایی محله می رفتند که می بینند چند تفر از اراذل اوباش به نانوایی حمله کردند و با کتک زدن شاطر میخواهند دخل را خالی کنند. ترس و وحشت عجیبی بین مردم بود و کسی جرئت نداشت کاری کند محمد رضا سریع خودش را وارد معرکه کرد تا کاری کند، اما یکی از اراذل شیشه نوشابه خالی که آنجا بوده را به زمین کوبیده و با ته بطری شکسته به او حمله و گردن او را می شکافد. زخمی به عمق یک بنده انگشت در بیمارستان سینا جراحی شد و سر و گردنش بیشتر از هجده بخیه خورد. آن موقع فقط چهارده سالش بود که میخواست امر به معروف کند و جانش را هم به خطر انداخت. [۱١روزمانده‌تا‌شهادت🌹🍃] 🆔‌‌@shahid_dehghan
🔅میدونستی شهید دهقان... میدونستی شهید دهقان چه قدر برای حرف پدر و مادرش ارزش قائل میشد؟با اینکه مشهد دانشگاه قبول شده بود و خیلی دوست داشت اونجا دانشگاه بره، و به قول خودش بشه جیره خوار امام رضا💛 🙃 اما مادرشون میگفتند همینجا دانشگاه بری بهتره، و ایشون هم همین جا به دانشگاه رفت🙃🦋 ♥️ ✍🏻 •|🦋 @shahid_dehghan
📚 بالاخره آقاجان آمد ... من‌ومحمد‌با‌خوشحالی‌دویدیم‌ سمتش. باهم پرسیدیم‌آقاجون چی‌شد؟ آقاجو نگاه پرمحبتی‌ به ما انداخت‌وگفت: 《خدا یک پسر دیگه بهمون داده !.》 یک‌دفعه یخ کردم. بغض سنگینی در گلویم سنگینی می‌کرد. صدای محمد توی سرم میپیچید که با کنایه می‌گفت:《دلت بسوزه آمنه‌خانم!دیدی داداش شد.》باورم نمی‌شد رویای خواهر کوچکی‌ که در ذهنم ساخته بودم،خراب شده ... ✨به‌روایت‌خواهر‌شهید✨ |مجموعه‌کتاب‌های‌یک‌بغل‌گل‌سرخ‌: مدافعان‌شام| 🌸 شهیدمدافع‌حرم‌احمداعطایی‌ 🌸 ✨ به‌راویت‌خواهروهمسر ❤️🌱 📚💚| @shahid_dehghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•[﷽]• 「📱|」 همه جور آمدنی رفتن دارد، الا شهادت! 🥀 شهادت تنها آمدنِ بدون بازگشت است. شهید که شدی، مےمانی... یعنی خدا نگهت میدارد تا ابد...🦋 11روز تا وصال🍂 🆔•| @shahid_dehghan |•
.[﷽]. 🌹 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 برای رفتن عجله داشتی اما می.دانستی که به همین راحتی هم نیست. باید مهارتت تکمیل می‌شد. برای تکمیل مهارتت با یکی از هم دوره‌ای‌هایت که نه ماه زودتر از تو مشغول آموزش شده بود قرار گذاشتی که تو به او موتور سواری یاد بدهی و در ازایش از او مباحث نجوم و بقیه چیزهایی که قبلا تدریس شده را یاد بگیری. خوب زرنگی کردی. فقط موتورسواری در برابر این همه اطلاعات؟ با همین زرنگ بازی‌ها خودت را توی دل فرمانده‌ها جا کرده بودی. از پیگیری‌های تو حسابی کیف می‌کردند. آنقدر سماجت به خرج دادی تا بالاخره اعزام شدی. به سوریه هم که رسیدی همراه مقداد نبودی. مقداد در گردان دیگری بود و دوستش مسئول گردان شما. گاهی به مقداد سر می‌زدی و سر به سر هم می‌گذاشتید. مقداد می‌گوید بساط شوخی و خنده‌تان همیشه برپا بود. اما نه در عملیات.ها. فضای عملیات‌ها جدی بود و پراسترس. احتمالا ان روزها خیلی به تو نزدیک نبوده که همچین چیزی می‌گوید . چون تاجایی که می‌دانم آقا تقی می‌گفت در سخت‌ترین شرایط هم بساط خنده و شوخی کردنتان برپا بوده. 11روزتاوصال 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 📚 🆔•| @shahid_dehghan |•
⸢بسمـ‌رَبــ‌العشقــ♥️⸥ هر طرف که می‌نگری، شهیدی را میبینی که با چشمان نافذ و عمیقش نگران توست که تو چه می‌کنی؟ سنگین است و طاقت فرسا، زیر بار نگاهشان حس می‌کنی که در وجودت چیزی در هم می‌ریزد!شهدا توانستند،آمده‌ایم تا ما هم بتوانیم!ای که مرا خوانده‌ای راه نشانم بده! ⦅شھیدمحمدرضادهقان‌امیرے⦆ ❜ شهادت، بال‌نمیخواد، حال‌میخواد... ❛ 🗒️ سه شنبه ۸/۱۱ 🆔 • @Shahid_dehghan
﷽ #خ‍اط‍ࢪه💚 اولین بارش بود که به هیئتی که دوستش می شناخت می رفتند. در هیئت از همان ابتدای آشنایی با رفقای هیئتی دوستش، جوری رفتار کرده بود که انگار چندین سال است همدیگر را می شناسند. از همان جا بود که دوستی های جدید شکل گرفت. به عنوان یک بچه هیئتی، قدرت جذب بالایی داشت و به خاطر خوش اخلاقی و لبخندی که روی لب داشت، سریع ارتباط برقرار می کرد. [۱٠روزمانده‌تا‌شهادت🌹🍃] 🆔‌‌@shahid_dehghan
•🌸۰ میگن:«سعدی! چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو» میفرماید:ای بی بصر! من می‌روم؟ او می‌کشد قلاب را -قشنگه نه؟🌙 ♥️ ✍🏻 •|🥀 @shahid_dehghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•[﷽]• 「📱|」 ڪاش بہ اندازه‌ی فقط نصف ادعاهامون، تلاش میکردیم!!🙂✋🏻 اگر اینطورۍ بود، تا الان باید آقا ظھور میکردن!😓💔 10روز تا وصال🍂 🆔•| @shahid_dehghan |•
.[﷽]. 🌹 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 بعضی‌هایتان شجاع‌تر از بقیه بودند. تو هم از همان شجاع‌تر‌ها بودی. فرمانده‌ها در آموزشگاه از پیگیری‌ات برای یادگیری تعریف می‌کردند و در منطقه از جرئت و جسارتت. خود مقداد هم دیده بود که چه سر نترسی داری. موقع ورود به یکی از شهرک‌ها آتش دشمن سنگی شده بود و جلوی حرکت شما را گرفته بود. همه زیر پناه یک دیوار ایستادند تا تو مسعود عسکری برای سنجش وضعیت زیر آتش رفتید و راه را برای برگشت باز کردید. این نترسیدنت هم بخشی از وجود پر شروشورت بود . مسعود فرمانده دسته بود، اما انقدر روحیاتتان به هم شبیه بود که حسابی با هم رفیق شده بودید. جنگ را اصلا جدی نگرفته بودید. شاید حتی بعد از شهادت عبدالله باقری و امین کریمی هم باز جنگ برایتان ترسناک نبود. قرار بود از چه چیز جنگ بترسید؟ مرگ و شهادت؟ مگر از همان اول قصد و غرضت شهادت نبود؟ باید شما را از چه چیزی می‌ترساندند تا جنگ را جدی بگیرید؟ شاید حتی بعد از شهادت دوستانتان در تصمیمتان جدی‌تر شدید برای ادامه راهشان... 10روزتاوصال 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 📚 🆔•| @shahid_dehghan |•
⸢بسمـ‌رَبــ‌العشقــ♥️⸥ زیباترین فصل این فرهنگ، خالقان این حماسه عظیم اند که با صلابت اراده و نور ایمان، رهنورد راه مقدسی شدند که پاداش آن،جاودانگی و بقا بود... ⦅شھیدمحمدرضادهقان‌امیرے⦆ ❜ شهادت، بال‌نمیخواد، حال‌میخواد... ❛ 🗒️ چهارشنبه ۸/۱۲ 🆔 • @Shahid_dehghan
﷽ #خ‍اط‍ࢪه💚 وقت هایی بود که با دوستان بیرون می رفتیم و یا برای رفتن به هیئت برنامه ریزی می کردیم. او هم همراه بود، اما اگر خانواده اش چیز دیگری می گفتند، دعوت ما را رد می کرد و با آنها می رفت. به شدت مطیع حرف پدر و مادرش بود؛ هر چه آنها می گفتند در اولویت بود. در صورتی که ممکن بود ما به خاطر دوستان با برنامه های خانواده همراهی نکنیم و وقتمان را با آنها بگذرانیم. [۹روزمانده‌تا‌شهادت🌹🍃] 🆔‌‌@shahid_dehghan
•[﷽]• 「‌📌| بسم‌رب‌الشهداءوالصدیقین🌱 🗓|کنگره‌شهدای‌درپناه‌حرم ⏰|زمان: جمعه‌۲۱آبان‌۱۴۰۰ازساعت‌۱۴:۳۰ 🏠|مکان: خیابان‌آزادی‌جنب‌ناحیه‌مقداد‌سپاه مهدیه‌امـام‌حسن‌مجتبےعلیه‌السلام 😷|با‌رعایت‌پروتکل‌های‌بهداشتے منتظرحضور‌گرمتان‌هستیم...❤️ انتشارحداکثری‌ونشر‌با‌شما‌عزیزان🙏 🕊 🆔•|@shahid_dehghan|•
رسانه چیست؟! رسانه در زبان فارسی واژه ای نسبتاً غریب است که معادلی برای واژه medium (رسانه) و media (رسانه ها) می باشد. همان طور که مشخصِ وظیفه رسانه، رساندن است...! رساندن صحبت ها پیام ها و دیدگاه های ما به افراد دیگر رسانه چند نوع است؟! ⬇️ 🕊 ✌️🏻 🆔‌@shahid_dehghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•[﷽]• 「📱|」 بزرگۍ‌میگفٺ↓ تڪیه‌ ڪن‌ به‌ شهداء' شهداتڪیه‌شان‌خداست؛ اصلا‌ڪنارگݪ‌بشینےبوۍگل‌میگیرے' پس‌گݪستان‌ڪن‌زندگیت را‌ با‌ یادشهدا :)🥀 9روز تا وصال🍂 🆔•| @shahid_dehghan |•
🍃🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌹🍃 آتش‌به‌اختیار، به معنی کار فرهنگی خودجوش و تمیز است. (حضرت‌امام‌خامنه‌ای‌حفظه‌الله ۱۳۹۶/۰۴/۰۵ ) گروه فرهنگی جهادی شهید محمدرضا دهقان امیری، با لبیک به کلام امام امت و نائب امام زمان ارواحنافداه و زیر نظر خانواده محترم شهید، مراسمات شهدایی نظیر یادواره شهدا، یلدای شهدایی، مسابقات کتاب خوانی، تولید محتوای چند رسانه ای در فضای مجازی... را برگزار می‌نماید از تمامی بزرگوارانی که نذر فرهنگی دارند یا تمایل دارند در این حرکت آتش به اختیار جوانان انقلابی محب شهدا، مشارکت داشته باشند؛ تقاضا می‌شود کمک های خود را به شماره حساب زیر واریز نمایند . 6037_9981_1243_8261 بنام سید محمدرضا میربابایی 🔸 کسب اطلاعات بیشتر آی دی زیر درایتا 🆔@meghdad_135m 🔹 تمامی فعالیت های این گروه، آتش به اختیار و توسط خادمین شهید انجام میشود. ◾️ زنده‌نگه‌داشتن‌یادشهداکمترازشهادت‌نیست ◾️ اگرفرهنگ‌درست‌شودمملکت‌اصلاح‌می‌شود @shahid_dehghan
•[﷽]• 🌹 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 با مسعود عسکری خیلی زود خودتان را به عبدالله رساندید. همان پنجشنبه تاریک اول ماه صفر. مقداد هم اخرین بار همان روز شما را دید. ظهر همان پنجشنبه. بعد از آزادی شهر الحاضر . بعد هم حرکت به سوی العیس و تمام. مقداد کمی بعد از حادثه العیس به شما رسید. بعد از تیراندازی هولناک. فهمیده بودند که عده‌ای فدا شدند اما کدام یکی از بچه‌ها هنوز مشخص نبود. بیشتر از همه نگران تو بود. چون خودش را مسئول تو می‌دانست. مادر و مهدیه، تو را اول به خدا و بعد به مقداد سپرده بودند. از همان روز اول خودش باعث شده بود تا به اینجا برسی می‌ترسید که نکند... استرس به جانش افتاده بود. هم به جان مقداد هم به جان بقیه. اول احمد اعطایی را پیدا کردند و بعد سید مصطفی را. هر دو پرواز کرده بودند. هر دو را پشت ماشین گذاشتند. مقداد دل نگران دنبال تو می‌گشت. چشم می‌چرخاند دنبال تو. خجالت می‌کشید سراغ تو را بگیرد باید غیر مستقیم به تو می‌رسید. از رفیقش پرسیده بود: _فلانی زخمی شده؟ +اره ولی حالش خوبه. چندتا ترکش گرفته به کمرش. _محمد رضا ندیدی؟ +محمد رضا؟ محمد رضا با بچه‌های زخمی‌ها رو بردن عقب. سعی می‌کرد به خودش دلداری بدهد. به گمانم ته دلش می‌دانست که چه اتفاقی برای تو افتاده اما با خودش می‌گفت: خوب ان شاالله که چیزی نشده . سالمه... 9روزتاوصال 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 📚 🆔•| @shahid_dehghan |•
⸢بسمـ‌رَبــ‌العشقــ♥️⸥ شهدا، همه تعلقات را از خود بریدند🙃 و خود را مسافر آسمان کردند، تا گذرگاه بودن دنیا را اثبات کرده باشند و راز آزادی را بریدن از خویش ثبت نموده باشند. ⦅شھیدمحمدرضادهقان‌امیرے⦆ ❜ شهادت، بال‌نمیخواد، حال‌میخواد... ❛ 🗒️ پنج‌شنبه ۸/۱۳ 🆔 • @Shahid_dehghan