🍃📚|خاطرات کتاب ابووصال
📝 #غصه_مادر
مادر دوستش تصادف کرده و در کما بود. خیلی ناراحت بود و پشت هم ورد زبانش بود که برایش دعا کن. نگران دوستم هستم و او غصه میخورد. چند باری دیدن مادرش رفت.
📝| نقل شده از #خواهر_شهید
#ابووصال
#خاطره_شماره_۲۵
🍃📚| @shahid_dehghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨گاهی تمام جمعیت شهر
همان یک نفری
هست که
نیست.... 🍃
📹 #کلیپے کوتاه از
♥️ #شهید_محمدرضا_دهقان♥️
🍃♥️ @shahid_dehghan
🍃📚|خاطرات کتاب ابووصال
📝 #بخشش_زیبا
دانشگاه که قبول شدم، خانواده به من یک گوشی هدیه دادند. اما گوشی کیفیت نداشت و زود خراب شد. خیلی ناراحت بودم.
#محمدرضا متوجه شد. از قبل در جایی کار کرده بود و دستمزدش را که دویست هزار تومان میشد، کم کم پس انداز کرده بود. آن پس اندازش را برداشت و همراه با پدرم رفتند و برایم گوشی جدید دیگری خریدند.
خیلی خوشحال شده بودم. چند ماه که گذشت جریان آن را فهمیدم.
📝|نقل شده از #خواهر_شهید
#ابووصال
#خاطره_شماره_۲۶
🍃📚| @shahid_dehghan
🌸 #توجه
انتقادات و پیشنهاداتتان برای ماه محرم وصفر را با در میان بگذارید
خادم:
@we_are_anonymous_3