فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨گاهی تمام جمعیت شهر
همان یک نفری
هست که
نیست.... 🍃
📹 #کلیپے کوتاه از
♥️ #شهید_محمدرضا_دهقان♥️
🍃♥️ @shahid_dehghan
🍃📚|خاطرات کتاب ابووصال
📝 #بخشش_زیبا
دانشگاه که قبول شدم، خانواده به من یک گوشی هدیه دادند. اما گوشی کیفیت نداشت و زود خراب شد. خیلی ناراحت بودم.
#محمدرضا متوجه شد. از قبل در جایی کار کرده بود و دستمزدش را که دویست هزار تومان میشد، کم کم پس انداز کرده بود. آن پس اندازش را برداشت و همراه با پدرم رفتند و برایم گوشی جدید دیگری خریدند.
خیلی خوشحال شده بودم. چند ماه که گذشت جریان آن را فهمیدم.
📝|نقل شده از #خواهر_شهید
#ابووصال
#خاطره_شماره_۲۶
🍃📚| @shahid_dehghan
🌸 #توجه
انتقادات و پیشنهاداتتان برای ماه محرم وصفر را با در میان بگذارید
خادم:
@we_are_anonymous_3
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
🌸 @shahid_dehghan
🌸🍃
خواب دیدم محمد بالا سر مزار #شهید_جهان_آرا نشسته و با گل های پرپر در حال درست کردن بیضی مانندی به دور اسم شهید جهان آراست..
وقتی از خواب بیدار شدم از دخترم سراغ فیلم های محمدرضا رو گرفتم، که بالاخره یه فیلمی دقیقا به همون شکل خوابم، محمدرضا بالا سر شهید جهان آرا نشسته داره دور اسم شهید جهان آرا رو با گل درست میکنه...
🍃و جالب تر این که در فیلم مکالمه ای به این مضمون بین محمدرضا و دخترم رد و بدل میشه:
محمدرضا: دعا کن شهید بشم
دخترم: چه خودشم تحویل میگیره
حالا کجا شهید میشی!؟
محمدرضا: دمشق
دخترم: اونوقت دمشق کجا میره؟
محمدرضا: حلب...
این مکالمه برای دوسال قبل از شهادته...
✍ نقل از مادر بزرگوار #شهیدمحمدرضادهقان
🍃صلواتی هدیه کنیم به ارواح طیبه ی شهدا🌹
🌸 @shahid_dehghan
🍃نوشتهای که به من حالِ خویش را بنویس..
🍃نوشتنی نبود حالِ من ، بیا و ببین . . .
#شبتون_شهدایی🌙
#التماس_دعا...💛
🍃🌙| @shahid_dehghan
⚠️ ان شاءالله می خواهیم از امروز #شهیدانه زندگی کنیم، پس؛
✋بسم الله...
▫️قلبشان برای ولی خدا می تپید. آنقدر که بحث ظهور و امام عصرشان در اولویت بود...
و یکی از مهم ترین راه ها و البته خصوصیت هایشان #بی_قراری و حرارت عشقشان برای امام زمان (عج) بود...
🔸خوش به سعادت "مصطفی ردانی پور" پا برهنه روی رمل ها راه می رفت، می افتاد، گریه می کرد و امام (عج) را صدا می زد و بی هوش می شد. به هوش که می آمد باز ضجه می زد و یا بن الحسن می گفت...
🔹خوش به حال "احمدعلی نیری" امام زمان (عج) را دیده بود... وقتی رفته بود مزار شهدا سر مزار یک شهید حال عجیبی بهش دست می دهد... بعد از اصرار همراهش، گفت: "اینجا بوی امام زمان (عج) را می داد.مولای ما قبلا به کنار این شهید آمده بودند."
🔸خوش به لیاقت "مهدی عزیزی" صبح های جمعه دعای ندبه اش در بهشت زهرا سلام الله علیها ترک نمی شد.
🔹خوش به حالت "محمدرضا دهقان امیری" که بی قراری ات برای امام زمان (عج) در عمل بود نه فقط به حرف...
👆این ها همه شهیدند! با نسلهایی مختلف...
همچون مولایشان "اباعبدالله الحسین علیه السلام"
✅ان شاءالله از امروز می خواهیم برای لبخند نشاندن بر روی صورت نورانی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
به نیت شهدا به خصوص "شهید محمدرضا دهقان امیری"
بی قرار امام زمانمان شویم...
و این یعنی راهی برای داخل شدن در حریم یار...
#بی_قرار_امام_زمان (عج)
لبخندت آرزوست امام عصرمان...
🍃💕| @shahid_dehghan
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
💠 ن و القلم... 💠
چهارده شهریور هزار و سیصد و نود و چهار...
📝 کاغذ و قلم را برداشت؛
تا توشه ای برای کوله های تشنه و خالی ما تحریر کند...
آخرین مشق هایی که استادی 20 ساله برای من و تو انشاء کرد؛
و ما بارها و بارها از بر کردیم و هر بار آرامشش از ژرفای وجود لمس شد...
امروز، چهارده شهریور هزار و سیصد و نود و شش...
📌 و باز ما و برگه هایی که سه ساله شد:
«بسم الله الرحمن الرحیم
و فدیناه بذبح عظیم...»
🍃💜| @Shahid_Dehghan
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
🍃📝| @shahid_dehghan
🍃📝| پست اینستاگرامی #مادر_شهید
🔹سالروز نوشتن وصیت نامه آقا #محمدرضا
هروقت وارد اتاقت میشدم و آنجا را جمع وجور میکردم تکه های کوچک کاغذی را می دیدم که روی آنها مشخصات خودت را به سبک وسیاق وصیتنامه نوشته بودی...
با هربار دیدن آن برگه ها قلبم میلرزید و درد شدیدی به سراغم می آمد...غصه تمام وجودم را میگرفت
با خودم کلنجار میرفتم و به درگاه خدا ناله میکردم که تو چرا اینکار ها را میکنی؟؟
و هربار که از دانشگاه برمیگشتی و اتاق مرتب شده ات را میدیدی میگفتی: مامان لطفا دست به این تکه کاغذ های من نزن...
وهربار ناراحتی من...و هربار سخن تو: یدونه کاملش رو نوشتم و داخل یکی از کتابهات که خیلی دوستش داری برات گذاشتم.
الان که فکرش را میکنم تعجب میکنم این آخری را کی؟کجا؟ ودر چه حالتی نوشتی ک من متوجه نشدم!!!
محمدرضا جان میدانی امروز چه روزیست؟
همان روزیست که آخرین و کاملترین و جدی ترین حرفهایت را نوشتی و به قلب تاریخ سپردی تا راه گشای هم سن وسالهای خودت باشد...
نه! بلکه راهگشای همه ی عاشقان شهدا...
#محمدرضا_جان
یادت همواره جاودان...💛
۱۴/شهریور/۹۴
آتش قلب مادر...
🍃📝| @shahid_dehghan
🍃📚| خاطرات کتاب ابووصال
📝 #حلقه_آتش
گاهی از دست بعضی آدمها ناراحت میشدم و درد و دل می کردم و گله مندی داشتم.
میگفت که خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند. آتش دارد دورمان حلقه میزند و به این شکل به من می فهماند که غیبت نکنم.
📝|نقل شده از #مادر_شهید
#ابووصال
#خاطره_شماره_۲۷
🍃📚| @shahid_dehghan