🌹🍃| شهید محمدرضا دهقان امیری •┄═•🍃🌹🍃•═┄• @shahid_dehghan •┄═•🍃🌹🍃•═┄•

🔸شما در تبلیغ چهره به چهره کار مختصری که انجام می دهید این است که چند عبارت را به مخاطب منتقل می کنید ولی کار اساسی که انجام می دهید این است که صفات، روحیات و نور باطن خودتان را به مخاطب منتقل می کنید. اگر ما اهل بُخل باشیم، داریم از آسمان و زمین صحبت می کنیم، اما کم کم بخل خودمان را هم منتقل می کنیم. در زوایای کلمات و عبارات ما، شخصیت ما نمایش داده می شود. صفات روحی شما، غیر از درک و دید شما و غیر از زبان و ادبیات شما در جریان گفتگو خیلی مهم است. بزرگی به بنده می فرمود: «زیاد پیش آقای بهجت(رض) برو.» بعد می فرمود: «وقتی پیش ایشان رفتی نمی خواهد از ایشان سوال بکنی، همین که پیش ایشان بنشینی آدم می شوی.» بگذارید آدمها پیش شما بنشینند آدم شوند. این نود درصد کار شماست. ده درصدش آن حرفی است که می زنید. حتما با وضو باشید. حتما به خدا بگویید خدایا کمکم کن. حتی اگر موسی بن عمران(ع) هم باشید یک «رب اشرح لی صدری و یسر لی امری واحلل عقده من لسانی یفقهوا قولی» باید بگویید. خیلی دنبال خودسازی باشید. آن وقت دیگر لازم نیست که حرفهای خوب و مهم بزنید. حرفهای عادی هم که بزنید، دیگران را آدم می کنید. در سیره نبوی آورده اند پیامبر اسلام کنار مردم می نشست. آنها اگر از دنیا صحبت می کردند، پیامبر هم از دنیا صحبت می کرد، اگر از قیامت حرف می زدند، از قیامت حرف می زد. یعنی رسول اکرم خیلی انعطاف پذیر بود، با مردم راه می آمد. معلوم است که پیامبر در گفتگوهای عادی هم صفات خودش را منتقل می کرد. آنقدر رفتار های ریز هست که ما در آن ها شخصیت خودمان را نشان می دهیم. مثل شیوه حرف زدن. شما می گویید: «چرا این گناه را انجام می دهند؟» در حالی که از لحن گفتن شما حسادت می بارد و ناراحتی که آنها خوشگذرانی می کنند و تو سختی می کشی. اگر دل را پاک کنی، آنجاست که اثر نَفَس می آید. شما یک حرف زده اید اما مخاطب ده تا حرف می گیرد. دوستان طلبه خیلی از اوقات به من می گویند: مهمترین شرط موفقیت در تبلیغ چیست؟ بنده به قدر فهم خودم عرض می کنم که مهمترین شرط موفقیت در تبلیغ این است که دوست نداشته باشی در تبلیغ موفق باشی بلکه دوست داشته باشی مخاطبت سعادتمند شود. عشق به سعادتِ او تو را بکشد نه عشق به موفقیتِ خودت. این عشق به سعادتِ او مثل برق او را می گیرد و کلام تو در او موثر خواهد شد و تو را هم به کلام می آورد. #پناهیان °•≈•≈•≈•_💜_•≈•≈•≈•° @shahid_dehghan °•≈•≈•≈•_💜_•≈•≈•≈•°

🌹🍃| شهید محمدرضا دهقان: و من چگونه بـے تو نگیرد دلم...؟ #شهید_محمدرضا_دهقان •┄═•🍃🌹🍃•═┄• @shahid_dehghan •┄═•🍃🌹🍃•═┄•

🌹🍃| #نیابتی زیارت امامزاده شاهزاده ابوطالب به نیابت از #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری الهم عجل لولیک الفرج🌹🍃 •┄═•🍃🌹🍃•═┄• @shahid_dehghan •┄═•🍃🌹🍃•═┄•

•┄══❁🌸❞ #قرار‌هرشب‌ما❝🌸❁══┄• فرستـادن پنج #صلواتــ بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در #فرج‌آقا‌امام‌زمان«عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر ‌شهید #محمدرضا_دهقان♥️ •┄═━❝🌸❞━═┄• @shahid_dehghan •┄═━❝🌸❞━═┄•

🍃📽| #مصاحبه #قسمت_سوم مصاحبه تفصیلی خبرگزاری تسنیم با #خواهر_و_مادرشهید🌹 👇

🍃📽| #مصاحبه این یک هفته آخر من و خانواده حال خیلی بدی داشتیم... دقیقا یک هفته قبل از شهادتش خواب دیدم که در منزلمان یک مراسمی برگزار شد و عکسی از #محمد که لباس سبز پوشیده که الان در فضای مجازی منتشر شده را به دیوار زدند... آنقدر این عکس به نظرم قشنگ آمد که در خواب دو، سه بار سوال کردم که این عکس زیبا از کجا آمده؟ اما هیچ کس جوابم را نمی‌داد. بعد گفتم : که اصلا عکس #محمد را برای چه اینقدر بزرگ کردیم و در دیوار زدیم؟ این را که پرسیدم یک شخصی که نمی‌دانم چه کسی بود از پشت جوابم را داد و گفت : «خبر شهادت محمدرضایتان آمده» در تمام آن یک هفته در اضطراب بودم... سه‌شنبه که تماس گرفت یادم است فقط بهش می‌گفتم : #محمد مراقب خودت باش داری چه کار می‌کنی؟ کار خطرناکی که نمی‌کنی؟ می‌گفت: مگر اینجا چه خبر است که بخواهیم کار خطرناک کنیم.. اینقدر این حرف را بهش گفتم که آخر عصبانی شد و گفت: چرا اینقدر می‌گویی مراقب خودت باش؟! #ادامه_دارد... #شهید_محمدرضا_دهقان #تسنیم •┄❁🌹❁┄• @shahid_dehghan1 •┄❁🌹❁┄•

بے خبرم ز جاے #تو یادِ تو مے وَزد ولی....🍃 #شبتون_حیدرے🌙 #التماس_دعاے_شهادت❤️ •═•••◈🌙◈•••═• @shahid_dehghan •═•••◈🌙◈•••═•

•┄══🌤❝سـلـام❞🌤══┄• 🌤 #صبحتون_شهدایی شهید محمدرضا دهقان ذکر روز چهارشنبه: یا حی یا قیوم 100 مرتبه •┄═•🌤•═┄• @shahid_dehghan •┄═•🌤•═┄•

🌹🍃| #شهیدانه 🌷 محمدرضا خیلی هیئتی بود و حضورش در مراسم ها و مجالس اهل بیت علیهم السلام ترک نمی شد. همین هم باعث شده بود تا زمینه های اعتقادی و معنوی اش عمیق تر و شوق شهادت در او ریشه دار شود. مدرسه که بود اغلب شبها در هیئت دانش آموزیشان می ماند و به کارهای اجرایی علاقه مند بود. شب های قدر در یک شب، به چند هیئت و مسجد می رفت و استفاده می کرد. گاهی هم برای آخرین مجلسی که قصد رفتن داشت، می گشت تا جایی پیدا کند که شام می دهند!! با اینکه می توانست به خانه رود ولی روی این قضیه اصرار داشت؛ می گفت: "غذای هیئت یه چیز دیگه ست" 🔺به روایت تعدادی از بستگان شهید🌹 #شهدا_هیئتی_بودند #مقید_به_حفظ_ارزشها_در_هیئت #مجالس_اهل_بیت_را_زنده_نگه_میداشتند #هم_شور_هم_شعور •┄═•🍃🌹🍃•═┄• @shahid_dehghan •┄═•🍃🌹🍃•═┄•

✍شهیدآوینی چہ جنگ باشد و چہ نباشد راہ من و تو از ڪربلا میگذرد! باب جهاد اصغر بستہ شد، باب جهاد اڪبر که بستہ نیست •═•❁🌹❁•═• @shahid_dehghan •═•❁🌹❁•═•

🌹🍃| شهیدانه دهه ی هفتادی با کلی شور و امید ولی رفت تا مدافع حرم زینب (س) به این میگن غیرت🌹 •┄═•🍃🌹🍃•═┄• @shahid_dehghan •┄═•🍃🌹🍃•═┄•

🌹🍃| شهیدانه #به یاد شهید محمد رضا دهقان امیری مِهـــرتــــ بہ دلم نشستہ ای مُهــــــر! ڪاش شناسنامہ‌ے من هم مزیّن بشـود: "در دفـــــــاع از حــــــــرم شــــــــــ‌هــید شــــــد"🌹 •┄═•🍃🌹🍃•═┄• @shahid_dehghan •┄═•🍃🌹🍃•═┄•

🍃🎥| #ببینید 🌸قرائت وصیتنامه #شهید_رسول_خلیلی توسط پدر و مادرِ شهید •═•••◈🌸◈•••═• @shahid_dehghan •═•••◈🌸◈•••═•

🌹🍃| شهید محمدرضا دهقان: 🌷 #شهیدانه 🌷 یه خصوصیتی که #آقامحمدرضا داشت و گاهی هم بخاطرش سرزنش می شد، این بود که پول سخت جمع می کرد ولی به راحتی می بخشید😊 پول های فراوانی که به سختی به دست آورده یا گاهی پس انداز کرده بود رو به دیگران قرض میداد؛ خیلی راحت... و جالب اینجاست که هر بار هم بهش می گفتند بهت بدهکارم و... شاکی می شد!! می گفت من یادم نیست... #عدم_وابستگی #از_امروز_شهیدانه_زندگی_کنیم •┄═•🍃🌹🍃•═┄• @shahid_dehghan •┄═•🍃🌹🍃•═┄•

📝شهیـ🌹ــد محمودرضا بیضایی 👇👇👇

🍃🌹| #رمز_شهادت مےگفت: "من خودم بہ این یقین رسیده وبا اطمینان مےگویم: هرڪس شهید شده خواستہ کہ شهید بشود شهادتِ شهید فقط دست خودش است." خواست و #شهیدشد مشکل کار من کجاست؟ پای لَنگ من کجا گیر کرده که مےخواهم و نمےشود؟؟ #شهید_محمودرضا_بیضایی •═•❁🌹❁•═• @shahid_dehghan •═•❁🌹❁•═•

🍃 تویے بَرنده، زنده تویے مُرده منم تو افتادے و بے تو زمین خورده منم #الهم_الرزقنا_توفیق_الشهادة #گمنام @shahid_dehghan

🍃📽| #مصاحبه #قسمت_چهارم مصاحبه تفصیلی خبرگزاری تسنیم با #خواهر_و_مادرشهید🌹 👇

🍃📽| #مصاحبه شنبه با پدرش صحبت کرد و به پدرش گفت برای من زن بگیر... پدرش گفت: خودت از آنجا بیاور محمدرضا گفت: پس دوتا می‌آرم یکی برای خودم و یکی هم برای شما اگر می‌خواهی برای محسن هم بیاورم؟ توی همان صحبت‌هاش آنقدر با شوخی و ساده حرف می‌زد و صحنه‌ها را برای ما عادی جلوه می‌داد که ما فکر می‌کردیم به یک اردوی تفریحی رفته و هیچ ذهنیتی نسبت به سوریه نداشتیم. به #محمدرضا گفتم آنجا چه کار می‌کنید می‌گفت: می‌خوریم، می‌خوابیم، فوتبال بازی می‌کنیم, جالب اینکه سراغ یکی دیگر از همرزم هایش را که می‌گرفتم باز هم همین حرفها را می‌زد و حتی در حرف‌هایش یک کلمه که اظهار نارضایتی از رفتنش به سوریه برود وجود نداشت... #ادامه_دارد... #شهید_محمدرضا_دهقان #تسنیم 🍃🌹 @shahid_dehghan🌹🍃

•┄══❁🌸❞ #قرار‌هرشب‌ما❝🌸❁══┄• فرستـادن پنج #صلواتــ بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در #فرج‌آقا‌امام‌زمان«عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر ‌شهید #محمدرضا_دهقان♥️ •┄═━❝🌸❞━═┄• @shahid_dehghan •┄═━❝🌸❞━═┄•

انداخت خیالت زِ کجایم به کجاها🍃 #شبتون_حسینی🌙 #التماس_دعاے_شهادت❤️ ╔═✨═🌙═✨═╗ @shahid_dehghan ╚═✨═✨═✨═╝

•┄══🌤❝سـلـام❞🌤══┄• 🌤 #صبحتون_شهدایی شهید محمدرضا دهقان ذکر روز پنجشنبه: لاالاالله الملک الحق المبین 100 مرتبه •┄═•🌤•═┄• @shahid_dehghan •┄═•🌤•═┄•

🌸🍃بسم رب الشهدا و صدیقین🍃🌸 #نوجوانی_سالم🌸🍃 در اردوی جهادی که از طرف دبیرستان اعزام شدند، بیشتر بچه ها چون با آب و هوای آن منطقه سازگار نبودند، مریض شدند. اما #محمدرضا این طور نبود. سالم و قوی و پرانرژی بود. اگر کم بودی در امکانات بود حرفی نمیزد و اهل گله و شکایت نبود. جهادگری، اهل سازش و توانمند بود. #ابووصال🌸🍃 #خاطره_شماره_۱۴🌸🍃 #نقل_شده_از_معلم_شهید🍃🌸 ╭┄══🌸══┄╮ @shahid_dehghan ╰┄══🌸══┄╯

#پنجشنبه_های_دلتنگی💔 حالا هر پنجشنبه که می‌شود ما و گریه و خاطره‌ها جمع می‌شویم دور نبودنت... #شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات 🍃🌹 @shahid_dehghan🌹🍃

🌹🍃| #شهیدانه زبان حال مدافعان حرم زیبایی عشق را نشان خواهم داد دل را به نگار رایگان خواهم داد در قلب من احساس پشیمانی نیست گر زنده شوم دوباره جان خواهم داد 🍃🌹 @shahid_dehghan🌹🍃

🌹🍃| #شهیدانه #ظهر که دانشگاه کلاسم تموم شد زنگ زدم به محمدرضا گفتم "بریم؟!" اونم میخواست با موتور بریم گلزار شهدا... بهش گفتم "با موتور تا بهشت زهرا (س) بخوای بری خیلی سخته!" ولی خب براش خیلی ارزش داشت تو راه که میرفتیم شروع میکرد خاطره گفتن از خودش، از آموزشگاه، از شهدای مدافع حرم... مثل همیشه اول رفتیم سر مزار آقا رسول گفت "روضه بذار" گفتم "ندارم از گوشیم پاک شده" گفت "خدا خیرت بده سریع یه روضه حضرت زینب (س) دانلود کن گوش بدیم بریم" (از این به بعد تو گوشیم همیشه روضه حضرت زینب (س) آماده داشتم) خیلی صفا داد یه روضه مختصر و مفید... بعدش بهش گفتم "بشین ازت یه عکسه شکل کار بگیرم ..." نشست عکس آقا رسول و بغل کرد! گفتم "این جوری که نه! زشته! وقتی شهید شی میگن شهید لوس بوده" گفت "اشکال نداره فرح بعد روضه ست" میخندید! از همون خنده های معروفش... #بیمار_خنده_های_توام_بیشتر_بخند... 🔺نقل از دوست شهید محمدرضا دهقان امیری 🍃🌹@shahid_dehghan🌹🍃

🍃📽| #ماجرای_یک_قرار 🌹قرار سومین جوان لبنانی شیعه شده عضو حزب الله لبنان با امام رضــا(ع) پس از شهادت دو رفیقش در سوریه... #پیشنهاد_دانلود👌 🍃🌹 @shahid_dehghan🌹🍃

🍃🌹هو الشهید🌹🍃 🌹🍃| #سه_روایت_از_تسبیح📿 🔸راوی اول: اکثرا دوست داشت تسبیح دستش باشد و از بازی کردن با آن لذت می برد... معمولا هم تسبیح های خوب را از دیگران می گرفت😂 فقط سه بار از کلکسیون اتاق من تسبیح برداشت.😅 برای آخرین تولدش هم به #محمدرضا تسبیح هدیه دادم... معمولا سوئیچ موتورش را به تسبیح وصل می کرد؛ سوئیچ که روی موتور بود، تسبیح هم دور دستش... می گفت: "به خاطر اینکه وقتی پلیس سوئیچ رو در میاره نتونه ببردش"😅 🔹راوی دوم: شبی که #محمدرضا و مسعود و احمد و سید مصطفی شهیدشدند، وقتی رفتیم بالا سر #محمدرضا...😭 بعد از اینکه پیکرهای مطهرشان را به ماشین منتقل کردیم؛ قرار شد برگردیم عقب و یک جابجایی انجام بدهیم که کنسل شد. یکی از بچه ها سوئیچ موتورش را از روی زمین برداشت، می خواستیم ببینیم موتورش کدام است. همه گیج بودیم، متوجه نمی شدیم چی به چی است😔 با اینکه سوئیچ به موتور نمی خورد اما می دانستیم این سوئیچ موتور تریل #محمدرضا ست؛ چون یک تسبیح سبز رنگ به آن آویزان بود... یکی از بچه ها سوئیچ و تسبیح آویزان به آن را برد بالا؛ شب بود ولی دیدیم...😢 🔸راوی سوم: فردای آن اتفاق به مقرمان برگشتیم... یکی از دوستانی که رفته بود بیمارستان برای کارهای خودش، تعریف می کرد: به بیمارستان که رسیدم و متوجه شدند از رزمنده های یگان فاتحین هستم، اطلاع دادند که دو نفر از بچه هایمان شهید شدند و برای شناسایی به محلی بروم که پیکر آن دو شهید بزرگوار بود... مسعود عسکری و احمد اعطایی را شناسایی کردم... چون دو ساعت قبل از عملیات آنها یک عملیات دیگری هم داشتیم، در جریان نبودم؛ گفتم: "کی این اتفاق افتاده؟..." حالم بدتر شده بود و داشتم برمی گشتم که مجددا گفتند: "صبر کن دو شهید دیگر هم هست..." خیلی منقلب شدم گفتم: "مگه چه خبر شده؟! چهار شهید؟!!" وقتی برای شناسایی رفتم، یک سوئیچ نشانم دادند که به یک تسبیح سبز رنگ آویزان بود؛ همان جا گفتم: "این #محمدرضا دهقان امیریه😭" آخر هم عامل شناسایی اش شد همان سوئیچ همراه با تسبیحش... 🍃📜|نقل از #دوست_و_همرزم_شهید 🍃🌹@shahid_dehghan🌹🍃

🍃🌸| #چادرانه بانو! در هیچ اساس نامه اے حق تماشاے تو به رسمیت شناخته نشده خیالت تخت... تحریم کن! چادر بڪش به تمام چشم ها برنامه صلح آمیزے در ڪار نیست! #حجاب #تاج_بندگی 🍃🌹 @shahid_dehghan🌹🍃