🍃💟| #خاطره
حدودای ساعت یک بامداد براش عکسِ حرمِ ارباب رو فرستادم
گفت ان شاء الله طلبیده بشیم
قرار بود بعد از برگشتنش از سوریه،با رفقاش اربعین کربلا بره
اما زودتر از رفقاش نزد ارباب طلبیده شد..
البته #طلبیده_شدنی_ابدی...
فکر نمیکردم یه روزی فاصله بینمون بشه از زمین تا آسمون...
چقدر زود طلبیده شدی...
محمدرضا جان
نزد ارباب ماروهم دریاب...
#شهید_محمد_رضا_دهقان
🍃💟| @shahid_dehghan
🍃📚| #روایتیازکتابابووصال
یک فقط یک کارت برای ورود به بیت رهبری دادند. من اصرار داشتم که محمدرضا برود. بعد از مشورت، او انتخاب شد. خواهرش میخواست که او را بفرستم اما نمیشد. تا فهمید که رضایت دادیم برود، سر از پا نمیشناخت. دوم دبیرستان بود. اولین بارش بود که تنها میرفت. وقتی از بیت برگشت، چشمها و صورتش قرمز شده بودند. از روحیاتی که در او میشناختم،مطمئن بودم که مسیر بیت تا خانه را گریه کرده و از دیدن چهره رهبر منقلب شده است. هر چه اصرار کردیم از فضای آنجا بگوید و دلیل گریههایش چیست، اما یک کلام هم حرف نزد. پافشاری ما را که دید با حالت شوخی گفت: شیر کاکائو و کیکش خیلی خوشمزه بود!
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
🍃📚| @shahid_dehghan
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
•┄❁ #قرار_شبانہ ❁┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر شهید
#محمدرضا_دهقان♥️
| @shahid_dehghan |