eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
1.3هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
7.4هزار ویدیو
765 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 کپی: حلالِ حلال🌿 خادم الشهدا(ادمین تبادل ): @arede1386
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💜🖤💜🖤💜🖤 🖤💜🖤💜🖤 💜🖤💜🖤 🖤💜🖤 💜🖤 🖤 💜 رمان اورا 💜 قسمت شصت و سوم سردردم به چشمام هم فشار آورده بود و تحلم رو تموم کرده بود. چشمام رو به آروم باز کردم. اومدم از سردرد و سرگیجه چند دقیقه ام اعتراض بکنم که یاد حسین افتادم. پتو رو از روی خودم کنار زدم و بدون توجه به حالم دویدم سمت دراتاق درو باز کردم که حس کردم سر گیجه ام بیشتر شد. به زور چشمم رو آوردم بالا و به بقیه نگاه کردم. هنوز هم زینب و زهرا گریه میکردن. چشمام پر از اشک شد و اولین قطره اش روی گونه ام افتاد. اولین پام رو که از اتاق گذاشتم بیرون زینب دوید طرفم و بازوم رو گرفت و تابم داد سمت اتاق _نه زینب ولم کن _ترنم _ولم کن چی کارم داری؟ _بیا تو تو حالت خوب نیست _چی چی حالم خوب نیست میگم ولم کن میخوام ببینم حسین چش شده؟ _ترنم _ترنم زهر مار ولم کن هیچ تسلطی روی خودم نداشتم. حالم دست خودم نبود. تلو تلو خوران سمت در رفتم که زینب دوید سمتم _لاقل بیا روسری بپوش بعد برو رومو کردم سمتش که روسری آورد و برام بست یه چادرم داد دستم که فقط دورم رو گرفته بود. همه نشسته بودن و هر کسی توی حال خودش بود و سعی توی خوب کردن حال خودش داشت. حتی زینب... حتی زهرا.... و فقط من بودم که تمام فکر و هواسم پیش حسینم بود. گوشیم رو برداشتم و به امید برداشتن حسین زنگ زدم. بار اول قطع شد که جرقه امیدی توی دلم خورده شد. زهرا چون کنارم نشسته بود پایین پام نشست و چشمم رو داد به گوشی دوباره زنگ زدم که دوباره قطع شد. برای بار هفتم هم زنگ زدم که بازم جوابی نشنیدم. باورم نمیشد. نمیتونست...... مگه میشه.. حسین من شهید بشه... شروع کردم به پوزخند زدن که مامان تا حالم رو دید شروع کرد به شیون و زاری زهرا هنوز باورش نمیشد. دختر کوچولو با زحمت چهار دست و پا اومد سمتش که زهرا بغلش کرد یهو از جاش بند شد _بس کنید این مسخره بازیارو بلندشو خودتو جمع کن ترنم چهارتا تماس جواب ندادن معینش شهادت نیست. من میرم خونه ام منتظر مهدی میمونم. خدافظ. نگا میکردم به زهرایی که برای خودش داشت خیال می‌یافت. چه مهدی؟ مگه اینکه... ج.... جسدشون.... بیاد؟ یعنی حسینم چجوری شهید شده? نکنه سرش... رومو کردم سمت زینبم و درحالی که اشکام اجازه دیدم رو به روم رو نداشتم فقط تونستم دست بزارم روی شونه زینب که بچه اش رو بغلش گرفته بلو و سرش پایین بود. بلند بلند گریه کرد. _جانم ترنم؟ _کی میریم معراج؟ با این حرفم صدای گریه زینب بیشتر شد _هوم؟ زینب؟ جوابمو بده؟ ناراحتی سرت داد زدم؟ _ترنم چی میگی؟ میفهمی شوهرامون شهید شدن نیستن؟ و دوباره گریه اش رو ادامه داد 💜 🖤💜 💜🖤💜 🖤💜🖤💜 💜🖤💜🖤💜 🖤💜🖤💜🖤💜
⭕️ فوری‼️ ⭕️ فوری‼️ 📣 آنلاینِ «شعور عاشورایی»‼️ 🎁 به همراه ۸ جایزه‌ی ۲۰۰ هزار تومانی 🎯 با هدف ایجاد انگیزه‌ی بیشتر و سریع‌تر برای مطالعه‌ی جزوه‌ی بسیار مفیدِ «شعور عاشورایی» و افزایش آمادگی برای شرکت در آزمون اصلیِ مسابقه (شرح در پوستر) ⏰ زمان برگزاری پیش‌آزمونِ آنلاین: جمعه ۱۰ شهریور ماه، از ساعت ۸ صبح تا ۸ شب ⚠️ چند تذکّرِ مهم‼️ 1️⃣ کسانی که در مسابقه‌ی اصلی «شعور عاشورایی» ثبت‌نام کرده‌اند، برای شرکت در ، نیازی به ثبت‌نامِ مجدّد ندارند؛ امّا سایر عزیزان، برای شرکت در این ، ابتدا باید از طریق لینک زیر، در مسابقه‌ی اصلی ثبت‌نام کنند👇 🌐 zil.ink/maktab_ashoora 2️⃣ آزمون اصلیِ مسابقه‌ی عظیمِ «شعور عاشورایی»، طبق قرار قبلی، در روزهای ۱۹ و ۲۰ شهریور ماه برگزار می‌شود. 3️⃣ ضمناً، ۵۰ میلیون تومان جایزه‌ی نقدیِ مسابقه‌ی اصلی، همچنان به قوّتِ خود باقی است و این ، با جوایزِ جداگانه و مجزّایی که دارد، صرفاً جهت افزایش آمادگیِ مخاطبین برای شرکت در آزمونِ اصلیِ مسابقه، برگزار می‌شود. 4️⃣ برای دریافت لینک پیش‌آزمون، حضور در کانال «رویین‌دژ» به آدرس👇 🆔 @RooyinDezh در یکی از پیام‌رسان‌ها، الزامی است❗️ 🔺 @RooyinDezh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسپورت یکی نداره یکی پول نداره یکی موقعیتشو نداره یکی مرخصی بهش نمیدن همه این دلیل هارو بزار کنار...🥺🤲🏻
لطفاً برای شفای بیمارانی که تو بیمارستان بستری هستن ۱ حمد شفا بخونید🖤
بریم ادامه مبحث واجب گم شده
قضاوت مورد بعدیست.. ما حق نداریم قضاوت کنیم از ظاهر.. همینطور که اعمال دیگری پشت پرده که باعث بشه باطن او از باطن ما پاک تر بشه. ما حق نداریم قضاوت کنیم موردبعدی کارهایی فرهنگی هسن کارفرهنگی ایراد نداره اما خب مشکلش اینه که دیربازدهه هست.. دیر انجام میشه.
بعضیا میگن خب ما به جای اینکه بریم امر به معروف کنیم میریم کارفرهنگی میکنیم..! نه بزرگوار کارفرهنکی جای امر به معروفو نمیگیره..! فرض کن یه پرنده هست که یکی از بال هاش کارفرهنگی هست و بال دیگه امر به معروفه..! ما اگه بیاییم فقط کارفرهنگی انجام بدیم یعنی در اصل یکی از بالاشو در حال انجامه..! اگر اونوریشو بزاریم بمونه و بی حرکت باشه خب پرنده نمیتونه پر بزنه با یه بال.. اصلا سقوط میکنه..! دومین ایرادش اینکه مردم خودشونو معرض کارفرهنگی ما قرار نمیدن.. مثلا شما هیئت میگیری و منبر میری.. اصم اون نمیاد پای جلسات شما .. سوال اینکه چیکار کنیم خودشونو در معرض قرار بدن؟ خب لازمع هر جا که گناه دیده شد مردم و مومنینی که اونجان سریع امر به معروف کنن
میگن امر به معروف درمانه کارفرهنگی پیشگیری است.. همینطور که شنیدین پیشگیری بهتر از درمان است.. درست..! اما ببینین اینجا الان. جامعه بیمارشده باید چیکار کرد؟؟ نمیگیم کار فرهنگی نباشه نه..! مثال پرنده رو یادتون هست! البته واکسن هم لازمه برای بیمار که بیکاری های دیگه هم نگیره..! کارفرهنگی باید باشه.. لازم هست اما نیست..!
امر بع معروف التماس کردن و خواهش کردن نیست..! مثلا بگی...! آقا جون من بیا این کارو بزار کنار.. و.......! نههههه.! امر به معروف باید به صورت جدی باشه.. اما خیلی هم مواظظب باشیم مغرور نشیم.؟ این التماسه غلط محضه..! )مراجع تقلید فرمودن.: که موعظه، بعضی جاها حتی استدعا.. ولی التماس و.... نه..! این امر به معروف نیست
ان شاءالله اگر عمری باشه ادامه مبحث رو فردا خدمتتون عرض میکنم