مراسم شام غریبان شهدای خدمت امشب میدان امام حسین تهران
🔸 سخنران:
حجت الاسلام حامد کاشانی
🔸مداحان:
حاج سید مجید بنی فاطمه
حاج عبدالرضا هلالی
حاج حیدر خمسه و دیگر مداحان
و شعرخوانی شاعر عزیز محمد رسولی
🔸 پنجشنبه سوم خرداد ماه راس ساعت 19:30 میدان امام حسین
10.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم
#حماسه_مشهد
#شهید_جمهور
13.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موج آدم دیده بودید تاحالا؟
امروز در مشهد امواج انسانها متلاطم شده بود
#سید_الشهدای_خدمت
#شهید_جمهور
📌 وسط هیاهوی زندگیمان خبرهای غیرمنتظره و غافلگیر کننده زیاد است...
▪️ یک شب بهوقت ۱:۲۰ خبر شهادت سردار
▪️ یک روز به خاک و خون کشیده شدن مردم مظلوم غزه
▪️ یک صبح خبر شهادت #خادم_الرضا، خادم_مردم و خادمین ملت ایران
☀️ ظهور هم همینقدر ناگهانی و غیرمنتظره است.
و کاش میان این خبرهای ناگهانی خبری هم از تو بیاید که با صدای دلربا بگویی: ألا یا أهل العالم أنا الإمام القائم... #امام_زمان
آنگاه غمهایمان به پایان میرسد و مرهمی بر دلهای داغ دیده ما خواهی شد... 💔
#سید_شهیدان_خدمت
#شهید_جمهور
#رئیسی
#رئیسی_عزیز
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
راهنما نماز لیله الدفن شهید سید ابراهیم رئیسی❤️
#شهید_جمهور
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
راهنما نماز لیله الدفن شهید سید ابراهیم رئیسی❤️ #شهید_جمهور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ فهرست کامل شهدا سانحه اخیر برای نماز لیلة الدفن:
_ سید ابراهیم رئیسی فرزند سید حاجی
_ محمد علی آل هاشم فرزند محمد تقی
_ حسین امیرعبداللهیان فرزند محمد
_ مالک رحمتی فرزند حاج اسکندر(جمعه تدفین میشود)
_ سید طاهر مصطفوی فرزند سید احمد
_ محسن دریانوش فرزند مختار
_ سید مهدی موسوی فرزند سید محمدعلی(جمعه تدفین میشود)
_ بهروز قدیمی فرزند اسحاق
#شهید_جمهور
#سید_الشهدای_خدمت
هدایت شده از [نـائــب الـشـهـیـد..🌱]
اللهم لا نعلم منهم الا خیرا
مشهد هم در فراق شما گریست .
داغم شما عظیم است ، عظیم و فراموش نشدنی
هم اکنون بارش شدید باران در مشهد
. @ir_naeboshahid .
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄
قسمت ۱
گاهے روزگار بہ بازیهاے عجیبے دعوتت میڪند
وتو را درمسیرے قرار میده ڪه اصلا تصورش هم نمیڪردی!!
پانزده سال پیش هیچ گاه تصور نمیڪردم مغلوب چنین سرنوشتے بشم!
ااااااااااههههه..!!!!!!....
این روزها خیلے درگیر ڪودڪیهامم.
چندسالے میشه ڪه خواب آقام رو ندیدم. میدونم باهام قهره.
شاید بخاطر همینہ ڪہ بے اختیار هفتہ هاست راهم رو ڪج میڪنم بہ سمت محلہ ی قدیمے و مسجد قدیمے!
با اینڪه سالها از ڪودڪیهام گذشتہ هنوز گنبد و مناره ها مثل سابق زیبا و باشڪوهند.
من اما بہ جاے اینکہ نزدیڪ مسجد بشم ساعتها روے نیمکتے ڪه درست درمقابل گنبد سبز رنگ مسجد وسط یڪ میدون بزرگ قرار داره مےنشینم
و با حسرت بہ آدمهایے ڪه باصداے اذان داخل صحن وحیاطش میشن نگاه میڪنم.
وقتے هنوز ساڪن این محل بودم شنیدم ڪه چندسالیه پیش نماز پیر ومهربون ڪودڪیهام دیگه امامت این مسجد رو به عهده نداره و از این محل نقل مڪان ڪردن به جاے دیگرے.
🍃🌹🍃
پیش نماز جدید رواولین بار دم در مسجد دیدمش.
یڪ تسبیـــــــــح سبز رنگ بہ دست داشت و با جوونایی ڪه دوره اش ڪرده بودند صحبت وخوش وبش میڪرد.
معمولا زیاد این صحنه رو میدیدم.درست مثل امروز!!!
او ڪنار مسجد ایستاده بود با همون شڪل وسیاق همیشگے ومن از دور تماشاش میکردم بدون اینڪه واقعا نیتے داشته باشم این چند روز ڪارم نشستن رو این نیمڪت و تماشای او و مریدانش شده بود.!
🍃🌹🍃🌹
شاید بخاطر مرد مهربون ڪودڪیهام، شاید هم دیدن اونها حواس منو از #لجنزاری که توش دست وپا میزدم پرت میڪرد.
آره اگر بخوام صادق باشم دیدن اون منظره حس خوبے بهم میداد.
ساعتها روے نیمڪت میدون ڪه بہ لطف مسئولین شهردارے یڪ حوض بزرگ با فواره هاے رنگین چشم انداز خوبے بهش داده بود مینشستم و از بین آدمهاے رنگارنگے ڪه از ڪنارم میگذشتند
تصویر اون جماعت ڪنار در مسجد حال خوبے بهم میداد.راستش حتے بدم هم نمیومد برم داخل مسجد و اونجا بشینم.
اما من ڪجا و مسجد ڪجا؟!!!
🍁🌻ادامہ دارد..
✍نویسنده؛
#ف_مقیمی
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄
قسمت ۲
یادش بخیر !!
بچگے هام چقدر مسجد میرفتم.اون هم تو قسمت مردونہ.!.
عشقم این بود ڪه آقام بیاد خونہ و دستمو بگیره ببرتم مسجد ڪنار خودش بنشونہ.
آقام براے خودش آقایے بود.
یڪ محل بود و یڪ آقا سید مجتبے!
همیشہ صف اول مسجد مینشست.
یادمہ یڪبار پیش نماز سابق مسجد با یڪ لبخند خیلے مهربون و لهجہ ے زیباے مشهدے بهم گفت:
_سیده خانوم دیگہ شما بزرگ شدے. اینجا صف آقایونہ.
باید برے پیش حاج خانوما نماز بخونے.
آقام با شرم و افتخار میخندید و در حالیکه دست منو ڪه با خجالت بہ ڪتش حلقہ شده بود نوازش میڪرد رو بہ حاج آقا گفت:
_حاج اقا تا چند وقت دیگہ بہ تکلیف میرسہ قول میده بره سمت خانمها..
پیش نماز هم بہ صورت اخم ڪرده و دمغ من لبخندے زدو گفت:
-ان شالله…ان شالله.پس سیده خانوم ما بزودے مڪلف هم میشن؟!
بعد دست ڪرد تو جیبش و یڪ مشت نخودچے ڪشمش دراورد و حلقہ ے دست منو بازڪرد ریخت تو مشتم گفت:
-این هم جایزه ے سیده خانوم.
خدا حفظت ڪنہ بابا! ان شالله عاقبت بخیرشے و هم مسیر مادرت زهرا حرڪت ڪنے…
🌹🍃🌹🍃
از یاد آورے این خاطره مو براندامم راست شد
ودلم برای یڪ لحظہ لرزید.زیر لب زمزمہ ڪردم:
سیده خانوووووم…..هم مسیر مادرت زهرا بشے !!!!!!!
#غافل از اینڪه من دیگہ نہ سیده خانومم نه #هم_مسیر مادرم زهرا..
ڪاش همیشہ بچہ میموندم.
دست در دست آقام.، صف اول نماز جماعت! ڪاش بازهم اون مرد پیر مهربون تو ڪف دستم نخودچے ڪشمش مینداخت و اجازه میداد همیشہ ڪنار آقام صف اول مسجد نماز بخونم.
اینطورے شاید مسیرم عوض نمیشد! شاید براے همیشہ سیده خانوم میموندم..
🌻🍁ادامه دارد. …..
✍نویسنده؛
#ف_مقیمی
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب🍄
قسمت ۳
بعد از رسیدن بہ سن تڪلیف فڪرڪنم فقط سہ یا چهاربارتو مسجد در صف نمازگزاران خانوم ایستادم
ولے آنجا بودنم هیچ لطفی نداشت.
چون ڪسے منو سیده خانوم صدا نمیڪرد!
چون هیبت آقام ڪنارم نبود.
از طرفے چندبار این حاج خانومهایے ڪه ڪنارم نشستہ بودن از #نمازم_ایراد_میگرفتن
یڪیشون ڪه آخرین سرے برگشت با #لحن_بد بهم گفت :
-دختر تو ڪه بلد نیستے درست نماز بخونے چرا میاے صفهاے اول،نماز ما هم بهم میریزے؟.پاشو برو عقب.!!!
بعد با سرعت جانمازمو جمع ڪرد
بازومم گرفت بلندم ڪرد
و با#صداے_نسبتا_بلندے روبہ عقب صدا زد:
-خانوم حسینے جان بیا اینجا برات جا گرفتم.
وبدون اینڪه بہ #بغض گره خورده تو سینہ ے من فڪر کنہ و #اشڪ چشمهامو ببینهہ
شروع ڪرد برای خانوم حسینی از #اشڪالات نمازے من #صحبت ڪردن..
و #اینقدر_بلند_تعریف_میڪرد ڪه #صفهایے_عقب و هم #توجهشون بہ سمت من جلب شد
و شروع ڪردن بہ #اظهار_فضل_ڪردن..
و من در حالیکہ داشتم از شدت #خجالت آب میشدم بہ سمت #آخرین_صف نمازگزاران پناه بردم و در طول نماز فقط #اشڪ میریختم .
🌹🍃🌹
اون شب آخرین حضور من در مسجد رقم خورد
ودیگہ هیچ وقت نرفتم
و هرچقدر آقام بازبون خوش وناخوش میگفت گوشم بدهڪار نبود ڪه نبود.
میگفتم
_یا میام پیش خودت نماز میخونم یا اصلن حرفشو نزن.!!!
البته اگر دروغ نگم یڪبار دیگہ هم رفتم مسجد. پانزده سال پیش واسہ فوت آقام.
🍁🌻ادمه دارد.....
✍نویسنده داستان:
#ف_مقیمے
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
https://harfeto.timefriend.net/17123399933587 لینک ناشناس🥀بفرمایید
کسی هست رمان رهایی از شب رو خونده باشه؟