🍃📚|خاطرات کتاب ابووصال
📝 #نگران_دیگران
بسیار احساساتی و عاطفی بود.
از آن دسته آدم هایی بود که احساسات خود را عملی نشان می داد.
خیلی دلسوز و مهربان بود و بیشتر ناراحتی هایش برای دیگران بود نه خودش.
📝| نقل شده از #خواهر_شهید
#ابووصال
💛| @shahid_dehghanamiri
به یاد شهید دهقان
🍃📚| خاطرات کتاب ابووصال
📝 #سرقت_ادبی
هدیه تولد برایم یک رم هشت گیگ خرید.
تلاش کرده بود با سلیقه کادو پیچ کند اما اینطور نبود.
هدیه را که باز کردم یک تکه کاغذ لای آن بود که قافیه مهدیه داشت، با تعجب پرسیدم دو بیتی با قافیه اسم من گفتی..؟!
ملتمسانه از من خواست تا صدایش را در نیاورم، شعر یکی از دوستانش بود که برای همسرش سروده بود و همنام من بود.
📝|نقل شده از #خواهر_شهید
#ابووصال
💛| @shahid_dehghanamiri
#خواهر_شهید: مراسم هفتم محمدرضا که در مدرسه عالی برگزار شد اولین باری بود که کاملا وجودش را احساس کردیم. من هیچ وقت فکرش را نمیکردم که وارد مدرسه عالی شوم و محمدرضا آنجا نباشد. آن روز حالم بد شد و فضا برایم سنگین بود. از مراسم بیرون آمدم و در آن راهرو راه میرفتم و سر محمدرضا غُر میزدم. چند دقیقه بعد بوی عطر محمدرضا اطرافم پیچید و تپش قلبم زیاد شد. دور و برم را دیدم اما کسی آنجا نبودو مطمئن شدم محمدرضا پیشم آمده. در خوابم هم میآید و یکسری غُرغُرهایی میکند و نشان میدهد که حواسش به ما است.
💛| @shahid_dehghanamiri
💌| پست اینستاگرامی #خواهر_شهید
به مناسبت اعیاد شعبانیه و روز پاسدار...
💌| @shahid_dehghanamiri
💌| پست اینستاگرامی #خواهر_شهید
هو المحبوب
چند ماهی از شهادتش گذشته بود. دلتنگی چنان حال دلمان را گرفته بود که حتی نفس کشیدن برایمان دردناک بود.
گاهی تنها آرزویم شده بود دیدن قامتش در آستانه در، لبخند زیبایش یا فقط شنیدن صدایش... تمام خلوت هایم پر بود از خلا نبودن برادرم...
بعد از ماه ها ناز کشیدن، یک شب در رویا مهمانم شد. در خواب دیدم وارد حرم یکی از معصومین شدم. چنان باشکوه که هرگز در بیداری ندیده بودم. شاید حرم مادر سادات، شاید حرم مظلوم اهل بیت، امام مجتبی، نمی دانم. در بین جمعیت، روی زیبای محمد توجهم را جلب کرد. نزدیکش که شدم دیدم در کفشداری حرم مشغول خدمت است دقیقا باهمین ظاهر که در عکس است.
باگریه گفتم: محمد دلتنگی تو مرا کشت!
لبخندی زد و گفت: جایم بد است؟ افتخار بالاتراز این؟
غصه چه چیزی را میخوری؟
پس از سه سال و نیم، وقتی مادر را در لباس کفشداری حرم حضرت سلطان دیدم، یاد لبخند رضایت تو افتادم. همانقدر مشتاق و شاکر بود که تو بودی عزیزم...
مقام کفشداری حرم را هم باید اضافه کنم به سایر افتخاراتت مثل افتخار پاسداری از ناموس اهل بیت... اگر بودی، شک ندارم به کمک مردم می شتافتی در این موقعیت. همانطور که امثال تو کمر بسته اند برای خدمت به مردم همانها که با جانفشانی و گذشتن از خانواده، امنیت و عزت را به مردم هدیه دادند هرچند همیشه در برابر این هدیه، نامهربانی دیدند....
تا وقتی سایه سربازان سیدالشهدا برسر ایران هست، انقلاب ایستاده و ایران، ایران خواهد ماند.
سرتان سلامت، سایه تان مستدام و دشمنانتان سرافکنده پاسداران انقلاب...
🍃تو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیست
🍃نمی کنم اگر ای دوست! سهل و زود، رهایت..
#میلاد_سرداران_عشق_مبارک
#سپاه_پاسداران_انقلاب_اسلامی
#یا_علی
💌| @shahid_dehghanamiri
به یاد شهید دهقان
💌استوری خواهر #شهید_محمدرضا_دهقان_امیرے به مناسب تولدشون❤️😍 💌| @shahid_dehghanamiri
❤️یارب الحسین❤️
عطر و بوے عجیب و دلنوازے همه جا را فراگرفته،ذره ذره خاڪ زمین تلالو گرفته و مے درخشد.نسیم ملایمے وزیدن گرفته و خبرے از سوز سرماے آبان ماه نیست،ماه در آسمان نیست اما همه نورانے شده.دیگر اثر از دیوار هاے زخمی و گلوله خورده شهر نیست.سڪوت و آرامش پس از طوفانے ناگهانے حاڪم شده.هنوز چند ثانیه از زمین خوردن چهار جوان نگذشته.ذره ذره اشیاء ورودے شهر العیس، چه سنگ و چوب،چه زمین و درخت و...خود را آماده حضور ڪسے ڪرده اند ڪه حتے فڪرش را نمے ڪردند حضورش را درڪ ڪنند.همه چیز به وجد آمده،مگر ممڪن است او پا بر این خاڪ بگذارد؟
به یڪباره همه چیز قیمتے شده،همه به برڪت وجود این چهار تن است ،یانه! این چهار تن در برابر او ذراتے از خاڪند.همه از لطف مادرانه اوست،همانطور ڪه بر بالین عباس رفت،به بالین این چهار تن نیز آمده.مهر مادرانه او به وسعت تاریخ است، هرڪس،هرڪجاے این خاڪ و هر نقطه از زمان براے حسین زمین بخورد، او خودش را خواهد رساند.
مسعود،محمدرضا،سید مصطفے،احمد...خوش به حالتان ڪه خاڪ پاے مادر سادات شدید.نیازے به حضور مادرانتان نبود،هیچ ڪس بهتر از مادر سادات،نمےتوانست برایتان مادرے ڪند.شاید بالاسرتان ایستاد، لبخندے زد و فرمورد:
برخیزید فرزندانم،خوش آمدید...❤️
شاید به یادآوردے آن لحظه بوے اولین آغوش مادر را روز۲۶فروردین...
محمدجان،عزیزخواهر،تنها همین چند لحظه بعد از زمین خوردنت ڪافے ست تا تمام عمر از حسرت بسوزم و به حالت غبطه بخورم.💔😔
چرا شب تولدت،دلم هوایے بوے شهادتت شده؟هزار تولد نمے توانست اندازه چند لحظه بعد از شهادتت باشڪوه باشد.
عزیز دلاور من، زیباترین دردخواهر،۲۴ساله شدنت مبارڪ.هرچند تو فارغ از گذر زمان بر قله جوانے ایستاده اے....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عشق او ما را گرفت از چنگ دیگر دلبران
تن برون بردیم از این میدان...ولے جان باختیم!
#ڪمے_پخته_تر_از_قبل
#آسوده_تر_خواب_عزیز_دلے_هنوز
#دیدم_ڪه_جانم_مےرود
#بریم_چمن
#سراغے_از_دلم_بگیر
#تولد_مبارڪ❤️
پست اینستاگرامے #خواهر_شهید💌
💌| @shahid_dehghanamiri
💌🍃|پاسخ #خواهر_شهید
در پاسخ بہ سوالات مربوط به
شهید محمدرضا دهقان...
1⃣1⃣| وقتی دوستانشون ناراحت بودن،چطور حالشونو خوب میکردن؟
↩️کلا اگر در جمعی محمدرضا حضور داشت،
حال کسی بد نبود. بسیار شوخ و شیطون بود
و همه رو سر کیف میاورد. از طرفی میدانست هرکسی چطور آروم میشه.گاهی تا مسیرهای طولانی همراه رفقاش میرفت تا خیالش راحت
بشه که حالشون خوبه
#خادمالحسین
@shahid_dehghanamiri