به یاد شهید دهقان
اوایل آشنایی من و محمدرضا، وقتی دم به دم همدیگر دادیم یادم میآید که به دلیل تسلط من بر حرفه عکاسی زیاد در این مورد صحبت می کردیم
محمد به این رشته علاقه داشت و میگفت: به عکاسی علاقه مندم📷 و در مقابل تو هیچ هنری ندارم.
وقتی می دیدم اینطوری مودبانه حرف میزند☺️ و افتاده حال است به شوخی میگفتم: چقدر مودب هستی آقا جون شهید بازی در نیار.😁 او جواب می داد: ما هنر شهادت نداریم.😔💔
هر بار این این جمله را از او می شنیدم در دلم نهیبی میزدم و نگاهی به چهره محمد میکردم و در دلم میگفتم: احساس میکنم تو هنرش را داری.❤️
به خودش هم چند بار گفتم. جوابش این بود: «من آرزوی شهادت دارم اما خداوند صلاح ما را بهتر میداند.»🌹
🆔 @shahid_dehghanamiri🌹
👈آهای بچه #شیعه ها
👈سربازان #سیدعلی
👈پست #نگهبانی من تمام شده
👈حالا #نوبت شماست
#شهید_محمدرضا_دهقان🌷
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
🆔 @shahid_dehghanamiri🌹
یادگاریهای به جامونده از شهیــد علـے اکبـر عـربـے🌹🍃
🆔 @shahid_dehghanamiri🌹
به یاد شهید دهقان
شوخ طبعی سر نترس و شجاعت خاصی داشت.
همان طور که خوش خنده بود😁 و بچه ها را می خنداند. پای روضه های اباعبدالله خیلی نمکی گریه می کرد.😭
حاضرم قسم بخورم اگر با هر کدام از رفقایش صحبت کنید تا اسم حسین مشتاقی را بیاورید، اولین عکس العمل شان لبخند است.😁
با اینکه با همه شوخی می کرد و خلاصه اذیت و آزارش به بچه ها رسیده بود.😂
اما همه دوست اش داشتند❤️. مثلا وقت هایی که چایی می ریختیم بخوریم، بی سر و صدا می رفت و نمک می ریخت توی لیوان چای😳،
آب معدنی بچه ها را برمی داشت و کلا آرام و قرار نداشت.
شهید مدافع حرم حسین مشتاقے🌹🍃
🆔 @shahid_dehghanamiri🌹
مهریه حضرت #زهرا -علیها السلام!..
السّلام عَلیکِ اَیّتُهَا الصّدّیقَه الشَّهیده یا فاطمه الزّهرا
❣ #أللَّھُمَ_عجِلْ_لِوَلیِڪْ_ألْفَرَج
🆔 @shahid_dehghanamiri🌹
💌🕊💌🕊💌🕊
📝#شهیدانه
به شدت عصبانی شد . لب هم به غذا نزد
گفت : دلیلی نداره برای ما که فرمانده ایم چلو کباب بیارند و برای نیرو ها غذای دیگه️
بعد هم دستور داد غذاهارو برگردونند عقب ...!
خیلی به فکر نیروهاش بود 😍
اگه هم بعضی وقتا دو نوع غذا درست می کردن بهترینشو می داد برای اونهایی که توی خط اند
بین بچه ها هم معروف بود ( چلو کباب تو خط ، ساچمه پلو تو شهرک ) ☺️
فرمانده بی ادعا ❤️
#شهید_حاج_حسین_خرازی
👇👇
🆔 @shahid_dehghanamiri🌹
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
✨﷽✨
❣یک دقیقه مطالعه
تو مطب پزشک نشسته بودم و منتظر نوبت برای مادرم...
خانمی کنارم بود به من گفت: چه پولی درميارن اين دکترا..!
فکر کن روزی پنجاه نفر رو که ويزيت کنه ميشه.....
مشغول محاسبه درآمد تقريبی پزشک بود
که پيرمردی از روبرو گفت:
چرا به اين فکر نمیکنين که امشب پنجاه نفر راحتتر ميخوابن، پنجاه خانواده خيالشون آسوده تره..
حالم با اين حرف پيرمرد جان گرفت.😍
پيرمرد همچنان حرف ميزد:
هر اتومبيل گرون قيمتی که از کنارتون رد شد نگيد دزده، کلاهبرداره، الهی کوفتش بشه از کجا آورده که ما نميتونيم...!
بگيد الحمدلله که يک نفر از هموطنام ثروتمنده، فقير نيست، سر چهارراه گدایی نميکنه، نوش جونش...
حال خيلی ها عوض شد با اين حرف و نگاه قشنگ پيرمرد.❤️
✨وقتی خدا بخواد بزرگی آدمی رو اندازه بگیره، متر رو به جای قدش ، دور “قلبش” میگیره، خدا نگاه زيبای ما را دوست دارد✨
🆔 @shahid_dehghanamiri🌹
💕تو💕
غریبی در زمـ🍂ـین
و در میان آدم هایش
آسمانــ🌙ـی را فقط اهلِ آسمـ🌙ـان
میشناسند
🆔 @shahid_dehghanamiri🌹