eitaa logo
به یاد شهید دهقان
431 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
154 فایل
+إمروز فضاے مجازے میتواند ابزارے باشد براے زدݩ در دهان دشمن..[• إمام خامنهـ اے•] ↶ فضیلٺ زندهـ نگهـ داشتن یاد و خاطرهـ ے شہدا ڪمتر از شهادٺ نیسٺ.+حضرٺ آقـا ڪپے با ذڪر صلواٺ✔
مشاهده در ایتا
دانلود
•[﷽]• 🌱 ✨ 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 بعد دوباره گلوله ای که کنار شما روی آسفالت منفجر شد. این بار چشمهای بهنام سوختندو پاهایش زخمی شدند. بچه ها بهنام را عقب بردند. از درد نمی‌توانست چشمهایش را باز کند. با همان چشم بسته خبر شهادت احمد را شنید. و فکر کرد که فقط خودش زخمی شده و احمد شهید. سوار ماشین که شد به زحمت چشمهایش را باز کرد. یک نفر هم توی ماشین بود که ترکش های زیادی خورده بود و اوضاع خوبی نداشت. راننده پرسیده بود:((دو تا شهید برای شماست؟)) تازه آن‌وقت بود که فهمید به جز احمد شهید دیگری هم هست. حدس زد که یکی از بچه های گردان خودتان باشد. گردنش ترکش خورده بود و برنمی‌گشت. به بیمارستان که رسید احمد را شناخت. از یکی رفقای مجروحش درباره آن یکی شهید پرسید اما کسی جوابش را نداد به تو نگاه کرد می دیدید که تن تو همان لباس هایی است که صبح پوشیده بودی، اما نمی‌خواست باور کند که آن شهید تویی. حتی خواست برت گرداند و صورتت را ببیند اما از حال رفت و حتی نفهمید کی پاهایش را پانسمان کردند و به دستش سرم زدند. تو که جایت راحت بود. از حال بهنام خبر نداشتی که داشت بدترین لحظه های زندگی اش را تجربه می‌کرد. تمام خاطراتتان را مثل فیلم مرور می‌کرد. فهمیده بود آن شهید از هم پاچیده تویی،اما نمی‌خواست قبول کند. از هرکسی هم سراغ تو را می‌گرفت کسی جواب سرراست نمی‌داد. توی بیمارستان حلب فهمید که چهار نفر از بچه‌ها شهید شده‌اند. چه روز های سختی بود روز های بی شما بودن. آن هم با آن تن زخمی روی تخت بیمارستانی که فاصله اش با شما از زمین تا آسمان بود. بهنام به تهران هم که رسید باز باید روی تخت بیمارستان می‌خوابید. به معراج و مراسم تشییع نرسید. به قول خودش معراج برایش همان تویوتایی بود که پیکر تو را دیده بود. مدتی طول کشید تا با پای زخمی و عصا بتواند بیاید سر مزارت. چقدر برایش سخت بود این دیدار. حسرت می‌خورد که چرا شب آخر اجازه ندادی جلوتر برود. می‌گفت بیشتر تیر ها به بدن تو و مسعود خورده. انگار که فدایی بقیه بودید. تحمل دیدن مزار تو را نداشت. اول سر مزار امین کریمی رفت و بعد آهسته آهسته به سمت تو و مزارت که خاکش هنوز تازه بود آمد. نمی‌دانم آن تسبیح سبز هنوز هم توی جیبش بود یا نه. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🆔•| @shahid_dehghanamiri |•
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
سریال حتما این سریال جذاب را تماشا کنید تا تفاوت ها را دریابید. تفاوت در برخورد تفاوت در تکنیک ها تفاوت در روند و روایت داستان و تفاوت های خیلی زیاد دیگر. یک تیم حرفه ای و کاربلد با بازیگرانی که انصافا شخصیت ها را قشنگ درآورده اند. خدا قوت میگم به بچه های تیم 👈 ضمنا اگر این سریال را قشنگ تماشا کنید، ذهن شما برای مطالعه کتاب آماده تر میشه. چون به قول کارشناس محترم و عزیزش، این کتاب، حداقل ده پله بعد از روایت این داستان قدم گذاشته و حرفهای قابل توجهی داره.
بسم‌الله🌱
السلام علیک یا صاحب الزمان { عج}💚✋🏻
🍃قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَنْ سَرَّهُ أنْ يَسْتَجيبَ اللّه ُ لَهُ عِنْدَ الشَّدائِدِ وَالْكَرْبِ فَلْيُكْثِرِ الدُّعاءَ فِىالرَّخاءِ 💠پيامبر خدا صلى الله عليه و آله می فرمایند: هر كس دوست دارد خداوند هنگام سختى ها و گرفتارى ها دعاى او را اجابت كند، درهنگام آسايش، دعا بسيار كند. 📚نهج الفصاحه، ح 3023 @shahid_dehghanamiri
صحنه هایی اطرافم دارم میبینم که فقط این به ذهنم میاد که چقدر یادِ مرگ آدمارو مهربون و خوب میکنه... خیلی به یاد مرگ باشیم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔞 اگه اونقدر غرق تو این دنیا شدی و مرگ خودتو فراموش کردی بهت توصیه میکنم یکبار این کلیپ رو نگاه کن 💥دیگه به این دنیا دل نخواهی بست... @shahid_dehghanamiri
اینقدر واسه حرف این مردم زندگی نکن :)☘ @shahid_dehghanamiri
دوستان برام دعا کنید🌹
بسم الله🌱
السلام علیڪ یا صاحب الزمان{عج}💚✋🏻