eitaa logo
رفاقت تا شهادت...🌱
4.5هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
4.4هزار ویدیو
35 فایل
بسـم‌ربّ‌عشــق ماهمیشھ‌فکرمیکنیم‌شھدا یه کارخاصی‌کردن‌کہ‌شھیدشدن❗ ، نه‌رفیق . .🖐🏽 اونا خیلی‌کارهارونکردن‌که شھید شدن :))💔 اگه انتقاد و پیشنهادی داشتی من اینجام @rabbani244 تبادل نداریم تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/187105918Ce558e6c9ac
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹راز شهیدے ڪه بعد ۲۷ سال گمنامی آدرس مزارش را داد. ۲۷ سال از شهادت و مفقودے حمیدرضا گذشته بود، خواهرش دیگر طاقت دورے نداشت، رفت ڪنار مزار شهید پلارک، همرزم برادرش، او را به حضرت زهرا (س) قسم داد ڪه خبرے از برادرش حمیدرضا به او بدهد، گفت: به حمید بگو به خواب خواهرت بیا و خبرے از خودت بده، خواهرش با گریه تعریف می‌ڪرد: فرداے آن روز خواب دیدم جمعیت زیادے در بلوار سردار جنگل در منطقه پونک تهران در حرڪت هستند، صداے حمیدرضا را شنیدم گفت: خواهر این‌ها همه براے تشییع پیڪر من آمده‌اند و به اذن خدا همه آنها را شفاعت خواهم ڪرد، بعد اشاره به عابرے ڪرد ڪه در ڪنار جمعیت بود اما توجهے به آنها و شهدا نداشت، گفت: حتے او را هم شفاعت خواهم ڪرد. از خواب ڪه بلند شدم فهمیدم در بوستان نهج البلاغه تهران شهید گمنام تشییع و تدفین ڪرده‌اند، بعدها با پیگیرے خانواده شهید و آزمایشات دے ان اے هویت این شهید اثبات شد. اگر به بوستان نهج البلاغه تهران رفتید، در ڪنار مزار شهیدِ وسط یادمانِ شهداے گمنام ڪه متعلق به شهید 🌷است. ┄┅─✵🕊✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه لذتی دارد از فردای نیامده نترسیدن، گوش به نغمه صبح دادن چای درست کردن... از امروز لذت بردن و پادشاه وقت خود بودن... امروزتون شاد و فوق العاده 🌸
آخرین دیدار💔 آخرین باری که به مرخصی آمد اوایل ماه ربیع بود، برای دوستانش سوغاتی گرفت ☺️و شش جعبه شیرینی هم گرفت تا برای جشن میلاد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به جبهه ببرد.😉😃 گفتم: «مادر این همه پول خرج نکن. برای زندگیت پس انداز کن.»😉 با یک بیت جوابمو داد و گفت: شما، با خانمان خود بمانید که ما بی خانمان بودیم و رفتیم 😔♥️ موقع خداحافظی حالت عجیبی داشت. و گفت: «مادر، به خدا می سپارمت.» 🤲🏻😘❤️ ┄┅─✵🕊✵─┅┄
💟 🌕شهید مدافع‌حرم سید سجاد حسینی 📀راوے: همسر شهید ☔️سید سجاد همیشه در کارهای منزل به من کمک می‌کرد؛ مخصوصاً زمانی که مهمان داشتیم؛ مهمان را حبیب خدا می‌دانست و از مهمانی‌دادن لذت می برد. قبل از اینکه مهمان بیاید، همه چیز را حاضر می‌کردم چون سیدسجاد اجازه نمی‌داد من پذیرایی کنم. ⭐️حتی گاهی خودش چای می‌ریخت و می‌آورد. هرچیزی در منزل داشتیم، برای مهمان می‌آورد. مثلاً برای صرف یک چایی در حضور دوستان اگر گز، شکلات، پولکی، قند یا هرچیزی بود با چایی می‌آورد. ☔️می گفت: باید برای مهمان سنگ تمام بگذاریم. بعد از اینکه مهمانها می‌رفتند، با هم ظرفها را می‌شستیم. اگر مهمان ها از دوستان خودش بودند، حتی اجازه نمی‌داد ظرف‌ها را بشویم و می‌گفت: شما فقط خانه را مرتب کن. در کمک به من در کارهای منزل، بین همه همیشه حرف اول را می زد. ┄┅─✵🕊✵─┅┄
🥀این عکس حس عجیبی دارد ✨وچقدر جای این صمیمیت ها خالی است 👈اینطور نیست ┄┅─✵🕊✵─┅┄
🥀قاب اقتدار ✨نه فاتح و نه سپهبد، نه ذوالفقار و نه سردار برای نـام شما تنـها شهیـد " بود سزاوار 📸نخست وزیر شهید رجایی در کنار فرمانده نیروی هوایی، شهید فکوری در حال عبادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄
🥀ایستادگی را از شما آموختیم ✨همچون دماوند ایستاده... همچون اروند پر خروش ... راستی برادر ،چقدر لباس خاکیت تو را ملکوتی کرده بود..!! چقدر مردانگی و اقتدار و ابهت به تو می آمد ... هنوز بعد سی و اندی سال از آن روز ، با تماشای عکسهایتان آدم احساس غرور میکند .... 📸مهران قهرمان در عملیات کربلای یک ┄┅─✵🕊✵─┅┄
💌 🟢شهید مدافع‌حرم سید محمدحسین میردوستی ♨️ریتــــم حسینــــی 💚مادر شهید نقل می‌‌کند: مُحرّم‌ها همیشه سید محمدحسین در هیئات‌ حضور داشت و همیشه وِرد زبانش، نام حضرت ابوالفضل علیه‌السلام بود. یکبار هیئت منزل ما بود و محمدحسین، یک تی‌شرت مشکی داشت و رفته بود کنج آشپزخانه و برای خودش عزاداری می‌کرد و سینه می‌زد؛ انگار در این محیط نبود. ❤️بعد از مراسم دیدم محمدقاسم، برادرش، دارد با او دعوا می‌کند! گفتم «محمدقاسم چه شده؟» گفت«هرچه صدایش می‌کنم جواب نمی‌دهد؛ انگار اینجا نیست! همه دارند با ریتم سینه می‌زنند، او دارد برای خودش سینه می‌زند.» گفتم «چه کارش داری؟ بچه‌ام دارد برای خودش سینه می‌زند!» گفت: «چرا با ریتم نمی‌زند؟!» 💚وقتی که محمدحسین شهیــــد شد، محمدقاسم می‌گفت آن کسی که با ریتــــم می‌زد ما بودیم؛ ما دنبال ریتم بودیم و حسیــــنی نبودیم اما او واقــــعاً حسینی بود و حسیــــن‌وار رفت و ما همچنان مانــــده‌ایم! ┄┅─✵🕊✵─┅┄
بازی عجیب شهید با فرزندانش... لطفا تصویر باز شود 🥀 🕊🌱 ┄┅─✵🕊✵─┅┄
~🕊 🌿فرازی از وصیت نامه💌 اگر جسد من ناپدید شد افسوس مخورید که جسد هر کجا باشد برانگیخته خواهد شد و اگر تاسفی هست باید بر مظلومیت و ناپدید بودن تربت زهرا سلام الله علیهما خورده شود. توصیه می‌کنم شما را و هر آنکس که این وصیت نامه به او می‌رسد اینکه از خدا بترسند و در اعمال خود را حفظ کنید و یاد خدا را فراموش نکنید و آگاه باشید که خداوند ناظر بر اعمال شماست و توصیه می‌کنم شما را به پیروی از امام و کوتاهی نکردن اجرای فرامین آن بزرگوار. سعی کنید که اعتقادات خود را در اصول و فروع قوی سازید تا در سختی ها نلغزید. احمد امینی(امضاء) امیدوارم در قیامت همه با هم باشیم. ♥️🕊 ┄┅─✵🕊✵─┅┄
معرفی کتاب منوچهر مدق 🌱 بریده هایی از کتاب: ۱-«اگر دلت با خدا صاف باشد، خوردنت، خوابیدنت، خنده‌ها و گریه‌هات برای خدا باشد، اگر حتی برای او عاشق شوی، آن وقت بدی نمی‌بینی، بدی هم نمی‌کنی، همه‌چیز زیبا می‌شود.» ۲-این همه‌چیز توی این دنیا اختراع شده، اما هیچ اکسیری برای دلتنگی نیست. ۳-دو تا شست‌های منوچهر هم‌اندازه نبودند. یکی از آن‌ها پهن‌تر بود. سر کار پتک خورده بود. منوچهر گفت «همه دو تا شست دارند. من یک شست دارم، یک هفتاد!» ۴-به ترکش‌هایی که نزدیک قلبش بودند غبطه می‌خوردم. می‌گفت «خانم، شما که توی قلب مایید.» 🕊🌱 🌱 ┄┅─✵🕊✵─┅┄