eitaa logo
رفاقت تا شهادت...🌱
4.5هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
4.3هزار ویدیو
34 فایل
بسـم‌ربّ‌عشــق ماهمیشھ‌فکرمیکنیم‌شھدا یه کارخاصی‌کردن‌کہ‌شھیدشدن❗ ، نه‌رفیق . .🖐🏽 اونا خیلی‌کارهارونکردن‌که شھید شدن :))💔 اگه انتقاد و پیشنهادی داشتی من اینجام @rabbani244 تبادل نداریم تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/187105918Ce558e6c9ac
مشاهده در ایتا
دانلود
جوان بسیار باحیایی بود🙂.در لبنان زندگی بسیار سخت است آن هم برای یک جوان مذهبی و حزب اللهی. همیشه وقتی میرفتیم بیرون سرش پایین بود🍃. دائم و سریع هم کارش را انجام میداد که برویم و زیاد در این فضاها نمی ماند. مهمانی که میرفتیم یا در جمعی اگر حضور داشت لبخند دائم بر لب هاش بود☺️ اما با همان چهره مهربان و خندان دینش را حفظ میکرد.. گاهی در جمع دوستانمان اگر از بچه ها حرفی ناشایست میشنید با همان خنده اش متذکر میشد به آن ها.☝️ 📚 برگرفته از مصاحبه با دوستان شهید در حزب الله 👌 ┄┅─✵🕊✵─┅┄
چھ‌قشنگ‌گفتہ: قدیم‌بُویِ " ایمان "میدادیم... الان ایمانمان بُو میدهد! قدیم‌ دنبال "گُمنامی" بودیم... الان مُواظبیم ناممان گُم نشود! :) ▫️ایمانم‌؛هم ڪشیده ...!🥺 ┄┅─✵🕊✵─┅┄
روزهای جمعه میگفت:امروز میخوام یه کارخیربرات انجام بدم 😊 هم برای شما، هم برای خدا😉 وضومیگرفت ومی رفت تی آشپزخانه، هرچه میگفتم :نکنیداین کارومن ناراحت میشم باعث شرمتدگیمه😔 گوش نمیکرد، درامیبست وآشپزخونه رومیشست❤️ 🌸 ┄┅─✵🕊✵─┅┄
یک فریم از دل کندن از جگر گوشه. مبارز🇮🇷 ┄┅─✵🕊✵─┅┄
تا‌ در‌ رکاب‌ شهدا‌ نباشید، به‌ مقام‌ شهادت‌ نخواهید‌ رسید.. 🕊🌱 ┄┅─✵🕊✵─┅┄
🕊 هر‌موقع‌به‌بهشت‌زهرا‌میرفت... آبۍ‌‌بر‌میداشت‌‌وقبور‌شهدا‌رومۍ‌شست‌!♥️ میگفت‌:با‌شهدا‌قرار‌گذاشتم‌‌که‌من‌‌غبار‌رو از‌روۍِقبر‌هاۍآنها‌بشورم‌وآنهاهم‌غبار‌ِ گناه‌‌رواز‌روۍ‌ِ‌دل‌‌من‌‌بشورند....🌸 •♡• ┄┅─✵🕊✵─┅┄
از مسئولین عزیز و مردم حزب‌الہےمےخواهم کہ در مقابل آن افرادے کہ نتوانستند از طریق عقیده، مردم را از انقلاب دور و منحرف کنند‌ و الان در کشور دست بہ مبارزه دیگرے از طریق اشاعہ فساد و فحشا و بےحجابے زده‌اند، در مقابل آن‌ها ایستادگے کنید و با جدیت هرچہ تمام‌تر جلوے این فسادها را بگیرید! ♥️🕊 ┄┅─✵🕊✵─┅┄
تو چہ می دانی . . . از حال مادری ڪہ از تمامِ حاصل زندگی اش فقط یڪ قاب‌عڪس نصیبش شده؟💔 نه‌قبری‌‌نه‌نشانی‌‌فقط‌عکسی‌در‌طاقچه‌خانه..💔🥺 ┄┅─✵🕊✵─┅┄
🌱 خطبه عقد این شهید به صورت تلفنی توسط رهبر معظم انقلاب خوانده شده است. همسر شهید با اشاره به آن روز خاطره انگیز می‌گوید: نوید سر سفره عقد، قرآن را که دستش گرفت، نیت کرد و قرآن را باز کرد تا هر صفحه‌ای که آمد باهم بخوانیم؛ آیه اول صفحه را که دید، لبخند زد و با آرامش نگاهم کرد، چشمانش از شوق برق می‌زد، آیه ۲۳ سوره احزاب دلش را آرام کرده بود. «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»: «برخی از آن مؤمنان، بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملا وفا کردند، پس برخی پیمان خویش گزاردند (و بر آن عهد ایستادگی کردند تا به راه خدا شهید شدند مانند عبیده و حمزه و جعفر) و برخی به انتظار (فیض شهادت) مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند.» چه زیبا به عهدت با خدا وفا کردی که به جرگه شهدا پیوستی مرد آسمانی‌ام... تولدت تو آسمونا مبارک قهرمان 🌻 تاریخ تولد: ۶۵/۴/۱۶ 🌹 ┄┅─✵🕊✵─┅┄
آن روز خیلی نزدیک است... لطفا تصویر باز شود 🥀 🕊🌱 ┄┅─✵🕊✵─┅┄
معرفی کتاب من میمانم تو برگرد 🌱 بریده هایی از کتاب: ۱-شاید بارزترین ویژگی علیرضا، همین بود که به همه چیز دید مثبت داشت. سراغ هر کاری که می‌رفت، اگر از نتیجه می‌پرسیدند، در دو کلمه جواب می‌داد: «ایشالا می‌شه!» ۲-بس که جزوه نوشته بود، بچه‌ها صدایش می‌زدند ابوجزوه! حتی وقتی درس می‌داد و کسی چیزی می‌گفت که نمی‌دانست، یادداشت می‌کرد تا بعداً اضافه کند به مخزن جزوه‌هایش؛ جزوه‌هایی که می‌گشت دست مربیان و متربیان که استفاده کنند و وقف در گردش باشد. ۳-بعد از شهادتش، یک ساک کتاب تحویلمان دادند. پر بود از کتاب‌های مختلف؛ زندگی‌نامهٔ شهدا، کتاب‌های عرفانی و یک‌سری کتاب تخصصی که همه را برده بود سوریه بخواند. خانه هم که بود، فرصت خالی اگر پیدا می‌کرد، می‌نشست گوشهٔ اتاق و کتابی دست می‌گرفت و می‌خواند. عادت داشت به این کار. اگر کتاب نبود، دقایق خالی‌اش پر نمی‌شدند. 🕊🌱 🕊🌱 ┄┅─✵🕊✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا