#سیدناالقائد
بـٰاتـوازمَـرگنَدـٰارَمبھخُـداوآهِـمہایۍ
جـٰانِمـٰانپیشڪِشِسـِیدنـٰاخـٰامِنھاۍ🖐🏻シ..!
🟡نيمه شعبان بود. با ابراهيم وارد کوچه شديم. چراغاني کوچه خيلي خوب بود. بچه هاي محل انتهاي کوچه جمع شده بودند. وقتي به آنها نزديک شديم همه مشغول ورق بازي و شرط بندي و... بودند!
🟣ابراهيم با ديدن آن وضعيت خيلي عصباني شد اما چيزي نگفت. من جلو آمدم و آقا ابراهيم را معرفي کردم و گفتم: ايشان از دوستان بنده و قهرمان واليبال و کشتي هستند. بچه ها هم با ابراهيم سلام و احوالپرسي کردند.
🟢بعد طوري که کسي متوجه نشود، ابراهيم به من پول داد و گفت: برو ده تا بستني بگير و سريع بيا. آن شب ابراهيم با تعدادي بستني و حرف زدن و گفتن و خنديدن، با بچه هاي محل ما رفيق شد.
🟠در آخر هم از حرام بودن ورق بازي گفت. وقتي از كوچه خارج ميشديم تمام كارت ها پاره شده و در جوب ريخته شده بود!
📚سلام بر ابراهیم۱
‹ اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج ›
رفیق_شهیدم 🥺
🍃💐🍃💐
💐🍃💐
🍃💐
💐
♡ بسم رب الشهدا و الصدیقین ♡
یک_قرار_شبانه
ان شاءالله امشب در پرونده همه خادمان و دوستداران شهدا بنویسند.
🍃محب امیرالمومنین(علیه السلام)
🍃زیارت کربلا و نجف،
🍃سربازی امام زمان(عجل الله)
♦️نهایت شــ🌷ــهادت♦️
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
هر شب ده صلوات هدیه به روح مطهر
یکی ازشهداداریم.💐
هدیه امشب تقدیم میشود به شهید والامقام
🌷 شهید ابراهیم هادی 🌷
اجرتون با شهدا🕊
ا💐
ا🍃💐
ا💐🍃💐
ا🍃💐🍃💐
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
شادی_روح_شهدا_صلوات
شهیدان قامت رعنای عشقند
شهیدان صورت زیبای عشقند
گذشتند گر چه از امروز دنیا
شهیدان شافی فردای عشقند:)
☘☘☘☘
نشست روبه رویم خندید و گفت:
(دیدید آخر به دلتون نشستم!)
زبانم بند آمده بود
من که همیشه حاضر جواب بودم و پنج تا روی حرفش می گذاشتم و تحویلش می دادم ،حالا انگار لال شده بودم
خودش جواب خودش را داد:
(رفتم مشهد،یه دهه متوسل شدم
گفتم حالا که بله نمیگید،
امام رضا از توی دلم بیرونتون کنه،پاکِ پاک که دیگه به یادتون نیفتم
نشسته بودم گوشه رواق که سخنران گفت:
اینجا جاییه که می تونن چیزی رو که خیر نیست،خیر کنن و بهتون بدن
نظرم عوض شددو دهه دیگه دخیل بستم که برام خیر بشید!)
شهیدمدافع حرم🕊🌹
محمدحسین_محمدخانی
هر وقت می خواست برای جوونا
یادگاری بنویسه،می نوشت:
مَن کانَ للَّه کان اللهُ لَه
هرکه با خدا باشد خدا با اوست.. 🌱!
شهید_ابراهیم_همت
•
#ڪلام_شهید
خدایا! می دانم که کم کاری از من است
خدایا! می دانم که من بی توجهم
خدایا! می دانم که من بی همتم
خدایا! می دانم که من قلب امام زمان (عج) را رنجانده ام، اما خود می گویی که به سمت من باز آیید..
آمده ام خدا!
کمکم کن تا از این جسم دنیوی و فکرهای مادی نجات یابم.
شهید_رسول_خلیلی🍃
•
da1f5fe150a2712f0505d0eda6b3d6d19762290-720p_۱۹۱۰۲۰۲۲_1.m4a
5.3M
🌸صوت اذان بسیار زیبا و دلنشین با صدای باران، تقدیم به نمازشبی های بزرگوار🌷
در روایت هست که خداوند متعال به نمازشب خوان پیش ملائکه، مباهات میکنه... بالاتر از این نداریم🌺 خوش به سعادت شما، خوش به روزگار شما... ما رو هم دعا بفرمایید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「•﷽•」
رفیق شهید که داشته باشی😎👇
میدونی یکی حواسش بهت هست
یکی که اومده تا وصلت کنه به خدا؛)
شهید_بابک_نوری💌
.
همیشه میگفت:
آدم نباید توی هیئت گیر کنه و فکر کنه
همه چیز فقط به روضه رفتنه. مهم اینه
که رفتار و اعمالمون مثل امام حسین
و حضرت عباس باشه، و گرنه توی اسم
امام حسین گیر میکنیم و رشد نمیکنیم!
#شهید_مصطفی_صدرزاده
«📷🍃»
دوست شهیده:
فوزیه در بیمارستان با صدای بلند اعلام میکرد
که من پیرو خط امام هستم؛ آن زمان، همه از
ناجوانمردی و حملههای وحشیانه دموکراتها
و ضدانقلاب می ترسیدند ولی فوزیه دل شیر
داشت🇮🇷.»
شهید چمران در توصیف شهادت این شهیده :
دختر پرستاری که پهلویش هدف گلوله دشمن
قرار گرفته بود خون لباس سفیدش را گلگون
کرده بود، 16 ساعت مانده بود و خون از بدنش
میرفت... این فرشته بیگناه ساعاتی بعد، در
میان شیون و ضجه زدنها جان به جان آفرین
تسلیم کرد🕊
شهیده_فوزیه_شیردل
الگوی_خواهران🧕
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرج
#با_شهیدحمیدآقا🌷
در کوچه ما پیر مردی بود که اختلال حواس داشت. همیشه صندلی اش را دم در می گذاشت و می نشست داخل کوچه. هر وقت حمید به این پیر مرد می رسید، خیلی گرم با او سلام و علیک می کرد. اگر سوار موتور بود، توقف می کرد و بعد از سلام و احوال پرسی گرم حرکت می کرد.
آن شب رفته بودیم هیئت. موقع برگشت ساعت از نیمه شب گذشته بود و پیر مرد هم چنان در کوچه نشسته بود. حمید طبق عادتش خیلی گرم با او سلام و علیک کرد.
وقتی از او دور شدیم گفتم: حمید جان! لازم نیست حتما هر بار به ایشان سلام کنی. او به خاطر اختلال حواس اصلا متوجه نیست.
حمید گفت: عزیزم! شاید ایشان متوجه نشود؛ اما من که متوجه می شوم. مطمئن باش یک روزی نتیجه محبت من به این پیر مرد را خواهی دید.
وقتی بعد از شهادت حمید، وقتی برای همیشه از آن کوچه می رفتیم، همان پیر مرد را دیدم که برای حمید به پهنای صورت اشک می ریخت. این گریه از آن گریه های سوزناکی بود که در غم حمید دیدم.
راوی: همسر شهید
کتاب یادت باشد ؛
🌹🌹🌹🌹
فرقاستمیانآنکس
کهدرانتظارِشھادت است
وکسیکهشھادت
درانتظارِاوست!
_شهدا❤️🩹"🌿:)
#شھیدانہ
#خاطرات_شهید 💌
پدرش براش بارانی خریده بود.اما علی نمیپوشید. هرڪاری ڪردم نپوشید ... میگفت: این پسر بیچاره نداره ، منم نمی پوشم.. پسرهمسایه مون رو میگفت. پدرش رفتگر بـود ونداشت بـرای بچه هـاش بارانی بخره.علی هم نمیپوشید.....
شهید_علی_صیاد_شیرازی
🌹🌹🌹🌹
خـاطراتشهـدا
نزدیک عروسیش مصطفی یک کارت دعوت برای امام رضا ع فرستاده بود مشهد، یک کارت هم برای امام زمان عج که انداخت داخل مسجد جمکران، و یک کارت هم برای حضرت زهرا س و حضرت معصومه س که آن هم به داخل ضریح حضرت معصومه س انداخت.
درست قبل از عروسیش در خواب حضرت زهرا سلام الله علیها را دیده بود.
در خواب به بانو عرض کرد: قصد مزاحمت برای شما را نداشتم. حضرت فرموده بودند: چرا دعوت شما را رد کنیم؟ چرا عروسی شما نیاییم؟ چه کسی بهتر از شما؟ ببین! همه ی ما آمدیم، شما عزیز ما هستی مصطفی جان....
شھیدمصطفیرندانےپور
هروقتمیخواستیگناهیکنی
بهاینفکرکنکهشبایقدرچقدرگریه
کردیوبهشالتماسکردیکهببخشتت!
ببینلذتگناہبهشکستنقولوقرارات
بااقامیارزه؟چطورروتمیشه🥺💔
#حسین_جانم
#تلنگر