بخشی از وصیتنامه شهید میلاد بیدی خطاب به همسرش:
دلتنگم [...]، لکن این دلتنگی را خودخواسته به جان خریدهایم زیرا میدانیم که این عاشقانهای میان ما و خداست. از آن عاشقانههای احلی من العسل و ما رأیت الا جمیلا...
@shahid_gomnam15🕊
تا اسم مدال می آید
همه ما به فکر مدال طلا میافتیم
همیشه مدالها از جنس طلا نیست!
بعضی وقت ها از جنسِ
خون جگر است و داغِ دل ...
تصویر آقای حسنعلی ضرغام پور
پدر ۵ شهید که عکس فرزندانش را
مثل مدال به سینه چسبانده...
مدال افتخار
@shahid_gomnam15🕊
📨خاطرات_شهدا
🌹شهید مدافعحرم وحید_نومی_گلزار
🦋همسر شهید نقل میکنند: یک روز وحید ناراحت از سر کار به خانه آمد و مستقیم به آشپزخانه رفت و وسایل را جدا میکرد؛ نصف وسایل را برداشت. بهش گفتم: «وحید این وسایل را چهکار میخواهی بکنی؟» گفت: «دوستم تازه ازدواج کرده، در منزلشان هیچی ندارند. از لوازم منزل، آنهایی که از نظرم اضافه است را جمع کردم تا به آنها بدهم.»
🦋در آن مدتی که در بندرعباس بودند، این کار وحید سهمرتبه تکرار شد. حتی موتورش را به یکی از دوستانش بخشید تا دوستش و همسرش به گردش بروند و زندگی مشترکشان نابود نشود.
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
شهید_وحید_نومی_گلزار
@shahid_gomnam15🕊
ماها که عاشق نیستیم
عاشق اونی بود که از اربعین جا موند
و گوشه ی خرابه دق کرد...🖤
صلی الله علیک یا بنت الحسین❤️🩹
اربعین
@shahid_gomnam15🕊
10.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥داستان تاجر هندی که هر سال برای آقا امام حسین علیه السلام جلسه روضه میگرفت(ادامه ماجرا را خودتان ببینید)
✅(حتما حتما این کلیپ را ببینید)
🔸فکر نمیکنم کسی این داستان را بشنود و اشک از چشمانش جاری نشود
✨استاد هاشمی نژاد
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━
@shahid_gomnam15
بسیجی شهید منوچهر شاهرخی🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
تاریخ ولادت: ۱۳۱۹/۴/۲۲
محل ولادت: شهر کیان_ از توابع شهرکرد
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۱
محل شهادت: شلمچه
مزار: گلزار شهدای شهر کیان
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━
🌷🌿🕊🥀🕊🌿🌷
@shahid_gomnam15
🔰زندگینامه شهید منوچهر شاهرخی
💐🍃شهید شاهرخی در بيست و دوم تير ۱۳۱۹ در شهر کیان از توابع شهرستان شهرکرد به دنيا آمد. پدرش آقامحمد، كشاورز بود و مادرش شهربانو نام داشت.
شهید فرزند دوم خانواده بود. دوتا برادر و شش خواهر داشتن که با همه خواهرو برادرها دوست و مهربان بود
هر موقع مشکلی برای آنان و دوستان وهمه آشنایان و فامیل حتی همشهریانش پیش میامد پیش ایشان می آمدن و شهید بزرگوار با صبر و حوصله و دقت مشکل گشایی میکرد توی شهر ما این شهید در اصل به عنوان بزرگتر و عاقل از نظر قضاوت و حل و فصل کردن اختلاف خانوادگی ومشکلات حرف اول را میزد
☘ ایشان فردی بود که بعد از شهادتش خیلی از مردم شهر احساس یتیمی کردن وخیلی از فقرای شهر به کمکهایی که ایشان در خفا انجام داده بودن و خانواده اش اطلاع نداشتم اعتراف کردن.
از فعالیتهای سیاسی شهید شاهرخی ،مبارزه با رژیم پهلوی وشرکت در برنامه ها و فعالیتهای زمان انقلاب اسلامی .شرکت در راهپیمایی روز اول انقلاب و تشکیل پایگاه بسیج در شهرکیان، تلاش در خریدن زمین برای ساختمان پایگاه بسیج زمین ورزشی برای ورزشکاران شهرکیان، میتوان نام برد.
🌤شهید شاهرخی یکی از مبارزان بسیار فعال زمان انقلاب اسلامی بود که حتی مدتی در شهرکرد ساواک او را زندانی و شکنجه کرده بودند.شهید یک بار هم مورد ترور واقع شده بودند که دشمنان موفق به ترور ایشان نشده بودند.
🕊🌷شهید در سن ۲۳ ازدواج کردند و حاصل این ازدواج هفت دختر و دو پسر بود
و در سن ۴۶ سالگی سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید و در گلزار شهدای شهر خود (شهرکیان) آرامیدند.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━
🌹🌿✨🌹🌿✨🌹🌿
@shahid_gomnam15
11.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🏴 برای چی میخوای بری اربعین؟!!
🎙 استاد شجاعی
📎 #لبیک_یا_حسین
📎 #اربعین
📎 #پیاده_روی_اربعین
@shahid_gomnam15
💠دو خاطره از زبان دختر شهید بزرگوار منوچهر شاهرخی
🔸دختر دوم شهید میگوید زمان اعزام پدرم من دوازده سال داشتم پدرم یک روز قبل از اعزامش البته دفعه سوم اعزام پدرم به جهبه بود و این دفعه با دفعات قبل انگار خیلی متفاوت بود این بار که میخواست بره چهره اش نورانی تر شده بود خیلی دوست داشتنی تر شده بود دو روز بود که انگار کسی به من میگفت تا میتونی پدرت را خوب نگاه کن دیگه نمیتونی او را ببینی!
🌱یک روز قبل اعزامش مادرم خمیر کرده بود نان میپخت ی دفعه پدرم از راه رسید یک جعبه شیرینی دستش بود و با یک کمی پسته آخر پدرم کشاورز بود وضع مالی خوبی نداشتیم خیلی کم پیش میومد که پدرم شیرینی و آجیل بخره بیاره خونه
وقتی آمد پاکت شیرینی را داد به مادرم و گفت خانم تو برو چایی بیار بچه ها با این شیرینی بخورند من بقیه نانها را میپزم ولی مادرم قبول نکرد خودش نانها را پخت .
❣بعد از پختن نانها چای دم کرد و نشستیم توی پذیرایی، دراین هنگام پدرم یک نگاهی به مادرم کرد و گفت من فردا عازم جهبه هستم عملیات هست اگر رفتم و برنگشتم حلالم کن میدونم بزرگ کردن هشت تا بچه ویکی هم تو راهی تنهایی سخته ولی چاره ای نیست مراقب خودت و بچه ها باش .
😔همون لحظه یهویی دلم ریخت و یک دلهره شدید گرفتم و به چهره پدرم نگاه میکردم نورانی و تمیز و قشنگ میدیدمش در حین نگاه با خودم فکر می کردم اگر پدرم شهید شد من چکار کنم و ی سری حرفها باخودم میزدم انگار مادرم متوجه حال من شده باشه صدام زد و گفت پس چته؟ چرا به پدرت خیره شدی؟ چرا چای نمیخوری؟
که به خودم آمدم پریدم بغل پدرم و بوسیدمش اخه ما توی روستامون بچه ها خجالتی بودیم کم پیش میومد پدر مادرمون را بغل کنیم و ببوسیم
🌹بعد پدرم من را توی آغوشش فشار داد و گفت نگران نباش امیدت به خدا باشد تو فقط خوب درس بخون و نمازت را اول وقت بخوان
به نماز اول وقت خیلی تاکید داشتن
همیشه صبحها برای نماز صبح همه را بیدار میکرد میگفت نزارید نماز صبحتون قضا بشه.
🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊
🔹یک خاطره دیگه اینکه اوایل انقلاب که اعلامیه و نوارهای امام خمینی را پخش میکردند شهید بزرگوار هم دراین زمینه خیلی فعالیت داشتن که ساواک شبانه به خانه ما حمله کردن و شهید رو نتوانستن دستگیر کنند.
🌤 ایشان از پشت بام خانه فرار کردند ولی یک هفته بعد پدرم را به همراه چند نفر از دوستانش دستگیر کرده بودن .به مدت سه روز در زندان ساواک اسیر بودند مادرم هم از این موضوع اطلاع نداشت فقط نگران بودن نمیدونست پدرم کجاست ,خبری ازش نداشت نگران بود تا اینکه بعداز سه روز آمد سرش را تراشیده بودن ما همه ناراحت بودیم ولی از شکنجه هایی که کرده بودند حرفی نزد ،
🕊نیمه شب از صدای ناله پدرم در خواب بیدار شدم مادرم ازش پرسید چی شده چرا مینالی ،بعد پدرم برایش تعریف کرد ک این سه روز مارا شکنجه کردند با شلاق که زده بودند تمام بدنش سیاه و کبود شده بود و من از دیدن این صحنه حالم بد شد و کارم به بیمارستان کشید 😭😭
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━
🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
@shahid_gomnam15
خیلےبہبحثحجـٰاباهمـیتمیداد ...
وقتےچہارشنبہهاازحوزهبیرونمیزدیـم
تابرویمخانہ،مصطفےسرشراپایینمینـداخت
واخمهایـشرادرهممیڪرد ...
میپرسـیدم:چےشدهباز؟!
بادلـخورۍمیگفـت:اینهمہشہـیدندادیمک ناموسمملڪتبااینسرووضعبیـرونبیاد !
شهیدمصطفےصدرزاده❤️
@shahid_gomnam15🕊
2.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من با این قلب
فراوان آهِ دوریات را کشیدهام..💔!
اربعین
@shahid_gomnam15🕊