eitaa logo
شهید گمنام
3.4هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
6.2هزار ویدیو
93 فایل
🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ࢪفیق‌شهیدشهیدت‌میڪند.🥀 ارتباط با مدیر کانال شهید گمنام ⤵️⤵️⤵️ @khakreezfarhangi ⤵️⤵️⤵️ @gomnam30 خادم تبادل ⤵️⤵️⤵️ @YaFateme1349
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴شب قبل از ظهور بر امام زمان چه میگذرد؟ تفسیری از آیه "امن یجیب" از کلام مرحوم شیخ احمد 🌹 ☘🌸 @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙دعای هر روز بعد نمازواجب بخونیم خیلی ثواب داره☝️🌺 🤲یا من ارجوه لکل خیر ... با صدای ماندگار مرحوم سیدقاسم موسوی قهار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15
پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله: برای اُمّت من ماه استغفار است. در این ماه زیاد کنید که خداوند بخشنده و مهربان است 📗بحار الأنوار ج94 ص38 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15
🌹 آیت الله سید علی قاضی : خوشحال کردن انسان محزون چه با بذل مال ، چه با سخن نیکو ، چه با کنار او نشستن ، گناهان را پاک می کند. @shahid_gomnam15
خدایا؛ بگیـࢪ از مـن! آنچھ ڪھ ࢪا مےگیـࢪد از مݩ این ࢪوزها عجیب دݪـم؛ بھ سـیم خاࢪداࢪهاۍ دنیا گیࢪ ڪࢪدھ اسـټ...💔 @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥تصویری تکان دهنده💥 🌹‍ عکسی که می بینید ، در اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۳ ، توسط «احسان رجبی» به ثبت رسیده است. محل عکس برداری ، ارتفاع ۱۱۲ ، واقع در شمال منطقه ی عملیاتی «فکه» است. پیکر این شهید که پس از ۱۲ سال ، چهره نمایانده است ، ویژگی بسیار بارز و تکان دهنده ای دارد. 😔👈 دست ها و پاهای پیکر مطهرشهیدبا سیم تلفن بسته شده و در غربت و مظلومیت بی مانندی ، به احتمال قوی ، زنده به گور گردیده است. سیم تلفن های دور پاها به خوبی مشخص است. 🌹 روحشان شاد و یادشان گرامی🥀 @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما سامرا نرفته گدای تو می‌شويم ای مهربان امام فدای‌تو می‌شويم هادیِ خلق ، به کوری چشمان گمرهان پروانگان شمع عزای تو می‌شويم💔 🥀 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بین ما و عراقی ها بعضی جاها حدود ششصد، هفتصد متر بیشتر فاصله نبود. گفت: باید خاکریز بزنیم. بچه های جهاد شبانه خاکریز می زدند. راحت نبود. تیررس عراقی ها بود. راننده ها جرئت نمی کردند. احمد با اینکه فرمانده جبهه ی فیاضیه بود خودش تا صبح می نشست بغل دست لودرچی ها که دلگرم شوند، کارشان را بکنند.
یک بار از او پرسیدم متن هایت را چطور می نویسی؟ از کجا می آیند؟ گفت: اگر دوست داری برای شهدا بنویسی، وضو بگیر دو رکعت نماز بخوان، سلام را که دادی، بنشین به نوشتن... می رسانند به آدم! @shahid_gomnam15
💌 🌹شهـــید بابک نوری: به تو حسادت میکنند تو مکن، تو را تکذیب میکنند آرام باش، تو را می ستایند فریب مخور، تو را نکوهش میکنند شکوه مکن، مردم از تو بد میگویند اندوهگین مشو همه مردم تو را نیک میخوانند مسرور مباش، آنگاه از ما خواهی بود، حدیثی بود که همیشه در قلب من وجود داشت از امام پنجم… 🌤أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج🌤 @shahid_gomnam15
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 💐 ۵ بهمن ماه سالروز شهادت مدافع حرم  " " گرامی باد https://eitaa.com/sardar_313_martyr
آزادی‌ات از هرزمان نزدیک تر شده است ای زیباۍ با شکوھ:) ♥️ @shahid_gomnam15
- سپاه‌پرافتخارترین نهادملی‌است...🎖 @shahid_gomnam15
طریقه تحریم کلی برنامه دیجی کالا❌😡 😡عکس سمت راست توهین کارمند دیجی کالا به ساحت مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها😡 اگر ادعای شیعه بودن وعشق به اهل بیت داریم انجام بدیم ......نشر بدین @shahid_gomnam15
4_5855214135930784343.mp3
3.43M
🌙 ویژه 🍃شبا دلتنگ تو میشم برای گریه شب خوبه 🍃برای توبه کردن هم میگن خوبه 🎤 👌بسیار دلنشین 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15
🌷 کتاب (کتاب مخفی) 🌷 _ شرم؟! _ آری !شرم از اینکه رسول خدا و علی مرا ببینند و بدانند که من همان مادی ام که از من پسری زاده شد و بر او تیغ کشید ! من همسر مردی بودم که در قلبش بغض علی بود ! به خدا سوگند کور بودن هزار بار بهتر از شرمساری نزد علی ست ! من با گوش های خودم شنیدم که رسول خدا گفت :( اگر تمام خلایق بر محبت علی جمع می شدند ، خدا هرگز آتش جهنم را خلق نمی کرد . چگونه بینا شوم و در نگاه علی خیره شوم ، وقتی که من مادر و همسر دشمن علی هستم !) ماهان متوجه صدایی می شود ‌. با ترس سر می چرخاند طرف پنجره و آرام رو به پیرزن می گوید : _ صدای چه بود ؟! پیرزن متعجب می پرسد: _ کدام صدا؟! ماهان سراسیمه از جایی که نشسته بلند می شود. از پنجره کوچک به بیرون خانه نگاه می کند. بیرون هنوز باد و طوفان است . غبار سپید همه جا را فرا گرفته . چیزی میان سپیدی غبار پیدا ۶. ماهان همان طور که دارد به برهوت نگاه می کند، می گوید: _ صدایی به گوشم خورد!شبیه به حرف زدن مردانی در باد ! _ صدایی نیست جز زوزه باد ! پیرزن انگار متوجه چیزی شده ! می پرسد: _ از کسی می گریزی ؟! ماهان از پنجره فاصله می گیرد و جواب می دهد : _ آری ! می نشیند و شمشیر را میان دست می گیرد. _از مردانی می گریزم که برای قتل محمد نقشه می کشیدند. پیرزن حیرت زده می پرسد: _ قتل رسول خدا؟! ماهان سری تکان می دهد و می گوید: _ آری ! شاید باور نکنی، مردانی از قریش ! از یاران نزدیکش! ماهان ترسیده سر می چرخاند طرف حیاط . _ نمی دانم چرا حس می کنم مردانی پشت دیوار خانه ایستاده اند ! شمشیر را میان دست هایش می فشارد ! _ اگر برسند من حریف شان نیستم! پیرزن می گوید: _ اگر فراری هستی چرا به این جا آمدی ؟! باید مثل باد در برهوت می رفتی ! _ راه را گم کردم ! طوفان راهم را بست ! من به این برهوت و این طوفان عادت ندارم . باد زوزه می کشد و در چوبی حیاط را به هم می کوبد. ماهان ترسیده زانو می زند و شمشیرش را طرف در می گیرد . _ به گمانم این جا هستند ! پشت این در ! برای کشتن من آمده اند ! به یکباره صدای کوبیدند در بلند می شود . ادامه دارد... @shahid_gomnam15
🌷 کتاب (کتاب مخفی) 🌷 ماهان ترسیده و آشفته رو به پیرزن می چرخد. _ دیدی؟! نگفتم؟! همان هایی هستند که گفتم ! پیرزن از جا بلند می شود. _ نترس ! ماهان با صدای آهسته می گوید : _ چگونه نترسم ؟! برای گرفتن جانم آمده اند ! ماهان دور خود می چرخد. _ جایی برای پنهان شدن نیست ؟! تنوری ! خمره ای ! اتاقکی پنهان ! یا دری که آنها آن را نبینند ! پیرزن با دست به گوشه حیاط اشاره می کند. _ آن جا تنور خاموشی هست‌. ماهان شمشیر و کیف چرمی را به دست می گیرد و می دود طرف تنور . دوباره کسی بر در می زند . ماهان برگ ها و خاشاک را کنار زده و صحفه گرد چوبی تنور را بر می دارد و به سرعت می پرد توی تنور . هنوز کامل تو نرفته که سرش را بیرون آورده و به پیرزن که بالای سرش ایستاده می گوید : _ اسبم! بی گمان اسب را بیرون خانه دیده اند ! پیرزن دست می چرخاند روی زمین . صحفه چوبی را پیدا می کند و می گوید : _ دیر به یادت آمد. با دست سر ماهان را در تنور فرو می کند و صحفه چوبی را بر تنور می گذارد تا دیده نشود . همان طور که بر زمین زانو زده ، برگ ها خاشاک را دوباره بر تنور می ریزد . آن ها که پشت در ایستاده اند ، حالا با لگد بر در می کوبند و فریاد می زنند : _ باز کنید ! در را باز کنید ! ادامه دارد... @shahid_gomnam15
حدود دو ماه قبل از شهادتش بود. زنگ زد گفت: امشب بیا برویم قم. گفتم: کار دارم نمی توانم. اصرار کرد که حتما باید امشب برویم. و راهی شدیم. بعد از او پرسیدم: چرا گفتی حتما امشب بیاییم قم؟ گفت: برای فرار از گناه. شرایطی بود که نمی خواستم حضور داشته باشم. بابک دوست نداشت در جو های آلوده قرار بگیرد. @shahid_gomnam15
هدایت شده از شهید اسماعیل دقایقی
دریافت گزارشات تصویری مردمی «کشف حجاب» و «توهین به آمران به معروف» 🇮🇷سامانه ناظر پلیس امنیت عمومی آیدی: @s_nazer کانال: @police_amniyat_omumi