. 🕊 تلاوت آیات قرآن ڪریم ؛
۩ بــِہ نـیّـت
برادرشھیدابراهیمهادے 🌿'
#صفـــ۵ــفحه 📚
•﴿رفیقشھیدمابراهیمهادے﴾•
مدعیهرگزنزنبیھودهلافِعاشقی
اینحسینتنھایڪعاشقداردآنهم
زینباست✋🏼'!
#بیبیزینب
@shahid_gomnam15
💢فرازی از نامه دردناک #حضرت_مهدی (عج) به جناب شیخ مفید
💌در بیابانهای تاريک و #ظلمانی و صحراهای خشک و بی آب و علف😭 كه دست تطاول زمان بدان نمیرسد، برای شما #دعا_میكنم😔
📚احتجاج طبرسی/ ج۲/ص۴۸۹
#ترک_گناه_قدمی_به_سوی_ظهور
@shahid_gomnam15
اینطوری امر به معروف میکرد...
🌱خاطرهای از شهید ابراهیم هادی🌱
#رفیق_شهیدم🥀
@shahid_gomnam15
1.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کرامات شهدا
📚همراه ما باشید
@shahid_gomnam15
🌹امام خامنهای :
انگیزہ های بسیار شدیدی وجود دارد
برای فراموشی شهــدا..
نگذارید یاد شهـدا فراموش شود
#سلام_صبحتون_شهدایی
@shahid_gomnam15
🔰شهیدی که پس از #شهادت ، کارنامه دخترش را #امضا کرد.
🌷 #شهید_سید_مجتبی_صالحی_خوانساری
🍂شهادت ۶۲/۱۱/۳۰ کردستان
🔵راوی : دختر شهید
🌸آخرین روزهای سال ۶۲ بود که خبر شهادت پدرم به ما رسید.بعد از یک هفته عزاداری، مادرم با بستگانش برای برگزاری مراسم یاد بود به زادگاه پدرم ، شهرستان خوانسار رفتند.
🌺من هم بعد از هفت روز به مدرسه رفتم. همان روز برنامه امتحانی ثلث دوم را به ما دادند و گفتند: والدین باید #امضاء کنند.
آن شب با خاطری غمگین و چشمانی اشک آلود و با این فکر که چه کسی باید کارنامه مرا امضاء کند به خواب رفتم.
🌸پدرم را در خواب دیدم که مثل همیشه خندان و پر نشاط بود. بعد از کمی صحبت به من گفت زهرا آن #کارنامه را بیاور تا امضاء کنم. گفتم کدام کارنامه؟ گفت: همان کارنامه ای که امروز در مدرسه به تو دادند. کارنامه را به او دادم و پدر شروع کرد به نوشتن
🌺فردا صبح که برای رفتن به مدرسه آماده می شدم از خواب دیشب چیزی یادم نبود. اما وقتی داشتم وسایلم را مرتب می کردم، ناگهان چشمم به آن کارنامه افتاد. باورم نمی شد. اما حقیقت داشت. در ستون ملاحظات کارنامه دست خط پدرم بود که با رنگ قرمز نوشته بود:
"این جانب نظارت دارم سید مجتبی صالحی"
و امضاء کرده بود.
🌼برای اینکه شبهه ای پیش نیاید امضا و نوشته کارنامه توسط علما و اداره آگاهی مورد تایید قرار گرفته و به رویت #امام_خمینی می رسد و نسخه آن در موزه شهداء تهران در معرض دید بازدیدکنندگان قرار دارد.
📙برگرفته از کتاب آخرین نامه
@shahid_gomnam15
💢توسل به حضرت زهرا(س)
🔸«نمیدانم چه شد! هر قدر تلاش کردم خودم را از شر #سیمهای_خاردار خلاص کنم، نتوانستم. وضعیتم لحظه به لحظه بدتر میشد.
🔹میدانستم چه بکنم. موانع در حال تکان خوردن و بسیار خطرناک⚠️ بود، چون توجه #دشمن را به سمت من جلب میکرد. از همه کس و همه جا ناامید، به ائمه ـ علیهم السلام ـ متوسل شدم.
🔸یکی یکی سراغ آنها رفتم. یک لحظه یادم آمد که ایام #فاطمیه است. دست دعا و نیازم را به طرف حضرت فاطمه(س) دراز کردم🤲 و با تمام وجودم از ایشان خواستم که نجاتم بدهند. گریه کردم😭دعا کردم.
🔹در همین حال احساس کردم یکی پشت لباسم را گرفت، مرا بلند کرد و در آب #اروند پرتم کرد. آن حالت را در هشیاری کامل احساس کردم.» #احمد این ماجرا را برای دوستش تعریف کرد، او را قسم داده بود که تا زنده است، آن را برای کسی بازگو نکند❌
#شهید_احمد_جولاییان🌷
📚برگرفته از کتاب مهر مادر
@shahid_gomnam15
سلام همراهان عزیز انتقادی پیشنهادی برا بهتر شدن پست های کانال دارید با ما در میان بگذارید
با دل و جان میشنویم
با ما در ارتباط باشید
👇👇
@khakreezfarhangi
❣️حمایت شما باعث دل گرمی ماست❣️