22✍عکس ماندگار سردار شهید سید حمید میرافضلی و سردار هور علی هاشمی فرمانده قرارگاه سری نصرت...
💢کلام سردار هور شهید علی هاشمی...
🔸مرگ می آید ولی چه بهتر خودمان به سراغش برویم و در خون بغلتیم نه اینکه مرگ به سراغ ما بیاید و در رختخواب ذلّت بمیریم.
💢فرازی از وصیت سردار شهید سید حمید میرافضلی...
🔸دریافتیم خدا ما را برای هدفی عالی دعوت کرده و مقصدی والا مقصدی به اندازه ی حیات واقعی دادن به انسان ها و تغییر نظام ارزش ها یعنی نظام تغییر ارزش های این قرن ظلمانی به نظام نور توحیدی خلاصه ساختن زمینه ای عالی برای آن قیام مبارک...
🔹ای بقیة الله ما با همین انگیزه حرکت کردیم و با خون خدا با خدا عهد بسته ایم که در همه ی احوال و شرایط یاری اش دهیم و حال شما ای سرور و آقا و مولای من به حرمت آن لحظه ها و ثانیه های مقدّسی که مخلصان در جبهه ها شما را به صورت عینی مشاهده می کنند قَسَمتان می دهیم که ما را شفاعت کنید ما را به درگاه ایزد رحمان که لحظه ای روا مَدارد بر ما آن ننگی را که تاریخ از کوفیان یاد می کند.
🔸ای جوانان و پاکدلان تقویت کنید دوستی اهل بیت را در قلبتان و نورانی کنید قلب خود را با نور قرآن و تفکر نمائید در آیات نجات بخش آن و مطالعه کنید بزرگترین منبع فضایل اخلاقی و بالاترین رحمت الهی را تا تسخیر ناپذیر شود جهان بینی و افکارتان از اندیشه غیرالهی...
شهید_سیدحمید_میرافضلی
شهید_علی_هاشمی
@shahid_gomnam15
مسئولیت خونِ شهدا
لحظهی مرا آرام نمیگذارد!
آنان که پیمان دوستی با خدا بستهاند
هرگز بیوفایی به پیمانشان نمیکنند... :)
شهید_نسیانی
_❤️🩹🕊
امام_زمان(عج) به یکی از دوستان خود که از آن حضرت پرسیده بود:
آقا جان!
چرا با اینکه ما همه دعای_فرج را میخوانیم شما نمیآیید!
آقا فرمودند:
شما دعای سلامتی من را میخوانید یعنی (اللهمکنلولیکالحجهبنالحسن)
شما باید دعای اللهیعظمالبلا را زیاد بخوانید...
امامزمان و سیدبنطاووس
صفحه۲۳۸،نجمالثاقبصفحه۴۸۰
_________🍃💫🍃__________
@shahid_gomnam15
•|السلامعلیکیاصاحبالزمان(عج)|•
✨️❤️🤲🏻
اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفآءُ، وَانْکشَفَ الْغِطآءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ، وَ ضاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ، و اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَيک الْمُشْتَکى، وَ عَلَيک الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخآءِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، اُولِى الْأَمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَينا طاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنا بِذلِک مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ، فَرَجاً عاجِلاً قَريباً کلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ، يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ، يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ، اِکفِيانى فَاِنَّکما کافِيانِ، وَانْصُرانى فَاِنَّکما ناصِرانِ، يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِکنى اَدْرِکنى اَدْرِکنى، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرينَ.
بهنیابتازشهداء❤️
________🍃💫🍃____________
@shahid_gomnam15
3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنان گرم و امیدبخش
24🌷شهید زین الدین خطاب به رزمندگان
من یقین دارم امام زمان(عج) در بین شماست و به شهدای شما افتخار میکند ...
@shahid_gomnam15
25🛑 زنان لرستانی ۸۱۵ گرم طلا به مقاومت اهدا کردند
🔹مسئول بسیج زنان سپاه حضرت ابوالفضل(ع) لرستان: زنان لرستانی در پویش جهاد طلایی ۸۱۵ گرم طلا، ۳۷ سکۀ پارسیان، یک ربعسکه و نیمسکه به جبهۀ مقاومت اهدا کردند.
ایران
@shahid_gomnam15
ازداناییپرسیدند↓
نظرشمادرموردمولاعلیچیست؟؟
ایشانپرسید:بهترینمکانکجاست؟
گفتند:مسـجد
پرسید:بهترینجاۍمسجدڪجاست؟
گفتند:محراب
پرسید:بهتریتعملچییست؟
گفتند:نــمـاز
پرسید:بهتریننــماز؟
گفتند:نــمازصبح
پرسید:بهترینقسمتنماز؟
گفتند:سجـده
پرسید:بهترینقسمتبدن؟
گفتند:سـَـــــر
پرسیدبهترینقسمتســر؟
گفتند:پیـــــشانۍ
پرسید:بهترینمـاه؟
گفتند:رمضــان
پرسید:بهترینشب؟
گفتند:شبقـــدر؟
پرسید:بهـتریننحوهمردن؟
گفتند:شــهادت...
بعدشگفت:↓
مولاعلیدرماهرمضاندر
شبقـدردرمسجددرمحرابمسجد
درحالنماز درنمازصبحفرقمبارڪش
شکافت...
-مولاعلی
@shahid_gomnam15
نهج البلاغه
حکمت 304 - ضرورت دستگیری از مستمندان
وَ قَالَ عليهالسلام إِنَّ اَلْمِسْكِينَ رَسُولُ اَللَّهِ فَمَنْ مَنَعَهُ فَقَدْ مَنَعَ اَللَّهَ وَ مَنْ أَعْطَاهُ فَقَدْ أَعْطَى اَللَّهَ🌸🍃
و درود خدا بر او، فرمود: نيازمندى كه به تو روى آورده فرستادۀ خداست، كسى كه از يارى او دريغ كند، از خدا دريغ كرده، و آن كس كه به او بخشش كند، به خدا بخشيده است
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
@shahid_gomnam15❤️
8.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
26💠یک نکته دقیق در دعا کردن/
🎙شهید مطهری رحمه الله علیه
«اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
@shahid_gomnam15
اسم رمانمون هست عشق در یک نگاه
یه رمان آموزنده وجذاب
خیلی قشنگه پیشنهاد میکنم حتما بخونید
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗عشق دریک نگاه💗
قسمت1
با صدای زنگ ساعت گوشیم بیدار شدم
ساکمو برداشتم وسیله هایی که نیاز داشتم و داخلش گذاشتم در اتاق باز شد
زهرا: نرگس هنوز آماده نشدی؟
-الان زود آماده میشم
زهرا: از دست تو ،همیشه آخرین نفریم بدو
- چشم
تند تند وسیله هامو جمع کردم
لباسمو پوشیدم
چادرمو سرم کردم
رفتم پایین
همه در حال صبحانه خوردن بودن
- سلام به اهل خانه صبحتون بخیر
مامان : سلام عزیزم بیا صبحانه تو بخور
- دستتون درد نکنه
بابا: زهرا بابا خیلی مواظب خودتون باشین
زهرا: چشم بابا جون
زود باش نرگس خانم دیر شد
- همین الان بابا گفت مواظب خودتون باشین ،میخوای چیزی نخورم بی افتم رو دستت
مامان: خدا نکنه ،اره بخور مادر
زهرا: لووس ،من میرم دم در بیا
( اولین سفری بود که منو زهرا میخواستیم باهم بریم اونم کجاا شلمچه ،زهرا دو سال از من بزرگتر بود ،باهم تو یه دانشگاه درس میخونیم
البته من چون نیمه اولی هستم ،زهرا نیمه دومی ،اینجوری یه سال از نظر درسی عقبم )
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم
توی راه زهرا همش میگفت : وااای نرگس دیر میرسیم همه میرن ،ما جا میمونیم
- نترس آبجی گلم ،شهدا اگه بطلبه مارو ،هیچ کسی جایی نمیره تا ما برسیم
دست بر قضا اتوبوسی که ما میخواستیم سوارش بشیم اشکال فنی پیدا کرده بود
رسیدم دم در دانشگاه
- دیدی گفتم نرفتن
خانم موسوی(مسئول بسیج دانشگاه): سلام دخترا کجایین شما
زهرا: شرمنده خانم موسوی،پس ماشین برادرا کجاست
خانم موسوی: نیم ساعتی میشه حرکت کرده
آقا راننده: خانم موسوی درست شده بریم
خانم موسوی:خدا رو شکر،بریم بچه ها سوار شین
•••••
🍁نویسنده: فاطمه ب🍁
..............................................
دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است
در غیر این صورت نویسنده راضی نیست
و اینکار پیگردالهی دارد💯
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸