eitaa logo
شهید گمنام
4هزار دنبال‌کننده
20.4هزار عکس
9.7هزار ویدیو
100 فایل
🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ࢪفیق‌شهیدشهیدت‌میڪند.🥀 ارتباط با مدیر کانال شهید گمنام ⤵️⤵️⤵️ @khakreezfarhangi ⤵️⤵️⤵️ @gomnam30 خادم تبادل ⤵️⤵️⤵️ @YaFateme1349
مشاهده در ایتا
دانلود
_❤️‍🩹🕊 دنبال‌شهرتیم‌وپی‌اسم‌ورسم‌ونام غافلیم‌ازاینکه"فاطمه(س)"گمنام‌می‌خرد... •|اَللّهُمَّ‌ارْزُقْناتَوْفِیقَ‌الشَّهادَةِ‌فِی‌سَبِیلِکَ|• شهادت ____🍃💫🍃____________ @shahid_gomnam15
اگھ‌برآی‌خدآڪارڪنۍ، شھآدت‌میآد‌بغلت‌مےگیرھ:)" آخرش‌میشے‌الگوی‌ِچندتاجوون‌، ڪھ‌آرزوی‌شھآدت‌دآرن🚶! همینقدرقشنگ‌‌ودلبر، خدآهمہ‌چیو‌میچینھ‌وآست، توفقط‌بآید‌برآی‌خودش‌ڪآرڪنے💕؛'
1.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بهترین خبر برای زائران امام رضا(علیه السلام)❤️😍 🎙مرحوم استاد فاطمی‌نیا ✨سلطان قلبم امام رضا🤲😭 ╰┅❀🍃🌼🍃❀┅╯ @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام على عليه السلام: مِن تَوفيقِ الحُرِّ اكتِسابُهُ المالَ مِن حِلِّهِ از نشانه‌های توفیق انسان آزاده اين است كه مال را از راه‌حلال به دست آورد. غررالحكم حدیث9393 لقمه_حلال حدیث @shahid_gomnam15
مخاطبین عزیز با ما همراه باشید ادامه رمـــان 🌺 عـــــشــــق در یــک نــگــاه🌺 📖 قسمت 3⃣ و 4⃣ ⏰هرشب رأس ساعت 1⃣2⃣ @shahid_gomnam15
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗عشق در یک نگاه💗 قسمت3 همینطور که میگشتم چشمم افتاد به یه نفر که چپیه روی سرش بود و به خاک سجده کرده بود و گریه میکرد صداشو واضح نمیشنیدم که داشت چی زمزمه میکرد خواستم جلو تر برم که خانم موسوی : نرگس ،اینجا چیکار میکنی یه دفعه اون اقا بلند شد و روش رو کرد سمت ما - ببخشید خوابم نبرد اومدم بیرون خانم موسوی: ببخشید آقای زمانی ،حواسم نبود کی خانم اصغری اومدن بیرون اقای زمانی یه نگاهی به من کرد: اشکالی نداره خانم موسوی: بریم نرگس - چشم تا برسیم به چادر خانم موسوی هیچی نگفت داخل چادر شدیم و هیچ کس بیدار نبود رفتم کنار زهرا دراز کشیدم ولی اصلا خوابم نبرد فکرم همش در گیر خوابم و اون اقا بود از ترس خانم موسوی ،نمیتونستم تکون بخورم با شنیدن صدای اذان زهرا رو صدا زدم - زهرا ،زهرا پاشو اذانه ( چشماشو نیمه باز کرد): چه عجب بیداری تو؟ - خوابم نبرد ،پاشو بریم نماز زهرا: باشه رفتیم نمازمونو خوندیم بعد از نماز صبح حرکت کردیم سمت تهران چپیه ای که دور گردنم بود و گذاشتم روی صورتمو چشمامو بستم زهرا: نرگس جان چیزی شده؟ - نه خواهری دیشب خوب نخوابیدم ،بخوابم بهتر میشم سرمو تکیه دادم به شیشه و خوابم برد نزدیکای ظهر واسه نماز و ناهار ماشین وایستاد منم رفتم نمازمو خوندم و برگشتم سمت ماشین که چشمم به اون اقا افتاد کنار اتوبوس ایستاده بود داشت باگوشیش صحبت میکرد رفتم کمی نزدیکتر آقای زمانی: چشم مادر من ،مواظب هستم ،الانم اگه کاری ندارین من برم نماز و ناهار ،قربونتون برم به بابا سلام برسون یاعلی حرفاش که تمام شد روش و برگردوند چشمامون برای چند لحظه به هم افتاد و سرمونو انداختیم پایین از کنارش رد شدم و آروم سلام کردم آقای زمانی: علیک السلام از اتوبوس داشتم بالا میرفتم آقای زمانی: ببخشید شما ناهار نمیخورین؟ - نه ،من کلن غذای بین راهی و دوست ندارم زمانی: اینجوری که ضعف میکنین - نه خوبم ،مشکلی پیش نمیاد زمانی: باشه ،یا علی - ببخشید ،یه سوالی داشتم زمانی: بفرمایید ؟ - ممممم ،هیچی چیزه مهمی نبود ،شرمنده یاعلی ••••• 🍁نویسنده: فاطمه ب🍁 ................................................ دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است در غیر این صورت نویسنده راضی نیست و اینکار پیگردالهی دارد💯 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @shahid_gomnam15
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 عشق در یک نگاه💗 قسمت4 قلبم داشت میاومد توی دهنم دلم میخواست علت گریه هاشو میفهمیدم ولی ،چه جوری میپرسیدم ازش چپیه رو گذاشتم روی صورتمو چشمامو بستم خانم موسوی: نرگس جان - بله خانم موسوی: بیا عزیزم این کیک و آبمیوه رو بخور - خیلی ممنونم مشغول خوردن بودم که یکی یکی بچه ها سوار ماشین شدن زهرا: خدا شانس بده ،یکی واسه ما این کارا رو نمیکنه - وااا زهرا ،یه جور میگی یکی ،انگار شوهر آینده ام خریده زهرا: خدا رو چه دیدی، شایدم شد شوهرت - دیونه ،میفهمی چی میگی،؟ خانم موسوی شوهرم بشه ؟ زهرا: نه بابا اقای زمانی و میگم ( تا اسمشو گفت ،کیک پرید تو گلوم ،داشتم خفه میشدم اینقدر زهرا به پشتم زد تا نفسم برگشت) زهرا: چته تو دختر ،شوهر ندیده ای مگه - چرا این حرف و زدی؟ زهرا: واا ،راست میگم دیگه، شوهر ندیده ای ،اگه میزاشتی چند تا خاستگار بیان خونه اینجوری هول نمیشدی - نه منظورم اون حرفت بود، مگه خانم موسوی کیک و آبمیوه نخرید زهرا:زرررشک ،نه بابا آقای زمانی خرید گفت بده به تو ،بادا بادا مبارک بادا? ( با آرنج دستم زدم به پهلوش) : دیونه اینا چیه میگی ،زشته زهرا: باشه بابا ( اصلا باورم نمیشد ،چرا همچین کاری کرد) نزدیکای غروب رسیدیم تهران از اتوبوس پیاده شدیم از همه خداحافظی کردیم یه دربست گرفتیم رفتیم خونه زنگ درو زدیم مامان درو باز کرد مامان : سلام عزیزای من زهرا: اول خواهر بزرگتر زهرا پرید تو بغل مامان: الهی من فداتون بشم ،چقدر دلم برات تنگ شده بود - بسه دیگه زهرا ،سفره قندهار که نبودی زهرا: عع سفر سفره دیگه منم بامامان روبوسی کردم و رفتیم بالا اول رفتم دوش گرفتم ،انگار تمام تنم کوفته بود بعد رفتم داخل آشپز خونه - مامان جون چی داریم غذا دارم میمیرم از گرسنگی مامان: الهی من فدات بشم ،ماکارونی درست کردم براتون ،الان میکشم برات - قربون دستتون زهرا: شما که یه ته بندی کردین داخل ماشین - هر چی باشه ،که غذای خونه رو نمیگیره غذامونو خوردیم رفتیم تو اتاقمون روی تختم دراز کشیدم به اتفاقایی که افتاد فکر میکردم زهرا: فک نکن آجی ،یا خودش میاد یا نامه اش ( بالشت و پرت کردم سمتش) - اول اینکه من قصد ازدواج ندارم دوم اینکه تا شما نرین خونه بخت منم جایی نمیرم سوم اینکه زشته درمورد پسر مردم این حرفارو میزنی زهرا: در جواب اول و دومت بگم خیلی بیخود میکنی تو جواب سوم اینکه ،هیچ پسری محض رضای خدا کاری نمیکنه - خیلی بیمزه ای زهرا: مخلصیم ••••• 🍁نویسنده: فاطمه ب🍁 ................................................ دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است در غیر این صورت نویسنده راضی نیست و اینکار پیگردالهی دارد💯 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @shahid_gomnam15
نهج البلاغه حکمت 305 - غیرت و پاکدامنی وَ قَالَ عليه‌السلام مَا زَنَى غَيُورٌ قَطُّ🌸🍃 و درود خدا بر او، فرمود: غيرتمند هرگز زنا نمى‌كند 🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂 @shahid_gomnam15❤️
شهید حمید رضا فاطمی اطهر🌹🕊 میگفت: من پاسدارم و پاسدار بودنم محدود به جمهوری‌اسلامی‌ ایران نیست و در هر کجای دنیا مظلوم و مستضعفی باشد که به او ظلــم می‌شود حاضــرم این جـان ناقابل خـود را تقـدیم ڪنم و در دفـاع از مظلـوم و فرمـان امامم فدایـی شوم و خونم پای دین، فرامین الهی و فرمان امام سیدعلی خامنه‌ای حفظ الله ریخته شـود. باشد که مسیری گـردد برای آینـدگان. ●ولادت : ۱۳۵۶/۲/۱۹ اهواز ●شهادت : ۱۳۹۴/۸/۹ حلب اللهم عجل لولیک الفرج💚 سردار شهید حاج قاسم سلیمانی🌷🕊 شهید مدافع حرم حمیدرضا فاطمی اطهر🌹🕊 @shahid_gomnam15❤️
آقای‌امام‌حسین؛ میخوام‌بیام‌وسط‌بین‌الحرمین یہ‌فرش‌پھن‌کنم .. بشینم‌زل‌بزنم‌بہ‌گنبدت .. انقدزل‌بزنم‌کہ‌سیر‌شم.. ولی‌داشتم‌فکرمی‌کردم‌مگہ آدم‌ازت‌سیرمیشہ .. نہ‌بہ‌خداکہ‌نمیشہ ! پاسپورتم‌خاک‌خورده میشه‌نزاری‌آرزوبہ‌دل‌بمونم ؟! لطفا . . .💔:)) کربلا @shahid_gomnam15
شهید گمنام
آقای‌امام‌حسین؛ میخوام‌بیام‌وسط‌بین‌الحرمین یہ‌فرش‌پھن‌کنم .. بشینم‌زل‌بزنم‌بہ‌گنبدت .. انقدزل‌بزنم‌
دلم‌میخواست‌ میتونستم‌برم‌کربلا‌ وسط‌بین‌الحرمین همه‌درد‌و‌غمامو‌داد‌بزنم واشک‌بریزم‌بعدش وقتی‌اروم‌شدم‌باهمون چشمای‌نمناک‌زل‌بزنم به‌گنبد‌قشنگت:))))))) ولی‌حیف‌که‌همش‌رویاس