1_917056964.mp3
1.39M
اذان شهید باکری..
به افق دلهای بیقرار
دلتون شکست التماس دعا🤲🤲
حی علی الصلاه
التماس دعا🌹
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
15.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امــتــداد مــجــاهــدان
از خاکریز دفاع مقدس تا منزل شهید
پویشی از جنس جهاد شهدای دفاع مقدس
اینبار دختران شهدا با الگو گرفتن از راه پدران شهیدشان به فرمان امام خامنه ای برای کمک به جبهه مقاومت لبیک گفتند...
📎 پخش گوشه ای از فعالیتهای مجموعه محفل تبیین از خبر شبکه یک صداوسیما
#گوشواره_دختران_شهدا
#شهید_اسماعیل_دقایقی
#ایران_همدل
@shahiddaghayeghi
برای تهیه مهمات عملیات باید حاج احمد متوسلیان رو می دیدیم. رفتیم اتاق فرماندهی ، اما نبود.
یکی از بچه ها گفت:
فکر کنم بدونم کجاست.
ما رو برد سمت دستشویی ها و دیدم حاج احمد اونجاست. داشت در نهایت تواضع دستشویی ها رو تمیز می کرد. رفتم سطل آب رو ازش بگیرم اما نداد.
گفتم: شما چرا حاجی؟!
همین طور که کار می کرد ، گفت:
یادت باشه فرمانده موقع جنگ ، برادر بزرگتر همه حساب میشه و در بقیه مواقع، کوچک ترین و حقیرترین برادر اونها.
شهید_حاج_احمد_متوسلیان🕊
@shahid_gomnam15
•🌿•
-شهید ابراهیم هادیهمیشھ میگفت:
زیباترین شہادت را میخواهم!
+یك بار پرســـیدم :
شہادت خودش زیباســــــت؛
زیباترین شہادت چگونه است؟
-در جواب گفت :
زیباترین شہادت این است کھ؛
جنازه اے هم از انسان باقے نماند:))
شهیدابراهیم_هادی
@shahid_gomnam15
25.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چہگویمتکہتوخودباخبرزحالمنی
چوجاننھانشدهدرروحپرملالمنی :)
شهیدبابڪنورۍهریس
رفیقشهیدمـ♡
@shahid_gomnam15
خاطــره
دوست شهید نوری:
یک روز قبل از سالگرد شهادت بابک بود.
هرطور برنامه ریزی میکردم نمیتونستم خودم را به مراسم برسانم.
از این که کارهام پیچیده شده بود خیلی ناراحت بودم.
به خودم میگفتم شاید بابک دوست ندارد به مهمونیش برسم.
شب موقع خواب دوباره یادم افتاد و گفتم:
خیلی بی معرفتی ، دلت نمیخواهد من بیام؟باشه ماهم خدایی داریم ولی بابک خیلی دوستت دارم هرچند ازت دلخورم.
توی همین فکر ها بودم که خوابم برد.
خواب بابک را دیدم:
بهت زده شده بودم زبانم بند امده بود.
بابک خونه ی ما بود.
میخندید میگفت: چرا ناراحتی؟!
گفتم:بابک همه فکر میکنن تو مردی.
گفت: نترس، اسیر شده بودم ازاد شدم.
با هیجان بغلش کرده بودم به خانوادم میگفتم: ببینید بابک نمرده.اسیر بوده.
بابک گفت: فردا بیا مهمونیم.
گفتم : چه مهمونی؟!
گفت: جشن سالگرد ازادیم.
گفتم : یعنی چی؟
گفت:جشن ازادیم از اسارت این دنیا.
بغضم گرفت شروع به گریه کردم.از شدت اشک صورتم خیس شده بود از خواب بیدار شدم.
با چشمام پر از اشک نماز صبح خوندم.
برخلاف انتظار تمام مشکلات حل شد ونفهمیدم چطوری رسیدم به سالگرد بابک.
گفتم بابک خیلی مردی..
@shahid_gomnam15
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی شـــوق رسیدن به همان پروازی است
کهـ "شَهادَت" نام دارد..
و شهدا چه خوب این را فهمیدَن🥲❤️🩹
زندگی را پاک و بیگناه شروع کردندو
در نهایت هَمچو پرنده ای رها، با بال هایی سبک و بدون بارِ اضافه، راهــــی شُدَند به سوی اوجــــــــ به سوی آسمان...🕊
شهادتت مبارک برادرم🤍
@shahid_gomnam15
من در تلفنم، نام همسرم را
با عنوان “شهیــــد زنــــده” ذخیره کرده بودم؛
یک روز اتفاقی آن را دید و درباره علتش سوال کرد!
به ایشان گفتم:
آنقدر جوانمردی و اخلاق در شما میبینم
و عشق شهادت داری که برای من شهید زندهای
قبل از رفتنش برای آخرین بار صدایم زد
و گفت:
شمارهاش را بگیرم
وقتی این کار را کردم،دیدم شماره مرا با عنوان “شریک جهادم و مسافر بهشت”
ذخیره کرده بود
گفت: از اول زندگی شریک هم بودهایم
و تا آخر خواهیم بود و فکر نکنی دوری از شما برایم آسان است اما من با ارزشترین داراییام را به خدا میسپارم و میروم.
آنقدر مرا با خانواده شهدا انس داده بود
که آمادگی پذیرفتن شهادت ایشان را داشتم
شام غریبان امام حسین علیهالسلام بود
که در خیمه محلهمان شمع روشن کردیم، ایشان به من گفت دعا کنم تا بیبی زینب قبولش کند
من هم وقتی شمع روشن میکردم،
دعا کردم اگر قسمت همسرم شهادت بود،
من نیز به شهدا خدمت کنم و منزلم را بیتالشهدا قرار دهم✨
همسرشهیدجوادجهانی
عاشقانه_های_شهدایی
@shahid_gomnam15
رفیق یه پیشنهاد دارم میگم بیاتواینچندروزکهایامفاطمیهاست...
خودسازیکن؛
ترکگناهکن..
دلتروگرهبزنبادلِحضرتمادر:))!
عزاداریکن؛
حدیثکساءروزیادبخون..
لباسسیاهتروبپوش:)
گریهکن؛زاربزن
اگرگناهیکردی؛خطاییمرتکبشدی
فقطکافیهکهتوبهکنی،طلباستغفارکنی..
بیبیباآغوشیبازتوروبغلمیکنه.
امتحانشکنرفیق؛مطمئنباشکهپشیموننمیشی:)👌🏻!!
@shahid_gomnam15