حاجیمیگفت:
اینانقلاب؛آنقدرتلاطموسختۍ
داردڪھیكروز؎شھداآرزومیڪنند
زندهشوندوبراۍدفاعازاینانقلاب
دوبارهشھیدشوند!!
حاجقاسم
آستينخالےات...
نشانازمردانگي ست!!!
باايندودستسالم،
هنوزنتوانستهامقنوتـــے
اينچنينــےبخوانــم🍃🕊
شهيدحسينخرازي
عاشقانه_شهدا🙃🍃
خرید عقدمان یک حلقه ۹۰۰ تومانی بود
برای من.همین و بس!
بعد از عقد رفتیم حرم
بعدش گلزار شهدا
شب هم شام خانهی ما
صبحِ زود مهدی برگشت جبهه..!
همسرشهیدمهدیزینالدین
🌹وقتی امام خمینی (ره) حاضر نبود از تلویزیون برنامه ای برای سالگرد رحلت فرزندش (حاج آقا مصطفی) پخش شود!
♦️خاطره جالب سیدعلی خمینی از حضرت امام که در سخنرانی پیش از خطبه نمازجمعه مطرح کرد:
♦️در سالهاى بعد از پیروزى انقلاب امام اجازه نمى دادند که در صدا و سیما یا ارگانهاى دیگر از حاج آقا مصطفى تقدیر شود یا براى ایشان بزرگداشت برگزار شود.
♦️یکسال روز اول آبان همسر امام در حالیکه اشک مى ریختند به امام مى گویند که باز هم اول آبان شد و کسى
از مصطفاى من یادى نکرد. امام ظاهرا مى فرمایند من نمى توانم براى او جلسه بگیرم یا اجازه بدهم که در صداوسیما براى او برنامه بسازند در حالیکه جوانان مردم روز به روز کشته مى شوند و خانواده هاى مردم ایران هر یک فرزندى دارند که در راه اسلام شهید شده
است. من نمى توانم براى فرزندم ویژگى اى قایٔل شوم.
♦️ ما هم بهتر است مثل همه مردم صبرکنیم و براى او ختم قرآن کنیم و فاتحه بخوانیم. خداوند همه ى این بزرگان را در سایه سار رحمتش قرار دهد.
@shahid_gomnam15
goo.gl/6rd9yW
▪️ روایت حاج سيد احمد خمینی از شهادت برادرش حاج آقا مصطفی
♦️صبح زود حدود ساعت پنج صبح با تکان هایی که به پایم داده می شد، چشم هایم را باز کرده و امام را دیدم که می گویند: «بلند شود و برو خانه مصطفی، گفته اند بروی آنجا، فکر می کنم معصومه(معصومه حائری، همسر شهید مصطفی خمینی) خانم ناراحت است» چون ایشان مریض بوده و شب قبل هم دکتر رفته بودند. من با عجله به آنجا رفتم. دیدم یک تاکسی مقابل خانه ایشان است. وقتی به داخل منزل رفتم، آقای دعایی و یک برادر افغانی که در آنجا درس می خواند و آقای دیگری را دیدم، وقتی به قسمت بالای منزل رفتم، دیدم زیر بغل و پاهای برادرم را گرفته اند و از پله پایین می آورند. دستم را بر پیشانی ایشان گذاشتم و گرمایی احساس کردم. او را در تاکسی گذاشتیم، ولی انگار کسی در همان لحظه به من گفت که او مرده است.
♦️بعد از معاینه دکتر در بیمارستان و خبر فوت ایشان، من به خانه برگشتم و نمی دانستم که به امام چه بگویم ولی باید طوری قضیه را به امام می گفتم. به قسمت بیرونی بیت امام جایی که مراجعه کنندگان عمومی می آمدند رفتم و دو نفر را خدمت ایشان فرستادم که بگویند حال حاج آقا مصطفی بد شده است و ایشان را به بیمارستان برده اند. بعد از چند لحظه، امام گفتند: «بگویید احمد بیاید» من خدمت ایشان رفتم و گفتند: «من می خواهم به بیمارستان بروم و مصطفی را ببینم». با ناراحتی زیاد بیرون آمدم و به آقای رضوانی گفتم که ایشان چنین مطلبی گفته اند، خوب است به ایشان بگوییم، دکتر ملاقات با حاج آقا مصطفی را ممنوع کرده است که حتی المقدور امام دیر از جریان مطلع شوند. قرار شد این طور مطلب را بگویند در حالی که آنها هم از طرح این قضیه وحشت داشتند. در طبقه بالا از پنجره ای که در آنجا بود امام مرا دید و صدا زد و گفت: احمد. من خدمت ایشان رفتم. گفتند: «مصطفی فوت کرده؟».
♦️من هم بسیار ناراحت شدم و در حال گریه چیزی نگفتم. ایشان همان طور که نشسته بود و دستهایشان روی زانو قرار داشت، چند بار انگشتانشان را تکان دادند و سه بار گفتند: «انا لله و انا الیه راجعون» تنها عکس العلمشان همین بود، هیچ واکنش دیگری نشان ندادن و بلافاصله آمدن افراد برای تسلیت به امام شروع شد
@shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹به مناسبت سالگرد شهادت حاج سیدمصطفی خمینی
@shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹فیلم لحظات آخر قبل از شهادت شهید مصطفی صدر زاده در روز تاسوعا...
👆اینطوری این مملکت پابرجا مونده
@shahid_gomnam15
و در تاریخ بنویسید نسلی بود که برای آرمان هایشان آرمان ها دادند :)❤️🩹
شهید آرمان علی وردی
@shahid_gomnam15
6.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ روایت خواب عجیب شهید لبنانی از زبان حاج قاسم سلیمانی
@shahid_gomnam15