eitaa logo
شهید گمنام
3.5هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
6.7هزار ویدیو
93 فایل
🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ࢪفیق‌شهیدشهیدت‌میڪند.🥀 ارتباط با مدیر کانال شهید گمنام ⤵️⤵️⤵️ @khakreezfarhangi ⤵️⤵️⤵️ @gomnam30 خادم تبادل ⤵️⤵️⤵️ @YaFateme1349
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️شاهکار در برنامه معلی 🎙نوحه‌ی وداع حضرت زینب (س) با پیکر بی‌جان سیدالشهدا در کربلا 💔😭 @shahid_gomnam15
توی مغازه‌ها و کوچه و خیابان خیلی حرص می‌خورد. مدام به خانم‌ها تذکر می‌داد که شان را درست کنند. اگر گوش نمی‌کردند، خودخوری می‌کرد. توی بستنی‌فروشی، مغازه‌دار آهنگ زن گذاشته بود. رفت گفت: یا صداش رو قطع کن یا می‌ریم. طرف خاموش کرد.. @shahid_gomnam15
enc_16618830409773259311702.mp3
3M
حالا اومدی....💔💔🥺 @shahid_gomnam15
‹زیبـٰایۍببینیـم🥺 @shahid_gomnam15
:)💔″! @shahid_gomnam15
ببین که با درد.mp3
4.1M
منی که با درد و با غصه مأنوسم قبول کن از خواهر دستتو می‌بوسم رومو زمین ننداز امروز تو این صحرا تو که تمام عمر نکردی مأیوسم 🎙 @shahid_gomnam15
شهید گمنام
عصــر همان روزخبر رســيد حاج حســيني، معاون گــردان كميل هم به شــهادت رسيده و بنكدار، ديگر معاون گ
اما نميشد فهميد كه پس از چهار روز، با چه امكاناتي مشغول مقاومت هستند؟! غروب امروز پايان عمليات اعلام شد. بقيه نيروها به عقب بازگشتند. يكي از بچه هائي كه ديشب از كانال خارج شد را ديدم. ميگفت: نميداني چه وضعي داشتيم! آب و غذا نبود، مهمات هم بسياركم، اطراف كانالها هم پُراز انواع مين! ما هر چند دقيقه گلولهاي شليك ميكرديم تا بدانند هنوز زندهايم. عراقيها مرتب با بلندگو اعلام ميكردند: تسليم شويد! لحظات غروب خورشيد بسيار غمبار بود. روي بلندي رفتم و با دوربين نگاه ميكردم. انفجارهاي پراكنده هنوز در اطراف كانال ديده ميشد. دوست صميمي من ابراهيم آنجاست و من هيچ كاري نميتوانم انجام دهم. آن شب را كمي استراحت كردم و فردا دوباره به خط بازگشتم. ٭٭٭ عراقيها به روز 22 بهمن خيلي حساس بودند. حجم آتش آنها بسيار زياد شد. خاكريزهاي اول ما هم از نيرو خالي شد. همه رفتند عقب! با خودم گفتم: شايد عراق قصد پيشروي دارد؟! اما بعيد است، چون موانعي كه به وجود آورده جلوي پيشروي خودش را هم ميگيرد! عصر بود كه حجم آتش كم شد. با دوربين به نقطهاي رفتم كه ديد بهتري روي كانال داشــته باشد. آنچه ميديدم باوركردني نبود! دود غليظي از محل كانال بلند شده بود. مرتب صداي انفجار ميآمد. ســريع پيش بچه هاي اطلاعات رفتم و گفتم: عراق داره كار كانال رو تمام ميكنه! آنها با دوربين مشاهده كردند، فقط آتش و دود بود كه ديده ميشد. اما من هنوز اميد داشتم. با خودم گفتم: ابراهيم شرايط بدتر از اين را سپري كرده، اما به ياد حرفهايش، قبل ازشروع عمليات افتادم و بدنم لرزيد. ادامه دارد 🌷رفیق شهیدم🌷 @shahid_gomnam15